پرورش دانشجوی منفعل با اساتید همسو
تعادل|
روند اخراج اساتید غیر همسو از دانشگاه زمانی کلید خورد که احمدینژاد به سمت رییس دولت برگزیده شد. از آن سال تاکنون این روند چه با سرعت و چه آرام و بیصدا در حال اجرایی شدن است. در این بین اما بیش از همه اساتید حوزههای علوم انسانی قربانی میشوند. از جامعهشناس گرفته تا استاد علوم سیاسی و... مساله اینجاست که یک دستسازی دانشگاه تا چه میزان میتواند به پرورش دانشجویانی که هیچ کنش و واکنشی نداشته باشند منجر شود.
از سوی دیگر وقتی دانشگاه را جایی برای آزادی بیان میدانیم چنین برخوردهایی میتواند از بین برنده این آزادی باشد. این روزها بسیاری از اساتید جامعهشناسی و علوم سیاسی از دانشگاههای تهران، علامه طباطبایی و ... اخراج شدهاند. نامه عدم همکاری دریافت کردهاند و این در حالی است که سالها تلاش و تدریس را در کارنامه خود ثبت کرده بودند. پرداختن به مساله اخراج اساتید از زوایای مختلف نشان میدهد که این برخورد هیچ منفعتی برای جامعه نخواهد داشت. در واقع وقتی اساتید برجسته به بهانههای واهی از تدریس محروم میشوند ما خیلی از دانشجویان را از تعلیم و تربیت این اساتید محروم میکنیم که در طولانی مدت میتواند تاثیر بسزایی در افت کیفیت تحصیلی دانش جویان داشته باشد.
مساله اینجاست که چه کسانی و با چه رویکردی دست به این کار میزنند. تعدیل یکباره این همه استاد جامعهشناسی و علوم سیاسی و ... از دانشگاهها قرار است چه مزیتی داشته باشد و با چه هدفی دنبال میشود. هدف رسیدن به تدریس دستوری در دانشگاههاست که قطعا نتیجهای جز شکست در پی نخواهد داشت. حالا که دولتمردان تصمیم گرفتهاند اقتصاد را دستوری درمان کنند. مشکلات اجتماعی را دستوری درمان کنند. حتی پیری جمعیت را دستوری از بین ببرند قطعا دستوری کردن تدریس در دانشگاهها هم ادامه همین روش دستوری است که در پیش گرفتهاند. اما مساله اینجاست که تجربه نشان داده هیچ کدام از این راهکارهای دستوری نتوانستهاند موفقیت آمیز باشند. در واقع هیچ یک از روشهای امتحان شده از سوی دولت با نتیجه مثبت همراه نبوده است. برخی اتفاقها دستوری درست نمیشوند. وقتی رییس دولت دستور میدهد که فقر ریشه کن شود بعد از دو سال از این دستور میتوانیم ببینیم که دولتمردان چقدر توانستهاند در این زمینه موفق عمل کنند.
کارت زردیها اخراج میشوند
یکی از اساتید دانشگاه که نخواست نامش فاش شود به «تعادل» میگوید: متاسفانه روند اخراج اساتیدی که کارت زرد دارند طی چند ماه گذشته سرعت گرفته و این مساله میتواند در طولانی مدت مشکلات زیادی را برای حوزه تدریس رقم بزند. اینکه ما بخواهیم تمامی اساتید حاضر در دانشگاه در راستای یک دست شدن با حاکمیت قدم بردارند و هیچ آرای متضادی در این زمینه وجود نداشته باشد در واقع پویایی و اشتیاق را از دانشجویان میگیریم و آنها را به افرادی تبدیل میکنیم که دیگر هیچ کنش و واکنشی نسبت به اتفاقات اطراف خود نداشته باشند. اگر قرار باشد دانشگاه به این شکل اداره شود چه کسی باید از مسوولان در برابر اشتباهاتی که مرتکب میشوند،
کم کاریهایی که میکنند و... مطالبهگری کند.
او میافزاید: این روند زمانی در سال ۸۴ و بار روی کار آمدن احمدینژاد کلید خود و در آن سالها چندین استاد در این زمینه قربانی شدند اما مدتها بود که روند اخراج به کندی انجام میگرفت و طی چند ماه گذشته یک بار دیگر این روند سرعت گرفته و هیچ کس نمیداند دلیل اخراج اساتیدی که از نظر علمی بسیار برجسته هستند و در واقع حضورشان در دانشگاه به نوعی اعتبار بخشی به آن دانشگاه به شمار میرود این طور زیر تیغ اخراج قرار گرفتهاند.
این استاد دانشگاه در بخش دیگری از سخنانش میگوید: مگر میشود با اخراج اساتید به جامعه یک دست رسید. دانشجو نمیتواند مانند عروسک خیمه شب بازی در کلاس حاضر شود و هر چه استاد میگوید را بپذیرد و هیچ اعتراض یا انتقادی نداشته باشد و بعد هم همهچیز به خوبی و خوشی ادامه پیدا کند. این روند بعدها نشان میدهد که چه ضربه سختی بر پیکره دانشگاه وارد شده است.
مستاصلم از این ظلم شکایت کجا برم
این متنِ پیامِ اخیرِ یک جامعهشناس بعد از قطع همکاری دانشگاه با او است: «من مهدی خویی، معلم جامعهشناسی در دانشگاه علامه که به کسی باجی نداد و خدایش میداند که خود را تنها و فقط به مردم و دانشجو متعهد میدید، بعد از ۷ سال تدریس نامه قطع همکاری (اخراج) گرفتهام و از خانهام یعنی دانشگاه در حال رانده شدن هستم و مستاصلم از این ظلم شکایت بهکجا برم.»
محمد فاضلی دیگر جامعهشناس کنار گذاشته شده از دانشگاه در مواجهه با این پیام اینطور واکنش نشان داد، او در توییتر نوشت: «روندهای متعددی به سوی زوال دانشگاه بالاخص علوم انسانی و اجتماعی همگرا شدهاند، از اخراج اساتید حتی اندکی منتقد و نا همسو، تا مهاجرت استعدادها و بحران جایگزینی استاد خوب، ...، همانگونه که بعد از چند دهه تلاش برای گزینش معلمان همسو و سختگیرانه برگزیدن معلمان، خروجی آموزش و پرورش (و ورودی دانشگاه) را مطلوب نمیدانید، گزینش استاد همسو، ساکت و محافظهکار هم انبوه دانشجوی مطلوب شما را تربیت نمیکند، ضرورت تغییر را درک کنید و منطق نهادها را دریابید.»
سریال اخراج اساتید از دانشگاه
سریال قطع همکاری یا همان اخراج استادان دانشگاه قبلتر به نامهایی مانند محمد فاضلی جامعهشناس دانشگاه شهید بهشتی، رضا امیدی جامعهشناس دانشگاه تهران، محسن برهانی استاد حقوق دانشگاه تهران، بیژن عبدالکریمی استاد فلسفه دانشگاه آزاد، علی سرزعیم استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی، سوده حامد توسلی استاد حقوق دانشگاه آزاد و تنی دیگر گره خورده بود.
این روزها اما نامهای جدیدی نیز در این رابطه شنیده میشود. امانالله قرایی جامعهشناس در این باره به «تعادل» میگوید: دانشگاه بزرگترین کلاس درسی است که دانشجویان در آن یاد میگیرند تا با مشکلات و معضلات موجود در جامعه خود مواجه شده و راهکارهای مناسب برای رفع آنها بیابند. ما وقتی از رشتههایی مانند جامعهشناسی، علوم سیاسی، حقوق و ... حرف میزنیم باید بدانیم که یک دست کردن اساتید این رشتهها یعنی انفعال دانشجو، یعنی لطمه وارد کردن به بررسیها و تحقیقاتی که در حوزههای مختلف علوم انسانی انجام میشود. متاسفانه نمیتوانیم یکجانبه در این باره قضاوت کنیم یا تصمیم بگیریم.
او میافزاید: این سریال اخراج اساتید در دانشگاه پایان خوشی به همراه نخواهد داشت. ما با سرمایههای علمی کشور باید طوری رفتار کنیم که قدر دانسته و بر صدرنشینند نه اینکه بعد از سالها خدمت با یک نامه عدم همکاری آنها را از خانه شان یعنی دانشگاه دور کنیم و توقع داشته باشیم هیچ صدای اعتراضی هم از آنها شنیده نشود. قرایی در بخش دیگری از سخنانش میگوید: تا امروز ما نگران رفتن سرمایههای دانشگاهی خود از کشور بودیم. دانشجویان و اساتید نخبهای که مهاجرت میکردند و حالا باید نگران این مساله باشیم که بهترین اساتید ما یکی بعد از دیگری خانهنشین میشوند و این اتفاق نمیتواند مژده آینده خوبی را برای جامعه علمی ما به همراه داشته باشد.
شروع سونامی اخراج اساتید
مصطفی آبروشن درهمینباره به خبرآنلاین میگوید: اخراج اساتیدی همچون دکتر خویی استاد دانشگاه علامه طباطبایی و انتشار گسترده تظلم خواهی او در شبکههای اجتماعی میتواند احساسات عمومی را تحریک کرده و بهطور بالقوه پیامدهای گسترده اجتماعی را در جامعه متبلور کند. آنهم در شرایط حساسی که جامعه آبستن هرگونه حوادثی است.
او ادامه میدهد: شروع سونامی اخراج اساتید دگر اندیش پیامدهای جبرانناپذیری به کیفیت نظام آموزشی وارد میکند، یک استاد دانشگاه ابزاری جز سخن و تفکر ندارد و اخراج آنان به جرم اعتراض و انتقاد، نقض آشکار حقوق شهروندی و آزادیهای فردی است. این جامعهشناس بیان میکند: آزادی بیان اساسیترین اصل دانشگاهها است. اگر اساتید نتوانند بدون ترس از اخراج، نظرات و دیدگاههای خود را ابراز کنند، تحقیقات کیفیت خود را از دست میدهند و آموزشها در سطح دستور تقلیل پیدا کرده و ارزش علمی خودش را از دست میدهد.
کاهش جذابیت دانشگاه در حوزه علوم انسانی
برخی معتقدند روند قطع همکاری با استادان دانشگاه بیشتر مربوط به اساتید علوم انسانی است، درهمینباره آبروشن میگوید: وقتی آزادی بیان و دیدگاههای متفاوت و حتی مخالف در محیط دانشگاهی ابراز نشود، تنوع اندیشهها کاهش مییابد. این تمامیت خواهی موجب فقدان چشماندازهای مختلف در حل مسائل و تعاملات جامعه میشود در واقع واکنشهای هیجانی و خارج از مدار عقلانیت مسوولان دانشگاه، بهکاهش تنوع دیدگاهها و محدود شدن آزادی علمی در دانشگاه منجر میشود، اخراجهای سیاسی و غیرعلمی نهتنها منجر به بیثباتی در برنامههای آموزشی و تحقیقاتی دانشگاهی میشود، بلکه این ظلم آشکار باعث کاهش جذابیت دانشگاه برای پژوهشگران به خصوص در حوزه علوم انسانی خواهد شد.
او در پایان بیان میکند: ادامه این وضعیت نه تنها باعث خواهد شد که اساتید با تجربه و منتقد که به عنوان سرمایه دانشگاهی شناخته میشوند، از سیستم آموزشی حذف شوند، بلکه تک صدایی در حوزههای علمی ارمغانی جز نارضایتیهای عمومی، تحقیقات نامطلوب و کاهش کیفیت آموزشی در دانشگاهها نخواهد داشت.