یارانههای نقدی یا توانمندسازی خانوادهها؟
با اعلام افزایش 120 هزار تومانی یارانههای پرداختی برخی دهکها در قالب کالابرگ، این پرسش در افکار عمومی شکل گرفته که آیا این نوع حمایتها، کمکی به بهبود وضعیت معیشتی خانوادههای ایرانی میکند یا نه؟ گروهی از تحلیلگران معتقدند که این نظام پرداخت یارانههای نقدی، مناسبترین روش برای حمایت از اقشار محروم و متوسط است؛ گروهی دیگر از کارشناسان اما معتقدند که این روش از اساس اشتباه بوده و گرهی از هزار توی مشکلات اقشار محروم باز نمیکند. اما در میان این دو رویکرد خوشبینانه و بدبینانه صفر تا صدی به نظرم لازم است موضوع حمایتهای حاکمیتی از دهکهای محروم به شکل واقعبینانهتری مورد بررسی قرار بگیرد.
1) راهکار رسیدن به این رویکرد واقعگرایانه توجه به ضرورتهایی است که قانون اساسی در ابتدای انقلاب بر روی آنها دست گذاشته. در قانون اساسی اصلی کشور، موضوع آموزش رایگان و سلامت رایگان در کنار بحثهایی چون تامین مسکن و ایجاد اشتغال به عنوان مهمترین گزارههای حمایتی مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین لازم است دولتها به این اصول قانونی بازگشته و زمینه توانمندسازی خانوادههای ایرانی را فراهم کنند.
مدت زمان زیادی است که تحلیلگران سیاستهای به کار گرفته شده در خصوص این نوع پرداختهای نقدی را مغایر بحث توانمندسازی خانوادهها عنوان کرده و آن را در مواجهه با تورم بیاثر میدانند. نباید فراموش کرد تورم در اقتصاد ایران به صورت مستمر صعودی است و هر سال هزینههای زندگی ایرانیان افزایش یافته و قدرت خرید آنها کاهش مییابد. برای جبران این افزایش تورم باید راهکارهای جایگزینی تدارک دیده شود تا ایرانیان حداقل بتوانند کالری مورد نیاز روزانه خود را تامین کنند. اما این همه موضوع نیست؛ نهایتا حمایتهای یارانهای باید به گونهای برنامهریزی شود که منجر به توانمندسازی فقرا به عنوان قربانیان نظام اجتماعی و اقتصادی شود.
2) اما روند پرداخت یارانهها باید به چه سمت و سویی هدایت شود؟ یکی از مشکلات جدی در روند پرداختهای یارانهای برخوردهای سیاسی با این نوع پرداختهاست. دولتهایی که اقدام به پرداخت یارانه میکنند، در زمان قطع، تعدیل، تغییر یا حذف آن با مشکلات جدی سیاسی روبهرو میشوند و خطر کاهش محبوبیت و حتی سقوط آنها را تهدید میکند. به همین دلیل کم کردن یارانهها یا حذف آن، پیامدهای جدی سیاسی برای دولتهایی که مبادرت به یک چنین حذف و تعدیلهایی میکنند به دنبال دارد.
اما چه خوشمان بیاید و چه نه، باید به سمت رویکردهایی حرکت کنیم که نهایتا پرداختها باعث افزایش توانمندی خانوادهها شود. به نحوی که افراد و خانوادهها پس از مدتی به جای اینکه وابسته به دریافت یارانهها شوند، بتوانند مبتنی بر تلاشهای خود درآمد کسب کرده و گلیم خود را از آب اقتصاد ایران بیرون بکشند. بر این اساس دولت باید به سمت تحقق مواردی حرکت کند که در قانون اساسی سال 58 بر آن تاکید شده است. از جمله این گزارهها، مساله آموزش و پرورش رایگان، سیاستهای سلامت رایگان و... است.
3) برخی زمزمهها از درون دولت شنیده میشود که دولت قصد دارد، در برخی روزهای خاص، شرایطی را ایجاد کند که دهکهای محروم بتوانند از خدمات سلامت و درمان رایگان بهره ببرند. این سیاست در صورت اجرا آن قطعا یک گام رو به جلوست. اگر واقعا این اتفاق رخ بدهد و دهکهای متوسط و محروم بتوانند از خدمات سلامت رایگان استفاده کنند، اقدام ارزشمندی است. اما زمانی که دولت به لحاظ ریالی یارانهها را افزایش بدهد، این تصمیم معنایی جز پولپاشی ندارد و نباید توقع وقوع بهبود واقعی را از آن داشت.
برای جلوگیری از بحرانهای پیش روی کشور لازم است، یارانه بسیاری از افراد و خانوادههای دارا حذف شود و به نفع ارایه خدمات حمایتی طبقات محروم به کار گرفته شود. این خدمات در حوزههایی چون بهداشت و درمان رایگان، آموزش رایگان و حتی فراتر از آن مانند افزایش دسترسی مردم به کار، دسترسی مردم به مسکن مناسب و... میتواند باشد. دولت باید کمک کند این خدمات و نیازهای اساسی طبقات محروم جامعه تامین شود. در غیر این صورت کشور با بحرانهای عمیقی مواجه خواهد شد و پیامدهای سهمگینی برای نظام سیاسی ایجاد میشود.
4) برخلاف برخی دیدگاهها، معتقدم در خصوص پرداخت یارانههای نقدی ابهامی وجود ندارد و موضوع کاملا روشن است. پرداخت نقدی یارانهها، اقدامی پر هزینه و مسالهساز برای کشور است که نه موجب افزایش رفاه مردم شده و نه کمکی به معیشت طبقات محرومها میشود. ضمن اینکه در اثر نقدینگی فزایندهای که این یارانهها شکل میدهند، دهکهای محروم با مشکلات افزونتری مواجه میشوند. معتقدم عاقلانهترین کار برای کاهش آلام گروههای محروم جامعه، ارایه تعهداتی است که در قانون اساسی متوجه حاکمیت شده است. در صورتی که حاکمیت این تعهدات را صورت بدهد به مراتب موثرتر و اثربخشتر خواهد بود.