سرمایهداری کازینویی و آقایی پول در ایران
فرشاد مومنی، اقتصاددان بر این باور است که «صرفه مقیاس» در مناسبات رانتی اقتصاد ایران کار نمیکند.
او میگوید: صرفه مقیاس مال آن کشورهایی است که انگیزه اعتلا و توسعه دارند، نمیشود که رباخوارها و دلالها را چاق و به توسعه پشت کنیم، بعد برایمان سوال شود که چرا کار ما جلو نمیرود؟ به گفته این اقتصاددان، بحران صرفه مقیاس، کانون اصلی همه بحرانهای موجود در حیطه اقتصاد و توسعه ایران است و با جهل و فساد، با وابستگیهای ذلت آور، با فلاکت، با انحطاط و شدتگیری عقبماندگی پیوند دارد. او به نقل از جان مینیارد کنیز (اقتصاددان انگلیسی
1883 – 1946) گفت: اگر سراغ سیاستهای تورمزا بروید، جامعه را دچار آشفتگی میکنید و بازی جمعی به بازی قمارخانهای تبدیل میشود. ماجرای اتخاذ سیاست تورمزا به همین جا ختم نمیشود بلکه تولیدکننده به افلاس میافتد، مردم به فلاکت میافتند و سرمایهداری کازینویی میشود! او افزود: به واسطه رها کردن بانکهای خصوصی در خلق نقدینگی، روزانه 6 هزار میلیارد تومان در ایران پول خلق میشود و از این مقدار، 70 درصدش نصیب 0.8 درصد از جمعیت میشود.
یعنی نابرابریها ناشی از سلطه ربا و آقایی پول در ایران قابل مقایسه با هیچ عامل نابرابر ساز دیگری نیست. مومنی چندی پیش میزگردی با یکی از اقتصاددانان درباره «بحران صرفه اقتصادی» داشت او در سخنان خود، بحران صرفه اقتصادی را یکی از محوریترین بحرانهای تولید در ایران عنوان کرد.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی جماران، او در سخنانش علاوه بر اینها به نقد وضعیت اقتصاد کشور و رانت خواری «رانتی معدنی»ها پرداخت و از هنرمندان، نویسندگان و نمایشنامهنویسان خواست که در ترسیم وضعیت موجود به کمک کارشناسان بیایند او از آلبر کامو نقل قولی در حاکمیت مناسبات رانتی آورده و آن را با مواضع برخی اقتصاددانان بزرگ جهان مقایسه کرد.
چرا از سیاستهای مخرب تکراری دست نمیکشند؟
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در بخشی از اظهارات خود در این میزگرد گفت: در سخنان امامان ما شاخصی برای سنجش ایمان افراد در عمل وجود دارد و این است که مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمیشود. ما الان سیاستهای مخربی را در ایران سراغ داریم که سالی بیش از 10 بار تکرار میشود و فاجعهسازی میکند و هیچ کدام از آن اهدافش هم محقق نمیشود.
با این حال باز هم استمرار دارد! آقایان نه به ضوابط و معیارهای علمی پایبندند و نه در این فرآیندهای تصمیمگیری و تخصیص منابع، به ضوابط و معیارهای علمی بهایی میدهند و از ایمان و عقیده هم به عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف مخرب و فسادزا استفاده میکنند. او افزود: مثلاً این ابتذالی که به نام بازارگرایی در ایران راه افتاده و 30 سال است که دائم ریشهدارتر و پر فسادتر میشود، با وجود دولتهای متعدد تکرار میشود و دست از آن بر نمیدارند. این پدیده به این معناست که همهچیز به دانستن یا ندانستن بر نمیگردد. بلکه مساله به گره خوردن مناسبات پرفساد و منافع عدهای بر میگردد.
چرا با کوچکترین تلنگری رها میکنید؟!
مومنی اظهار کرد: خیلیها به ما میگویند چرا وقتی به شما بیاعتنایی میشود باز هم این بحثها را مطرح میکنید و موضوع را رها نمیکنید؟ نگاهی به سیره امیرالمومنین علی ابن ابیطالب(ع) نشان میدهد که ایشان پیروان خودش را مذمت میکرد و میگفت «آنهایی که ناسالم هستند در مسیر خود خیلی مصر و محکم هستند اما آنها که میخواهند یار علی ابن ابیطالب باشند با کوچکترین تلنگری رها میکنند» و به قول شهید بهشتی تقوای گریز را انتخاب میکنند و مثل خانمهایی که برای طلاق میگوید «مهرم حلال و جانم آزاد» رفتار میکنند.
ادعای مسلمانی و اصلاح اجتماعی
او افزود: در حالی که مسلمان به همان اندازه که در امور فردی مسوولیت دارد در امور اجتماعی هم مسوولیت دارد. شهید بهشتی در این باره سخنانی دارد که واقعاً هوش از سر میبرد و کاش به جای اینکه تبلیغات دینی را هم به ابتذال بکشانند، ما را با اندیشههای تمدنساز و اعتلا بخش امثال شهید بهشتی آشنا میکردند. ایشان در بحثهایش میگوید انسان اسلامی «رابینسون کرزوئه»ای نیست که در پستو پنهان شود و آنجا تقوای خود را حفظ کند.
باید در امر اجتماعی مشارکت کند. چون بخش بزرگی از هویت انسانی انسان، در تعاملات اجتماعی شکل میگیرد و ساخته میشود؛ بنابراین نمیشود فردی ادعای مسلمانی کند و بگوید به اصلاح اجتماعی در جامعه کار ندارد. ما این گرفتاری را در جامعه دانشگاهی و روشنفکریمان هم داریم. عزیزان مثلاً یک بار نکته را میگویند وقتی به آنها داغ و درفش نشان میدهند و آنها را میترسانند، فکر میکنند که دیگره حجت شرعی شان تمام شد و وظیفهشان را انجام دادهاند و موضوع را رها میکنند. اما اگر پیغمبر خدا هم این طور میاندیشید بعد از ابلاغ وحی و مشاهده بیاعتناییها، باید رسالت خود را رها میکرد.
اگر این توجیه درست بود پیامبر هم این طور عمل میکرد در حالی که این طور نیست. نگاهی به زندگی دانشمندان بزرگ و بزرگان علم هم نشان میدهد که آنها اهل رها کردن نبودند. زندگی لویی پاستور را نگاه کنید و ببینید که آکادمی علوم فرانسه به نام علم، چقدر علیه نوآوریهای تمدن ساز او کارشکنی کرد، اما پاستور برای پیشبرد اهدافش پایمردی کرد تا هم خود جایگاه یافت و هم جهان و مملکتش را نجات داد.
بسته اصلاح از کرههای دیگر برای ما نمیآید!
این اقتصاددان تصریح کرد: این خوب نیست که ژست رادیکال بگیریم و تحت عنوان اینکه «فایده ندارد»، کنار بکشیم و خودمان را به نفهمی بزنیم. چون این ژست عملا پشیزی نمیارزد و کنار کشیدن نیروی اصلاحکننده باعث میشود تا این مناسبات لجن ادامه یابد. نباید منتظر بمانیم که اصلاح را از کرات دیگر برای ما بستهبندی کنند و بفرستند. بالاخره باید از خود مایه بگذاریم. این که متفکران بزرگ توسعه میگویند وقتی که خطا صد بار تکرار شد، مساله دیگر تفاوت دیدگاههای تئوریک نیست.
اینجا منافع فاسدی با یکدیگر پیوند برقرار کردهاند که من ذیل آن مفهوم اتحاد سهگانه شوم و ضد توسعهای در ایران را توضیح دادم که چطور دلالها و واردات چیها با کوته نگری دولت و با بازیگرهای بازی بازارگرایی مبتذل در ایران از کل ماجراهای مربوط به حکومت و کسب و کار و علم، کوتهنگریاش را گرفتهاند و بقیهاش را رعایت کردهاند.
خط قرمزهای بازارگرایی
مومنی توضیح داد: مثلا اینکه اگر در تئوری بازارگرایی، حداقل آبرویی در دنیا وجود دارد، به خاطر این است که این تئوری خط قرمزهایی دارد اما در ایران بازارگرایی مبتذل در ایران در تمام زمینهها، ضد آن عمل میکند. مثلاً یکی از خط قرمزهای تئوری بازار، شفافیت و به هنگامی ارایه آمار و اطلاعات اقتصادی است. در ایران تا بهحال دیدهاید یک بازارگرا، حذف و عدم ارایه آمارها برایش مهم باشد؟ عین این مساله در امنیت حقوق مالکیت است. برای یک بازارگرا امنیت حقوق مالکیت و بعد برابری یک خط قرمز است. اما برای یک بازارگرای ایرانی امنیت حقوق مالکیت چقدر مهم بوده است؟
استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی اظهار کرد: اینکه میگویند امور را به بازار بدهید تا از مزایای آن بهره مند شویم برای این است که بازار را یک بازار همگن با بازیگرهای ذرهای فرض کردهاند تا ورود و خروج هیچ کدام از بازیگرها، تاثیری بر عملکرد بازار نگذارد. یعنی ستون فقرات تئوری بازار بر برابری کامل قرار داده شده است.
در حالی که ما در این مملکت بازارگرایانی داریم که میگویند شوک درمانی پیشه کنید تا نابرابریهای ناموجه به فاجعهآمیزترین ابعادش برسد! او افزود: ما فقط یک گونه بازار نداریم ما بیشمار بازار داریم و هر کدام از این بازارها طرز عمل شان تابع کیفیت نهادهای پشتیبان آن بازار است؛ بنابراین اگر نهادهای پشتیبان بازار به درستی کار کنند میتوان به سمت کارایی و بهینگی حرکت کرد. ولی اگر بد کار کنند فاجعه به بار میآید.
نگاهی به آراء اندیشهورزان بزرگ مثل آمارتیاسن (آمارتیا کومار سن – اقتصاددان هندی برنده جایزه نوبل) یا ژوزف استیگلیتز (اقتصاددان امریکایی برنده جایزه نوبل) و دیگران، مفاهیمی مثل بازارهای فاجعهساز، رقابتهای شوم و مخرب را هم مطرح کردهاند و باید این مفاهیم را بشناسیم تا فریب هر بازارگرایی را نخوریم. از همه گونههای بازارگرایی، فقط یک گونه هست که کارکردهای موعود بازارگرایی را به عنوان یک تئوری برآورد میکند آن هم رقابت عادلانه است اگر رقابت عادلانه نباشد ما با رقابتهای فاجعه ساز و رقابتهای مخرب روبرو میشویم که نمونههایش را در صنعت ایران مشاهده میکنیم.
این رقابتهای فاجعه ساز مان در ورطه یک رقابت مخرب خیلی فاجعه ساز قرار داده است. بانک جهانی وقتی بحث از فضای کسب و کار دارد حتی یک مورد سخن از رهاسازی قیمت ندارد. اما در ایران که در چارچوب مناسبات رانتی در اسارت آدرسهای عوضی و فریبکارانه است، آن اتحاد سهگانه هم دایماً از شوک قیمتی و رهاسازی قیمتها سخن میگویند. عوامل کلیدی موثر بر فضای کسب و کار و سرمایهگذاری مولد در کشورهای در حال توسعه از دیدگاه گزارش«دوینگ بیزنس» (فضای کسب و کار) بانک جهانی مهمترینش «نا اطمینانی نسبت به سیاستها» است.
اینکه سیاستها یک شبه تغییر میکنند و همهاش هم متأسفانه با شیوههای مشکوک و براساس یک اهداف ناصالح اتفاق میافتد. همه ماجرا این است که بسترهای رانت را تحت عنوان «رهاسازی» باز کنند. دومین عامل کلیدی ثبات اقتصاد کلان است. سوم مربوط میشد به کارآمدی اجرای تصمیمات حکومت. در 30 سال گذشته تصمیم کارآمدی که به یک موفقیت غیرشعاری و غیر تو خالی برسد، میتوانید ذکر کنید؟ ما که مثلاً در زمینه توسعه کار میکنیم گفتهایم که طی بالغ بر ربع قرن گذشته تمام جهتگیریهای سیاستی و اجرایی کلیدی مندرج در برنامههای توسعه ایران با شکست مفتضحانه و کامل روبرو شده است.
ماجرای شوک نرخ ارز این طور بود. خصوصیسازی هم شکست خورد. هدفمند کردن یارانهها هم همین طور. در مورد تعدیل نیروی انسانی هم همین طور . به گزارش جماران، این استاد دانشگاه در بیان چهارمین معیار بررسی وضعیت کشور گفت: عامل کلیدی چهارم وضعیت کشور از نظر فساد و رشوه است. شرمآور است که ما در بیست ساله گذشته جزو یکی دو استثناء، رتبه فسادمان همیشه در جهان جزو یکسوم پرفسادترین کشورهای دنیا بوده است.
نمیشود اینقدر فساد را با سیاستهای نابخردانه گسترش بدهند بعد مردم عادی را دعوت به تقوا کنند! آقایان باید تقوایی از خود زمینه کفایت و اهلیت سیاستگذاری نشان دهند تا مردم با سر دنبالشان راه بیفتند. نمیشود که سیاستهای فسادزا و نابرابرساز و مشروعیتزدا داشت و انتظار داشت بقیه تقوی پیشه کنند.بانک جهانی پنجمین عامل را شفافیت از نظر آمار و اطلاعات و فرآیندهای تصمیمگیری و تخصیص منابع اعلام میکند.
آقایان میخواهند در پستو و پنهانی راجع به 85 میلیون آدم تصمیم بگیرند بعد هم انتظار دارند مصوباتشان مورد پذیرش قرار گیرد معلوم است که نمیشود اقناع کرد چون نمیتوان از قانون به مثابه ابزار زورگویی استفاده کرد. این غلط است و با معیارها سازگار نیست. ششمین عامل از نظر بانک جهانی، وضعیت تربیت نیروی کار ماهر است وقتی مناسباتی ایجاد کنید که هر کسی به یک حداقل صلاحیتی میرسد میخواهد مهاجرت کند، نتیجه این میشود بنگاههای تولیدی ما الان با بحران کارکنان ماهر روبرو هستند.
بنابر گزارش جماران، فرشاد مومنی گفت: هشتمین عامل کلیدی از نگاه بانک جهانی کیفیت زیرساختهای تأمین شده از ناحیه حکومت است. ببینید چه وضعی در این شاخص داریم که به نام اداره کل صنعت به صنایع نامه میدهند و میگویند خودتان فکری برای برق و گاز مصرفی تان بکنید یا با تهدیدهای امنیتی صنایع را مجبور میکنند که یک روز کاری را تعطیل کنند یا افرادی را در لیست پرداخت حقوق قرار دهند در حالی که آن فرد لازم نیست در کارگاه حاضر شود. بعد با این همه میخواهند جایگاهی هم در تولید جهانی داشته باشند.
اگر مبنا، خرد و دانایی و علم باشد، فهمیدن اینکه چه کاری درست است و چه کاری غلط، چندان دشوار نیست اما آنچه که در ساختار تصمیمگیری تاثیر میگذارد منافع شخصی است که در شیوههای ضدتوسعه و فسادزا و ضد تولیدی تعریف شده است. اصلاحات لازم با استراتژی یکدستسازی حکومت اتفاق نمیافتد بلکه باید با بازکردن راه برای مشارکت فعال مردم در سرنوشت اقتصادی و سیاسی شان اصلاحات را امکان پذیر کرد. زمانی در دانشکده مان پیشنهاد داده بودم که یک درس سه واحدی یعنی به اندازه یک ترم تحصیلی مباحثی ارایه بدهم تحت عنوان شگفتیهای اقتصاد ایران.
با این مناسبات و با پشت کردن به علم و شفافیت و عدالت و تولید، سرزمین شگفتیسازی شدهایم. گزارش اتاق ایران درباره پایش ملی محیط کسب و کار که بهار 1402 منتشر شد میگوید، شاخص پایش ملی محیط کسب و کار در این فصل حکایت از بهبود اندک این شاخص دارد تقریباً تمام این بهبودهایی که عزیزان در هفته دولت مطرح کردهاند شبیه به این است. یعنی آمارهایی سراپا ابهام و تناقض و تعارض! اگر واقعا چنین است آثار عینیاش کجاست؟! با ظاهرسازی و ادعا که نمیشود کار کرد.
از یک طرف میگوید شاخص محیط کسب و کار بهبود داشته از طرف دیگر نمیگوید نسبت به زمستان 1401، 3.1 دهم درصد از ظرفیتهای فعال بنگاههای اقتصادی کاهش پیدا کرده است! اگر فضای کسب و کار بهبود پیدا کرده باشد ما باید با جهش روبرو شویم ولی عکسش اتفاق افتاده است! یا در مرداد 1402 مرکز پژوهشهای مجلس گزارشی درباره پایش بخش حقیقی اقتصاد ایران منتشر کرده که میگوید از تیرماه 1402 نسبت به خرداد 1402 تولید و فروش شرکتهای بورسی که جزو شرکتهای بزرگ مقیاس ایران محسوب میشوند 4.7 درصد کاهش و در فروش 5 درصد کاهش را تجربه کردهاند بعد میگوید مهمترین عامل توضیحدهنده این مساله، محدودیتهای تأمین برق صنایع بوده است.
بنابر گزارش جماران، فرشاد مومنی افزود: تمام مطالعاتی که تاکنون راجع به بحران صرفه مقیاس در ایران شده نشان میدهد در یک ساخت رانتی، وقتی بدون توجه به کیفیت محصول، قیمت و میزان ارزبری مجوز تولید داده میشود و بعد هم نسبت به تعمیق وابستگیهای ذلت آور به خارج و تسخیر بازار داخل توسط کالاهای مشابه خارجی بیتوجهی میشود و برنامهای هم برای رشد و اعتلا ی صنعتی وجود ندارد و بعد هم هر جا، هر گرفتاری پیدا شد به تبعیت از بازار گرایی مبتذل میگویند دروازهها رو باز کنید واردات کالا راه بیندازید یا قیمت را بالا ببرید، در این مناسبات، کمر مردم میشکند.
و باید گفت که این شیوه حکمرانی جوابگو نیست. صرفه مقیاس مال آن کشورهایی است که انگیزه اعتلا و توسعه دارند نمیشود که رباخوارها و دلالها را چاق و به توسعه پشت کنیم بعد برایمان سوال شود که چرا کار ما جلو نمیرود. گزارشهای مربوط به فضای کسبوکار میگوید طی سه دهه گذشته که رویه شوک درمانی در ایران رایج بوده است؛ همواره یکی از بزرگترین بحرانها برای تولیدکنندههای صنعتی در کشورمان «بحران دستیابی به سرمایه در گردش» مورد نیاز بوده است. یعنی آن قدر بازار ربا خواری را داغ کردهاند که برای تولیدکننده امکان ندارد که با دلالها و وارداتچیها رقابت کند.
این که چرا تولید صنعتی فناورانه ابتدا به ساکن قادر به رقابت با رانت جوها و ربا خورها و دلالها و واردات چیها نیست بحث مفصلی است. اما اگر میدان را برای این قشر باز کنید تولید نابود میشود و اگر تولید نابود شد و بنیه تولید تضعیف شد طبق آنچه که در کتاب «چرا ملتها شکست میخورند» آمده است در هیچ عرصهای از حیات جمعی روی ثبات و آرامش نخواهیم دید. به گزارش جماران، این اقتصاددان همچنین در ادامه نشست گفت: در هفتههای قبل گزارشی رسمی و تکاندهنده منتشر شده است که باید گریست به اینکه ما چه آبرویی از دین به نام سیاستگذاری اقتصادی میبریم. من بارها گفتهام که برای نجات ایران همه باید کمک کنیم هنرمندان هم باید کمک کنند والا صرفا کارشناسان زورشان نمیرسد. آلبر میگوید اگر در جایی دیدید پول سروری میکند فاتحه عدالت و آزادی را بخوانید.
معلوم است آن کشوری که چنین رمان نویس با شرافت سطح بالایی داشته باشد میتواند در دنیا سرنوشتسازی کند. تو دنیا یعنی ما با یک نظام حیات جمعی روبرو هستیم؛ شما مانند این سخن از آلبر کامو را از توماس پیکتی (اقتصاددان فرانسوی) در کتاب «سرمایه در قرن بیست و یکم» میتوانید ببیند که میگوید اگر در کشوری بازده رباخواری و تجارت پول از بازده تولید بیشتر شد، فاتحه شایستهسالاری را بخوانید.
جان مینیارد کنیز (اقتصاددان انگلیسی 1946 – 1883) در کتاب «پیامدهای اقتصادی صلح» میگوید اگر سراغ سیاستهای تورمزا بروید، جامعه را دچار آشفتگی میکنید و بازی جمعی به بازی قمارخانهای تبدیل میشود. بعد میگوید ماجرای اتخاذ سیاست تورمزا به همین جا ختم نمیشود بلکه تولیدکننده به افلاس میافتد، مردم به فلاکت میافتند و سرمایهداری کازینویی میشود! حالا از این زاویه این گزارشی گفتم را نگاه کنید، میگوید به واسطه رها کردن بانکهای خصوصی در خلق نقدینگی، روزانه 6 هزار میلیارد تومان در ایران پول خلق میشود و از این مقدار، 70 درصدش نصیب 0.8 درصد از جمعیت میشود. یعنی نابرابریها ناشی از سلطه ربا و آقایی پول در ایران قابل مقایسه با هیچ عامل نابرابر ساز دیگری نیست.
عزیزان نقدینگی را رها کردهاند که در راستای مطامع ضد توسعهای رشد پیدا کند؛ بعد تولیدکننده در اسارت رباخوارها و طبق تمام گزارشهای پایش فضای کسب و کار، در بحران تأمین مالی سرمایه در گردش است. تولیدکننده را بیچاره کردهاند، مردم را هم آن طور به افلاس انداختهاند. وقتی گزارش رسمی حکومتی میگوید 50 درصد جمعیت ایران یک بار هم نتوانسته است وام بانکی بگیرد و وقتی که 70 درصد نقدینگی نصیب 0.8 درصد جمعیت کشور شود، معلوم میشود ما با نابرابری خانمانسوز و خانمان برانداز روبرو هستیم بعد آقایان اصل منشأ این فساد را رها کردهاند و میگویند با کار فرهنگی نقدینگی را هدایت کنیم!
این حرفهایی که من الان مطرح میکنم در سال 1911 توسط ژوزف شومپیتر (اقتصاددان و دولتمرد آلمانی 1950 – 1883) مطرح شده است. او در کتاب اقتصاد توسعهاش میگوید هر کسی که میخواهد تمدنسازی کند باید سراغ صرفه مقیاس برود بعد حکومتگران گرامی ما این انحصار وحشتناک در توزیع نقدینگی برایشان مساله نیست و تا تولیدکننده میخواهد جان بگیرد میگویند انحصار ایجاد کرده و میخواهند گردنش را بزنند.
در این زمینه دکتر احمد سیف بحثی تاریخی مطرح کرد که بدون استثناء گردن زدن تولید صنعتی در ایران یک سرش به قدرتهای خارجی برمیگردد و یک سر آن به حکومت نالایق و متحدهای فاسدش اعم از رانت خورها و ربا خورها و دلالها مربوط میشود. بنابر گزارش جماران فرشاد مومنی همچنین در این نشست اظهار کرد: درخواست من از آقایان این است که شرافتمندانه رفع مشکل فساد را در این مملکت در اولویت بگذارید.
چطوری برنامه میانمدت مینویسید و یک کلمه حرف راجع به فساد و ضرورت کنترلش وجود ندارد! این همه انرژی انسانی و مادی صرف میکنید تا یک سند بیکیفیت تشدیدکننده مشکلات بیرون بیاید؟! حکومت گرامی باید متوجه شود که بحران صرفه مقیاس، کانون اصلی همه بحرانهای موجود در ایران در حیطه اقتصاد و توسعه است و با جهل و فساد، با وابستگیهای ذلت آور، با فلاکت، با انحطاط و شدتگیری عقبماندگی پیوند دارد و راهحلش هم این نیست که آمارها را شکنجه بدهید تا نشان دهید که موفق بودهاید. باید راهحل اصولی در پیش بگیریم نه اینکه در چارچوب مناسبات سوداگرانه و دلالمحور، این سوداگران خلق تقاضا کنند تا وقتی تولید داخل نتواند پاسخگو باشد بازار در بیثباتی و ناپایداری بیفتد.
وقتی ما هشدار میدهیم که تولید را به مثابه نظام حیات جمعی نگاه کنید به معنای این است که فقدان تولید، پیامدهای سیستمی در کل عرصههای حمایت جمعی میگذارد و آن را دچار بحران میکند. دادههای رسماً انتشار یافته اجتماعی ما آنقدر فاجعهآمیز است که عزیزان آن را طبقهبندی کردهاند در حالی که این کار فقط پاک کردن صورت مساله است. بگذارید اشکالهای جامعه بر ملا شود و ما انرژی هایمان را روی حل اصولی آن بگذاریم.
ببینید اینها چطور تولید را در ایران، چه جوری محمل کسب رانت کردهاند که مثلا در برابر یک پاندمی که در همه جای دنیا تولید تکیه گاه ملت میشود، در ایران با پاندمی معلوم شد که صنعت در اقتصاد ایران متزلزلترین بخش است و هر بار هر شوکی که به اقتصاد ایران وارد میشود شدت شکنندگیاش برای بخش صنعت ما بیشتر است چون آن را میانتهی کردهاند و با بزک نمایش داده میشود در حالی که تو خالی است. در حالی که مثلاً سهم رانتی معدنیها که بیشترین نقش را در فاجعهسازیهای اقتصادی اجتماعی در سه دهه گذشته در ایران داشتهاند.
به عنوان مثال، سهم نساجی در اشتغال صنعتی در ایران در سال 1370، 31 درصد بود الان به زیر 5 درصد رسیده است این یعنی نساجی نابود شده است. در جلسات قبل توضیح دادم که رانتی معدنیها بزرگترین دستاوردهایشان برای ایران این است که جزو آلودهکنندهترین صنایع هستند و دادههایش را هم ارایه دادم که چقدر در بحران محیط زیست و بحران آب نقش ایفا میکنند .
این بحث را که واحدهای رانتی معدنی در کم آبترین استانهای کشور پر تعداد مستقر شدهاند را رها کردهاند بعد میگویند هر چه فریاد دارید بر سر بخش کشاورزی بکشید. بعد آمارهای دست کاری شده و دروغ درباره میزان مصرف آب کشاورزی مطرح میکنند و همه هم راضی هستند که معلوم نشود که نزدیک به یک سوم آب در شهرهای ایران به خاطر پوسیدگیهای لولههای انتقال آب هرز میرود .
چرا؟ چون دو تا و نصفی تولید کشاورزی داریم و کسی نمیگوید در کشاورزی سیستم آبی غرقآبی انحطاطآور است در حالی که تمدن ایرانی بنیان گذار سیستم آبیاری کوزهای بودند که Who آن را بینظیر در صرفهجویی آب میداند. کسی درباره این نمیگوید که آموزش دهیم تا کارایی و بهرهوری کشاورزی بالاتر برود. فقط فحش میدهند تا رانتی معدنیها در امان باشند.
گزارش ملی محیط زیست را نگاه کنید با عدد و رقم نشان میدهد که به ازای هر یک مترمکعب رانتی که به رانتی معدنیها میدهند ابعاد وحشتناکی از رانت توزیع میشود وقتی میگوییم چرا این همه توجه میکنید، میگویند اینها ارزآور هستند! مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشش میگوید اگر مساله ارزآوری است نساجی را تقویت کنید که به صورت متوسط 3 تا 7 برابر رانتی معدنیها با میزان معین صادرات ارز میآورد. اگر نساجی تقویت شد و مکمل آنکه پوشاک است تقویت شود ارزآوری این صنعت 15 برابر رانتی معدنیها میشود.
حتی نفع ملی هم اگر بخواهد در نظر گرفته شود ما باید این شیوه حکمرانی رانت محور و فساد زا و نابرابرساز را کنار بگذاریم و آن دریچه نجات بخش یعنی دریچه ایجاد یک حساسیت بنیادی نسبت به تمدن ساز بودن صرفه مقیاس است را باز کنیم. در گزارش مربوط به سال 98 آمده است که نرخ رشد اقتصادی 7.6- درصد بوده است در حالی که رشد صنایع 16.6- درصد شده است این واقعا مصداق این است که در تمام دنیا میگویند «هر چه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک». هر جا اختلال ایجاد میشود بنیه تولید فناورانه جورکشی میکند و مشکلات را برطرف مینماید حال ببینید پشت کردن به صرفه مقیاس و تولید محوری و رو کردن به رانت و ربا و فساد با صنعت و توان تولید ما چه کرده است.
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی در پایان سخنانش، تاکید کرد: امیدوارم عزیزان متوجه شوند که در غیاب یک تولید فناورانه مبتنی بر صرفه مقیاس ما روی آسایش و امنیت در ایران نخواهیم دید. باید این را حکومت گران گرامی متوجه شوند و قبل از مرگ سهراب نوش داروهایشان را برسانند وگرنه ما خیلی خیلی زیان خواهیم دید. سقوط بنیه تولیدی بزرگترین تهدید امنیت ملی در طول تاریخ بشر بوده است و هر قدر که به زمان جدید نزدیکتر میشویم ضریب این مساله افزایش مییابد.