شعار مدرسه قوی- ایران قوی چه وقت محقق میشود
تعادل|
یک هفته از بازگشایی مدارس میگذرد و هر روز اتفاق تازهای حوزه آموزش و پرورش را به سر خط خبرها میآورد. از ایمن نبودن برخی مدارس گرفته تا باز ماندن ۴ میلیون محصل از تحصیل، از نبود معلم در کلاسهای درس تا منوی غذای لاکچری در مدارس غیرانتفاعی. اما تمام این اخبار یک مساله مهم را گوشزد میکنند؛« بیتوجهی به اصل ۳۷ قانون اساسی». فراهم آوردن امکان تحصیل رایگان برای تمامی افراد جامعه. اما این امکان سالهاست که دستخوش تغییرات بسیاری شده است.
هر سال کودکان اتباعی که در ایران زندگی میکنند برای رفتن به مدرسه با مشکلات زیادی مواجه میشوند در کنار اینها امسال به دلایل گوناگون از جمله مسائل اقتصادی و ناتوانی برخی خانوادهها در تامین هزینههای تحصیلی فرزندانشان باعث شده تا بنا بر آخرین آمارها نزدیک به ۴ میلیون دانشآموز از تحصیل باز بمانند. در این شرایط ناگهان منوی غذای لاکچری یک مدرسه غیر انتفاعی در فضای مجازی منتشر میشود و نشان از فاصله طبقاتی بسیار زیادی دارد که در جامعه ما حاکم شده است.
در یک سوی شهر بچهها به دلیل مشکلات اقتصادی توان رفتن به مدرسه را ندارند و در سوی دیگر شهر بچهها میتوانند از رستوران لاکچری مدرسه غذاهای دوست داشتنی خود را با قیمتهای چند صد هزار تومانی سفارش بدهند. هر چند که وزیر آموزش و پرورش این مساله را مربوط به عدالت تحصیلی نمیداند و به خبرنگاران توصیه میکند این مسائل را با هم در نیامیزند اما نکته قابل توجه اینجاست که کدام مدرسه در کشور میتواند بدون نظارت آموزش و پرورش کار کند.
وقتی قانون میگوید که معلمهای مدارس غیر انتفاعی هم باید گزینش بشوند. وقتی مدارس غیر انتفاعی هم زیرنظر آموزش و پرورش فعالیت میکنند چطور ممکن است چنین تبعیضهای آشکاری به این وزارت خانه ربط نداشته باشد. مسوولان به چه عنوانی فکر میکنند که میتوانند از مسوولیتهایی که به آنها محول شده در مواقع مقتضی با سفسطهگری شانه خالی کنند. چرا نباید آموزش و پرورش به اتفاقهایی که در مدارس غیر انتفاعی رخ میدهد نظارت داشته باشد. چرا وزیر آموزش و پرورش که در ابتدای سال تحصیلی شعار «مدرسه قوی- ایران قوی» را مطرح میکند در این شرایط با گفتن یک جمله که این مساله به ما ربطی ندارد مسوولیتهایی را که به او محول شده است نادیده میگیرد.
اگر این منوی لاکچری به آموزش و پرورش ربط ندارد قطعا ایمن نبودن ساختمان برخی از مدارس به این وزارتخانه مربوط میشود. نبود معلم در کلاسهای درس هم مشکلی است که باید وزارتخانه مطبوع آقای وزیر دلایل آن را بیان کند. اگر قرار باشد همهچیز بر مبنای شعارهایی که هیچگاه عملی نمیشود پایهگذاری شود که دیگر نمیتوان انتظاری از مردم برای پیشبرد اهداف جامعه داشت. اینکه وزیر آموزش و پرورش در توجیه نبود معلم میگوید سالهای گذشته هم این اتفاق رخ داده است بیشتر شبیه توجیه کردن کار اشتباه است تا توضیح دادن در مورد دلایل بروز این اتفاق. شاید در سالهای گذشته اشتباهات دیگری هم در آموزش و پرورش رخ داده اما وقتی شما مسوولیتی را میپذیرید و برای آن شعار هم تعیین میکنید دیگر نمیتوانید عطف به ماسبق کنید و به این وسیله از بار مسوولیت شانه خالی کنید.
چرا همیشه از برنامه عقب هستیم
بر اساس آنچه معاون آموزش متوسطه مدعی شده است بیش از ۵۰ هزار معلم در سال جدید تحصیلی به استخدام آموزش و پرورش درمیآیند. این مقام مسوول در رابطه با اینکه چرا هنوز برخی کلاسهای درس با گذشت یک ماه از سال معلم ندارند اظهار داشته که نتیجه آزمونهای استخدامی در برخی مناطق مشخص نشده است و کمبود معلم به همین خاطر است. اما سوال اینجاست که چرا نباید طوری برنامهریزی شود که قبل از بازگشایی مدارس تمام این کارها صورت بگیرد؟ چرا همیشه مسوولان باید از برنامههایی که نیاز به اجرایی شدن در یک بازه زمانی مشخص دارند عقب باشند؟
بیبرنامگی همیشه در آموزش و پرورش بوده
علی مراتی، کارشناس آموزش و دبیر یکی از دبیرستانهای پسرانه در این باره به «تعادل» میگوید: متاسفانه بیبرنامگی و اجرایی شدن برخی برنامهها در دقیقه ۹۰ در حوزه آموزش و پرورش سالهاست که مشکلاتی را به وجود میآورد. مساله فقط کمبود معلم نیست در بسیاری از مدارس خدمتگزار هم وجود ندارد. از سوی دیگر برخی از مدارس با مشکلات مالکیتی مواجه هستند. از سوی دیگر برخی مدارس بنا بر خبرهای منتشر شده وضعیت مناسبی از نظر ایمنی ساختمان ندارند.
تمام این مسائل باید در سه ماه تابستان و زمانی که هنوز بچهها به مدرسه بازنگشتهاند مورد بررسی قرار گیرد اما متاسفانه این اتفاق رخ نمیدهد و هر سال با بازگشایی مدارس مشکلات یکی یکی به چشم میآیند. او میافزاید: متاسفانه مدارسی که در حاشیه شهرها قرار دارند اکثرا وضعیت مطلوبی ندارند. چه از نظر مناسب بودن نیمکت و صندلیها چه از نظر وضعیت ظاهری. این در حالی است که طی ماههای آینده وقتی هوا سرد بشود مساله ایمنی وسایل گرمایشی هم مطرح میشود و آموزش و پرورش از حالا باید برای این معضل فکری اساسی بکند.
نبود معلم انگیزه دانشآموزان را از بین میبرد
هدیه غلامی، روانشناس کودک نیز در این باره به «تعادل» میگوید: وقتی از روزهای اول سال تحصیلی بچهها با کلاس خالی بدون معلم مواجه شوند انگیزه خود را از دست میدهند. این هدر رفتن وقت در همین روزهای اول میتواند بسیاری ازآنها را ناامید و دلزده کند. شاید به نظر بسیاری افراد نبود معلم مساله مهمی نباشد و باعث خوشحالی دانشآموزان شود اما در اصل ماجرا به این شکل نیست و همین نبود معلم در روزهای اول میتواند تاثیر منفی در روحیه دانشآموزان داشته باشد.
او میافزاید: مساله اینجاست که ما الان در وضعیت آموزشی یکسان قرار نداریم. یعنی بچهها با توجه به طبقه اجتماعی که دارند در مدارس مختلف تحصیل میکنند. کودکانی که به دلایل گوناگون در مدارس دولتی هستند و از امکانات ویژه برخوردار نمیشوند و حتی باید با مشکل نبود معلم در روزهای اول مواجه شوند خود را در مقام مقایسه باکسانی قرار میدهند که به مدارس غیر انتفاعی میروند و نه تنها معلم از روز اول سر کلاس درس حاضر شده که امکانات زیادی هم برای آنها در نظر گرفته شده است. این قیاس کردن منجر به سرخوردگی در دانشآموزان میشود.
اعتراض اولیای دانشآموزان
مینا احمدی، مادر یکی از دانشآموزان مقطع ابتدایی مدارس دولتی در این باره میگوید: یک هفته است که فرزند من معلم ندارد. این مساله شاید برای خیلیها مهم نباشد اما برای ما که با هزار سختی هزینههای تحصیلی فرزندمان را فراهم میکنیم تا آینده او را بسازیم نبود معلم یعنی عقب افتادن او از درس. دختر من در کلاس پنجم تحصیل میکند با اینکه یک هفته از سال تحصیلی گذشته برخی کلاسها در مدرسهشان معلم ندارند. چرا نباید قبل از بازگشایی مدارس به این موارد رسیدگی شود. اگر ما بخواهیم یک هفته دیرتر به مدرسه پول بدهیم آنها قبول نمیکنند اما این بیبرنامگی را ما مجبوریم قبول کنیم. عطیه محمودی هم که مادر یکی دیگر از دانشآموزان است میگوید: مدرسه نه تنها معلم ندارد که هنوز خدمتگزار هم ندارد. زمین کلاسها تمیز نیست. این مساله باعث بیماری بچهها میشود. این همان مدرسه قوی و ایران قوی بود که وزیر آموزش و پرورش وعده آن را داد. وقتی هم اعتراض میکنیم با برخورد ناظم و مدیر مدرسه مواجه میشویم و به جای عذرخواهی میگویند اگر ناراحت هستید فرزندتان را به مدرسه دیگری ببرید.
فریبرز نعمتی پدر یکی دیگر از دانشآموزان به «تعادل» میگوید: بچههای ما چون در مدرسه دولتی درس میخوانند از ابتداییترین امکانات هم محروم هستند. مساله اینجاست که عدالت آموزشی در کشور ما فقط یک شعار دهانپرکن است و کسی به آن عمل نمیکند. نبود معلم، نبود سرایدار در مدرسه، نبود حتی یکی بوفه که بتوانند از آن برای زنگ تفریح تغذیه مناسب تهیه کنند اینها را بگذارید در کنار ساختمانهای فرسودهای که معلوم نیست چه زمانی قرار است بر سر دانشآموزان آوار شود. حتما باید اتفاق دردناکی رخ بدهد تا مسوولان به فکر بیفتند. دانشآموزی که از ابتدای سال متوجه تفاوتهای فاحش بین خود و آن قشر مرفهی که تمامی امکانات را در اختیار دارند میشود چطور میتواند به فکر پویایی و رشد باشد.
او میافزاید: چطور میشود این همه تفاوت و تبعیض را برای بچهها توضیح داد به نوعی که سرخورده و ناامید نشوند. چطور ممکن است من به عنوان یک پدر بتوانم به فرزندم توضیح بدهم که چون کارگر هستم و درآمد کمی دارم مجبورم او را در مدرسهای ثبت نام کنم که هنوز معلم ندارد. مجبورم او را در مدرسهای ثبت نام کنم که حتی بوفهای در آن نیست تا بتواند برای زنگ تفریح خود خرید کند. توضیح دادن این تفاوتها برای بچهها کار سختی است مسوولان اگر میتوانند این کار را انجام دهند.