در جست‌وجوی حقوق از دست رفته

۱۴۰۲/۰۷/۰۹ - ۰۰:۴۰:۳۸
کد خبر: ۲۱۶۳۵۶
در جست‌وجوی حقوق از دست رفته

تعادل|

 روز جهانی سالمندان (اول اکتبر؛ نهم مهرماه سال جاری) با شعار «تحقق وعده‌های اعلان جهانی حقوق سالمندان» برگزار می‌شود. نکته اصلی اما وضعیت سالمندان در کشور ما است.

در حالی مسوولان هفته ملی سالمند را به‌طور رسمی آغاز کرده‌اند که این روزها بسیاری از بازنشستگان و افراد سالمند با مشکلات معیشتی و درمانی دست و پنجه نرم می‌کنند. مشکلاتی که بسیاری از آنها را به انجام شغل‌های کاذب مانند دستفروشی و ... مجبور کرده است. تکریم سالمندان تنها در شعارها مورد توجه قرار می‌گیرد و وقتی پای عمل به میان می‌آید وضعیت آنها بسیار اسفناک به نظر می‌رسد.

این روزها بارها و بارها شاهد تجمع‌های اعتراض آمیز سالمندان به کمبود حقوق، خالی بودن سفره‌های معیشت و نبود امکانات درمانی مناسب بوده‌ایم. افرادی که سال‌ها تلاش کرده‌اند و برای پیشبرد اهداف این سرزمین زحمت کشیده‌اند اما در روزگار پیری هم باید دغدغه معیشت خود و خانواده شان  را داشته باشند. تورم افسارگسیخته زندگی این افراد را به جنگی نا برابر بدل کرده است. نه امکانات درمانی و دارویی مناسبی در اختیار دارند و نه حتی می‌توانند از داشتن حداقل‌های زندگی بهره مند شوند.

اینکه ما روزهایی را در تقویم جهانی یا ملی خود مورد توجه قرار بدهیم و در آن روزها فقط به شعارها و وعده‌هایی بسنده کنیم که قابلیت اجرایی ندارند دردی را از هیچ کس دوا نخواهد کرد. حالا این هفته سالمند و تکریم سالمندان هر چقدر هم در شعارها رنگین و دهان پر کن باشد مشکلات معیشتی و اقتصادی و درمانی آنها را حل و فصل نخواهد کرد. افراد سالمند نیاز دارند تا امکانات رفاهی و مناسبی داشته باشند.

آنها سال‌های جوانی خود را صرف کار و تلاش کرده‌اند و الان که به سن پیری رسیده‌اند نیازمند مراقبت و استراحت هستند اما خیلی از آنها این روزها به دلیل مشکلات اقتصادی مجبور شده‌اند به شغل‌هایی مانند دستفروشی، باربری در بازار و ... روی بیاورند. شغل‌هایی که برای سن و سال آنها سخت و طاقت فرساست اما وقتی توان تامین هزینه‌های زندگی با حقوق بازنشستگی را نداشته باشند چاره‌ای جز تن دادن به کارهای سخت و طاقت فرسا ندارند. 

   حالا دیگر روی پذیرایی از فرزندانمان را نداریم

عمو حسین یکی از همین بازنشستگان است که طی روزهای گذشته بارها و بارها در مقابل سازمان تامین اجتماعی برای احقاق حقوق خود حضور داشته. او به «تعادل» می‌گوید: تا وقتی هنوز وضعیت اقتصادی اینقدر بد نشده بود تمام دلخوشی من و همسرم آخر هفته‌هایی بود که فرزندان و نوه هایمان برای دیدن ما می‌آمدند اما الان بیش از دو سال است که این دیدارهای هفتگی به ماهی یک بار و دو ماه یک بار رسیده چون ما دیگر توان پذیرایی از فرزندانمان را نداریم. 

او می‌افزاید: برای من که سال‌ها تلاش کرده‌ام دردناک است بخواهم از فرزندانمان برای تامین هزینه‌های زندگی‌ام کمک بگیرم در حالی که می‌دانم آنها هم با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می‌کنند. مساله اینجاست که دیگر قشر متوسط جامعه از بین رفته است و همه یا فقیر هستیم تا جزو همان چند درصدی که گرانی اصلا برایشان مهم نیست.

این بازنشسته کارگری می‌گوید: بالا رفتن میزان اجاره‌بهای مسکن باعث شده تا من و همسرم که هر کدام بیش از ۷۰ سال سن داریم در طبقه هفتم یک خانه بدون آسانسور زندگی کنیم. ۴۰ میلیون تومان پول پیش داده‌ایم و ماهیانه ۳ میلیون اجاره پرداخت می‌کنیم.

این بازنشسته که ساکن کرج است در ادامه می‌افزاید: حقوقی که دریافت می‌کنم به سختی به ۹ میلیون تومان می‌رسد. این درحالی است که برای تامین بقیه مایحتاج زندگی مجبورم در یک بنگاه مسکن کار کنم و اگر معامله‌ای صورت بگیرد پورسانت دریافت کنم. این وضعیت زندگی من بعد از ۳۰ سال کار کردن در حوزه تاسیسات ساختمانی است.

   به جای نامگذاری هفته سالمند به فکر معیشت ما باشند

اکبر هارونی دیگر بازنشسته‌ای است که برای تامین هزینه‌های زندگی کنار خیابان سیگار می‌فروشد. او به «تعادل» می‌گوید: تکریم سالمند یعنی چه؟ این چه مفهومی برای مسوولان دارد وقتی من سالمند با مدرک تحصیلی فوق دیپلم و ۳۰ سال خدمت صادقانه به این مملکت مجبورم برای امرار معاش خود دستفروشی کنم. او می‌افزاید: همسرم به بیماری سرطان مبتلاست و هر ماه برای تامین داروهایش باید از این داروخانه به آن داروخانه بروم هر ماه باید با بیمه کلنجار بروم که کمک‌هزینه را به موقع پرداخت کند. اجاره‌نشین نیستم اما در خانه‌ای زندگی می‌کنم که هر لحظه ممکن است دیوارهایش بر سرمان خراب شود.

نه پول بازسازی داریم و نه شرایط فروش. اگر کمک فرزندانم به صورت ماهانه نباشد نمی‌توانم از پس هزینه‌های درمان همسرم بر بیایم. حقوقی که دریافت می‌کنم و پولی که از دستفروشی به دست می‌آورم همه و همه هزینه معیشت می‌شود. این در حالی است که نمی‌توانم رژیم غذایی را که دکتر به همسرم داده به‌طور کامل برایش فراهم کنم. 

   سلامت ما اهمیت ندارد چه برسد به معیشت

لیلا علیمردای نیز یکی دیگر از افراد بازنشسته‌ای است که در مترو دستفروشی می‌کند. او نیز در این باره می‌گوید: بارها و بارها بازنشستگان به عدم خدمات رسانی بیمه تکمیلی خود اعتراض کرده‌اند. بارها از سازمان تامین اجتماعی خواسته‌ایم که با شرکت آتیه‌سازان حافظ قرارداد نبندد اما هیچ‌کس به اعتراض ما گوش نمی‌دهد. ما حتی از یک درمان رایگان هم برخوردار نیستیم هزینه‌های درمان را باید از جیب خودمان پرداخت کنیم و ۴ ماه بعد بیمه به حساب ما واریز کند.

اگر کسی نتواند این هزینه‌ها را بدهد باید بمیرد؟! او می‌افزاید: با ۶۸ سال سن باید از صبح تا شب در مترو دستفروشی کنم و در ضمن مراقب باشم که گیر ماموران نیفتم و مورد توهین قرار نگیرم و باری را که با هزار بدبختی تهیه کرده‌ام از دست ندهم. همسرم ۵ سال پیش فوت کرده یک پسر دارم که از ناراحتی عصبی رنج می‌برد و توان کار کردن ندارد. به تمام اینها هزینه‌های مسکن را هم اضافه کنید. مگر یک انسان چقدر توان دارد که باید با این همه مصیبت سر و کله بزند. 

   بی‌توجهی به سالمندان بزرگ‌ترین خشونت است

آرزو مدرسی، کارشناس جامعه‌شناسی نیز در این باره به تعادل می‌گوید: بی‌توجهی به سالمندان بزرگ‌ترین خشونت است. متاسفانه این روزها می‌بینیم که افراد سالمند و بازنشسته از شرایط معیشتی و اقتصادی مناسبی برخوردار نیستند. بسیاری از آنها حتی برای درمان هم امکانات لازم را در اختیار ندارند. چنین بی‌توجهی به سالمندان می‌تواند آنها را به انزوا براند و باعث شود تا امید به زندگی را از دست بدهند.

او می‌افزاید: این اتفاقات در شرایطی رخ می‌دهد که جامعه ما در حال گذار از جوانی است. سالمندان این روزها زندگی اجتماعی و اقتصادی خوبی ندارند. اینکه آنها بعد از سال‌ها تلاش همچنان درگیر معیشت باشند اصلا منصفانه نیست. چنین اتفاقاتی می‌تواند آنها را درگیر آسیب‌های اجتماعی کند. متاسفانه زیرساخت‌های مناسب برای آنها در جامعه مهیا نشده است. وقتی سالمندان از امکانات رفاهی و درمانی  و ... برخوردار نباشند این یعنی بی‌توجهی مسوولان به این قشر از افراد. 

این کارشناس جامعه‌شناسی در بخش دیگری از سخنان خود می‌گوید: ما باید روحیه و انگیزه و امید به زندگی را در افراد سالمند تقویت کنیم. باید کاری کنیم که جامعه از تجربیات و خاطرات آنها بهره مند شود. به انزوا راندن آنها با بی‌توجهی به نیازهایی که دارد می‌تواند زنگ خطری برای جامعه باشد. 

   چه زیرساخت‌هایی برای سالمندان  فراهم شده است؟

آرزو مدرسی می‌گوید: نگاهی به ساختار شهری خود بیندازیم. چه امکانات ویژه‌ای در این ساختار شهری برای سالمندان در نظر گرفته شده است. همین که چند نیمکت در پارک بگذاریم یا میز شطرنج درست کنیم مسوولیت ما در قبال این افراد را به پایان نمی‌رساند.

مناسب‌سازی در هر زمینه باید برای افراد سالمند در جامعه انجام شود. باید برنامه‌های فرهنگی و هنری مخصوص آنها ترتیب داد. باید کاری کرد که روحیه و شادابی این افراد به دلیل مشکلات اقتصادی و معیشتی از بین نرود. 

او می‌افزاید: تکریم واقعی سالمندان زمانی اتفاق می‌افتد که آنها برای تامین معیشت شرمنده خانواده خود نباشند. تکریم واقعی سالمندان زمانی رخ می‌دهد که آنها برای دریافت کمک‌های پزشکی و درمانی مجبور نباشند ساعت‌های طولانی در صف بیمارستان‌های دولتی منتظر بمانند و در نهایت هم با رفتارهای ناشایست برخی پرسنل درمان مواجه شوند.

تکریم سالمندان یعنی بها دادن به زحمتی که آنها طی سال‌ها خدمت برای کشور خود کشیده‌اند و بی‌نیاز کردن آنها از آنچه که به آن نیاز دارند. ما نمی‌توانیم مدعی تکریم سالمندان باشیم در حالی که می‌دانیم مشکلات معیشتی و درمانی بیش از هر چیز این افراد را آزار می‌دهد.