زخمهایی که روحمان را خراش میدهد
این روزها اخبار بد از در و دیوار میبارد. حتی یک روز بدون خبرهای بد را در این دو هفته تجربه نکردهایم. چه از آنچه در جنگ میان حماس و اسراییل اتفاق افتاده چه از مرگهایی که هر کدامشان روح جمعی جامعه را خراشیده است.
مریم شاهسمندی
این روزها اخبار بد از در و دیوار میبارد. حتی یک روز بدون خبرهای بد را در این دو هفته تجربه نکردهایم. چه از آنچه در جنگ میان حماس و اسراییل اتفاق افتاده چه از مرگهایی که هر کدامشان روح جمعی جامعه را خراشیده است. اما اتفاق تلخی که برای داریوش مهرجویی و وحیده محمدیفر رخ داده بیش از همه میتواند به اعتماد عمومی جامعه به امنیت که مردم انتظارش را دارند و به آسایش روانی جامعه آسیب وارد کند. چنین اتفاق دهشتناکی نه تنها خانواده و جامعه هنری را آزرده که روح جمعی جامعه را نیز مورد آزار قرار داده است.
هیچ کس نمیتواند باور کند که یک شخصیت بزرگ هنری و فرهنگی در جامعه ما با چنین وضع فجیعی به قتل رسیده باشد. دلیل این اتفاق هر چه باشد مسوولان موظف هستند برای حفظ آرامش جامعه هر چه زودتر ابعاد آن را روشن و دلایل بروز این اتفاق فجیع را به مردم اعلام کنند. بیتوجهی به هشدارها و گلایهها موضوعی نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذشت. چرا وقتی وحیده محمدی فر در روز ۱۶ مهر از ورود یک فرد به ملک خصوصی شان خبر داد و گفت که با چاقو تهدید شده است هیچ کس برای پیگیری ماجرا کاری انجام نداد. چرا باید در حال حاضر همه به این مساله فکر کنند که مرحومه محمدیفر در پست اینستاگرامیاش نوشته بود فرد مهاجم لهجه ایرانی نداشته است. مساله دوباره باز میگردد به اینکه میخواهیم این جریان مهاجر ستیزی در جامعه مان
تا کجا پیش برود و قرار است چه عواقبی برای ما داشته باشد. آنچه باعث شده تا مهاجران افغانستانی ناگهان تعدادشان در کشور ما زیاد شود بیبرنامگی مسوولانی است که در این رابطه هیچ کار مفیدی در تمام این سالها انجام ندادهاند. وقتی وضعیت اقامت و زندگی یک مهاجر در هر کشوری در دنیا توسط دولت آن کشور رصد میشود و در نهایت یا فرد به عنوان شهروند پذیرفته شده یا از کشور اخراج میشود چرا چنین قانونی به درستی در کشور ما اجرایی نشده است.
چه چیزی باعث شده تا این همه مهاجر غیرقانونی و البته تک جنسیتی در کشور ما حضور داشته باشند. این در حالی است که متاسفانه بیشتر از آنکه این مهاجران تکجنسیتی مورد خشم جامعه قرار بگیرند خانوادههای افغانستانی هستند که باید این خشم و نفرت را به جان بخرند. مانند همان اتفاق تلخی که در قزوین رخ داد. آنچه برای کارگردان نام آشنا و کاربلد ما و همسرش اتفاق افتاده بیشک یکی از فجیعترین حوادث کشور به شمار میرود. حادثهای که باعث شده تا روح جمعی جامعه آسیب ببیند و البته که آنچه بر خانواده داریوش مهرجویی عزیز و همسرش رفته چیزی نیست که بتوان با کلمات آن را توصیف کرد. اما مساله اینجاست که دولتمردان و مسوولان حوزه امنیتی کشور چه کاری برای روشن شدن ابعاد این حادثه تلخ انجام خواهند داد.
این پرونده هر چه زودتر باید به سرانجام برسد. سوالات زیادی بیجواب مانده است. این حادثه خراشی عمیق بر روح جامعه ایجاد کرده و نمیتوان به راحتی از کنار آن گذشت. مهرجویی کارگردان بزرگی بود و نامش برای همیشه بزرگ خواهد ماند. وحیده محمدی فر همسر او نیز به عنوان یک زن نویسنده جایگاه اجتماعی و ادبی قابل توجهی در جامعه داشته است. اما فارغ از تمام این عناوین ما دو انسان را به بدترین شکل ممکن از دست دادهایم. کسی باید باشد که به سوالات بیپاسخی این جامعه بهتزده پاسخی در خور بدهد.