حماس نمیدانست با حمله به اسرائیل، بهانهای برای به خاک و خون کشیدن مردم غزه ایجاد میکند؟
فلسطین، حتی در هنگامه صلح و سازش و عزلت، هزینههای سنگینی داده است و حالا ماجرای طوفانالاقصی همان هزینهها را واضح و جهانی کرده است؛ همین! با این تفاوت که اینبار (و شاید برای نخستین بار) دستاوردهای فراوان و پیروزیهای نویدبخشی به انتهای فاکتور هزینهها اضافه شده است.
مگر حماس نمیدانست حمله به اسرائیل، منجر به این فجایع عظیم خواهد شد؟ مگر نمیدانست اسرائیل پس از این حمله پیشدستانه، بهانه بزرگی به دست خواهد آورد که با تمام توان غزه را بکوبد و زنها و کودکان را به خاک و خون بکشد؟
به گزارش اقتصادنیوز، او که میدانست اسرائیل، جانی و قاتل است پس چرا پرونده جنگ جدیدی را گشود که معلوم نیست با چه سرانجام و در چه زمانی پایان مییابد؟ پاسخ، در انتخاب میان این دوگانه نهفته است: «سازش» یا «مقاومت»؟ هزینه سازش بیشتر است یا هزینه مقاومت؟
هم در منطق دینی ما و هم در تجربه حماسی تاریخ، اثبات شده که هزینه سازش و کنار آمدن به مراتب بیشتر از هزینه مقاومت و مبارزه است. امروز حتی گروههای سازشکار فلسطینی به توبه درآمدهاند؛ همانهایی که همواره بر تنشزدایی با اسرائیل تأکید داشتند و بر این تئوری اصرار میکردند که فلسطین را میتوان به چند بخش تقسیم کرد و سهمی به اسرائیل داد تا مردم نفس راحتی بکشند؛ همانها هم از کرده خود نالان و پشیمان شدهاند. نه در فلسطین که در جایجای دنیا، سازشکاران و اهل مذاکره ذلیلانه به این نقطه بازگشت رسیدهاند و فریاد پشیمانی و توبه سر دادهاند.
تاریخچه سیاه اسرائیل نشان میدهد که آنان برای نسلکشی و قتلعام، نیاز به بهانه ندارند؛ هروقت میلشان بکشد میکوبند، میکشند و غارت میکنند. آنان هیچگاه در میز مذاکره به کم، قانع نمیشوند و همه سبد مذاکره را برای خود میخواهند. رؤیای آنان از نیل تا فرات است و غزه 360کیلومتری برایشان لقمه کوچکی است که البته فعلا در گلویشان بدجور گیر کرده است.
مردم غزه در طول سالهای اخیر حتی آن هنگام که هیچ تحرکی نسبت به شهرکهای اشغالی نداشتهاند، توسط اسرائیلیها مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند. در همین سالها هزاران شهید و زخمی و اسیر تقدیم کردهاند و هیچ خانهای نبوده است که داغدار ستم و ظلم صهیونیستی نباشد. کرانه باختری نیز همینطور و تکتک جامعه فلسطینی (با بهانه و بیبهانه) همواره مورد تعرض و تعدی سربازان (و حتی شهروندان به ظاهر معمولی) اسرائیل بودهاند.
فلسطین، حتی در هنگامه صلح و سازش و عزلت، هزینههای سنگینی داده است و حالا ماجرای طوفانالاقصی همان هزینهها را واضح و جهانی کرده است؛ همین! با این تفاوت که اینبار (و شاید برای نخستین بار) دستاوردهای فراوان و پیروزیهای نویدبخشی به انتهای فاکتور هزینهها اضافه شده است.
ملت فلسطین مادام که خود را محصور و ذلیل میدید و از ترس سیلی سخت اسرائیل دم بر نمیآورد بیچاره و آواره بود؛ خون میداد و با اشک، عملکرد برخی رهبران سیاسی سازشکار خود را مرور میکرد، اما امروز عزت ازدسترفته را بازیافت و هویت مبارزاتیاش تولدی دوباره یافت. نه فلسطین و نه اسرائیل پس از طوفانالاقصی دیگر مثل قبل نخواهندبود و حالا که فلسطینیها با بغض و درد، طعم الهامبخش قیام و شهادت را چشیدهاند عرصه را بر رژیم موزائیکی اسرائیل تنگ و تنگتر خواهند کرد.
عبرت این ماجرا برای همه آزادیخواهان همین گزاره است: ما که آخر خواهیم مُرد و به قتل خواهیم رسید، چه کوتاه بیاییم و سازش کنیم و چه مقاومت کنیم و بجنگیم؛ پس بگذارید در سنگر مبارزه و جهاد، خونمان ریخته شود که خون مجاهدان شهید است که تاریخ را به ساحل آرامش و صلح و سعادت میرساند.