اقتصاد ايران در سالهاي گذشته با چالشهايي مواجه شده كه هرچند در سال و دهههاي قبل نيز رخ داده بودند اما هرگز به اين شكل خود را نشان نداده بودند و به اين ترتيب راهكارهايي كه بايد براي آن پيدا كرد نيز متفاوت با گذشته است. يكي از اصليترين چالشها در اين حوزه درآمدهايي است كه دولت بايد براي خود به ثبت برساند. اينكه ما در سالهاي طولاني هر بار كه به چالش و مشكلي دچار شديم به سراغ استفاده از پول نفت رفتيم هرچند در كوتاهمدت دولتها را از مشكلات كلان دور نگه داشته اما در نهايت به ضرر ما تمام شده است. زيرا براي مدتي طولاني از دسترسي به منابع پايدار مانند ماليات دور بودهايم و همين امر سبب شده كه وقتي بنا به هر دليلي دسترسي به پول نفت كاهش يافته يا محدود شود، ما با چالشهاي فراوان مواجه شويم. جداي از درآمد، اين نوع نگاه به اقتصاد ما در هزينهكرد نيز با دشواري مواجه كرده است. زيرا پول نفت به سمت بانكها رفته و هر نيازي كه داشتيم را از اين حوزه پاسخ دادهايم و همين موضوع باعث شده كه امروز نظام بانكي كشور با يك بنبست بزرگ مواجه شود. ما در طول دهههاي گذشته هر بار كه نياز به منابع مالي داشتهايم يا شركتها براي تامين منابع توليديشان به پول احتياج داشتهاند به سمت بانكها حركت كردهايم و تسهيلات بانكي، بخش جدانشدني از اقتصاد ما بوده است. اين سياست موجب شده كه از يكسو، اتكا به بانكها به حدي افزايش پيدا كند كه با حذف آنها، چيزي از فرآيند تامين مالي در ديگر حوزهها باقي نماند و از سوي ديگر فشار بر شبكه بانكي نيز افزايش يافته و ميزان طلبهاي معوق بانكها بهشدت افزايش پيدا كرده است. اگر تنها بخشي از اين تمركز از شبكه بانكي به بورس و بازار سرمايه انجام ميشد، امروز وضع ما اينگونه نبود. بازار سرمايه در بسياري از كشورها، منبع اصلي جذب منابع مالي براي شركتها و موسسات اقتصادي است. به اين ترتيب با در كنار هم قرار دادن اين شرايط به نظر ميرسد كه ما راهي جز تغيير سياست كلان در زمينه درآمد و هزينه نداشته باشيم. اگر درآمدهاي ما متنوع شود، نحوه هزينه كرد ما در اقتصاد نيز متفاوت ميشود و ميتوان به اين ترتيب نحوه برنامهريزي براي آينده اقتصاد را نيز تغيير داد، در غير اين صورت همچنان چالشها به جاي خود باقي ميمانند و ما همواره بايد در شرايطي ثابت براي عبور از مشكلات به دنبال راهكار بگرديم.