پيش‌بيني فروپاشي مالي در جهان

۱۴۰۲/۰۸/۱۷ - ۰۰:۴۴:۲۵
کد خبر: ۳۰۰۶۶۰
پيش‌بيني فروپاشي مالي در جهان

 با توجه به تحولات حاكم، پيش‌بيني مي‌كنم يك فروپاشي جديد مالي جهاني در پيش است كه ثروت مردم جهان را نصف مي‌كند. بايد توجه داشت اين فروپاشي، فروپاشي اقتصادي نيست و فروپاشي مالي است. ريشه اين فروپاشي هم به اين گزاره باز مي‌گردد كه از سال 1980 به اين سو، مشكلات اقتصادي در جهان با افزايش بدهي حل شده است.

محمدحسين اديب

 با توجه به تحولات حاكم، پيش‌بيني مي‌كنم يك فروپاشي جديد مالي جهاني در پيش است كه ثروت مردم جهان را نصف مي‌كند. بايد توجه داشت اين فروپاشي، فروپاشي اقتصادي نيست و فروپاشي مالي است. ريشه اين فروپاشي هم به اين گزاره باز مي‌گردد كه از سال 1980 به اين سو، مشكلات اقتصادي در جهان با افزايش بدهي حل شده است. مثلا نسبت بدهي بخش خصوصي امريكا (يعني بدهي شركت‌ها و خانواده‌ها به توليد ناخالص ملي) به توليد ناخالص ملي اين كشور كه در سال 80، حدود 120 درصد بود، امروز به 235 درصد رسيده است! از اين اعداد و ارقام به اين نتيجه مي‌رسيم كه امريكا از طريق رشد بدهي است كه مجموعه مشكلات خود را حل و فصل مي‌كند. بدهي بخش خصوصي امريكا در سال 2005 نسبت به توليد ناخالص ملي 209 درصد بوده و در سال 2035 به 235 درصد رسيده است. در اغلب كشورها در سطح جهاني (به جز ايران) رشد بدهي بيشتر از رشد توليد ناخالص ملي است. به عبارت ديگر، رشد بدهي بيشتر از رشد دستمزد و هر گزاره ديگري است. چون اين بدهي‌ها از 100 درصد توليد ناخالص ملي بيشتر شده و به بالاي 200 درصد رسيده است، پيام خاصي را منتقل مي‌كند. اولا بنگاه‌هاي بانكي كه به اين شركت‌ها وام داده‌اند بايد بدانند كه اين نسبت (بدهي به توليد ناخالص ملي) پس از عبور از 250درصد شرايطي را ايجاد مي‌كند كه ديگر اغلب بدهكاران قادر به بازپرداخت بدهي خود نيستند. در كشورهايي مانند لوكزامبورگ و ايرلند و... اين اعداد و ارقام حتي بالاي 400 و 300 درصد است. اين در حالي است كه ايرلند يك زماني الگوي معجزه اقتصادي در جهان بود اما امروز نسبت بدهي ايرلند به توليد ناخالص ملي‌اش 388 درصد است. اين نسبت در خصوص هلند 283 درصد است. اين اعداد و ارقام معناي خاصي دارد. اخيرا براي دانشجويان دانشگاه شريف سخنراني داشتم. يكي از دانشجويان رتبه ايران را در رتبه‌هاي جهاني بر اساس آمارهاي صندوق بين‌المللي پول نازل ارزيابي مي‌كرد. از او پرسيدم در اين جداول همه اطلاعات اقتصادي كشورها وجود دارد، جز بدهي كشورها. مثلا در سوئد نسبت بدهي به توليد ناخالص داخلي بيش از 300 درصد است. اين نسبت در ميان كشورهاي غربي 246 درصد است. در واقع سوئد مهاجران مختلف از كشورهاي گوناگون مي‌گيرد تا نسبت بدهي‌اش به توليد ناخالص ملي‌اش را كاهش بدهد. در نروژ اين نسبت (بدهي به توليد ناخالص ملي) 316 درصد است. در واقع مهاجران بايد راهي اين كشورها شوند تا بدهي اين كشورها كاهش پيدا كند. نسبت بدهي به توليد ناخالص ملي 286 درصد است. اين عدد در فرانسه 264 درصد است. جالب اينجاست كه اغلب مهاجران در كشورهاي غربي نه با دارايي آنها بلكه با بدهي‌شان بايد شناسايي بشوند. مهاجران و شهروندان اين كشور بدهي مي‌گيرند و با سودهاي بالا بايد پرداخت كنند. اين اعداد و ارقام واقعيت‌هاي بسياري را نمايان مي‌كند. در مورد كانادا هم اين نسبت بسيار جالب است. نسبت بدهي بخش خصوصي به توليد ناخالص داخلي‌اش 304 درصد است. بايد از ايرانياني كه راهي اين كشورها مي‌شوند، پرسيد، كجا مي‌رويد؟ اين نسبت در سال 2005 ميلادي، 175 درصد بوده است و امروز 304 درصد است. كانادا مدام با بدهي بيشتر مشكلات خود را حل مي‌كند. اين حرف پل كروگمن (برنده نوبل 2008) متخصص فهم مالي در جهان حرف درستي است. ايشان مي‌گويد «بدهي‌هاي كانادا، بدهي‌هاي 2001 تا 2008 است كه روي هم تلنبار شده است. اين بدهي‌ها، بدهي‌هاي جديد نيست.» روش كانادا و بسياري از كشورهاي غربي اين گونه است كه بدهي‌هاي قبلي را منجمد مي‌كنند. نخست‌وزير كانادا متخصص انتقال بدهي به سال‌هاي بعد است. مردم در كشورهاي غربي هم متوجه اين مكانيسم خطرناك نمي‌شوند. اگر اين روند با بدهي‌هاي ايران مقايسه شود، بسيار معنا دارد. كل بدهي خارجي ايران 8 ميليارد دلار است، يعني صفر. برخي از اين كشورها 50 سال زمان نياز دارند كه بدهي خود را بدهند، ايران اما در اوج تحريم‌ها مي‌تواند 2 ماهه بدهي‌هاي خود را صاف كند. 

در مورد كره‌جنوبي كه اخيرا بحث‌هاي زيادي مطرح شده، نسبت بدهي بخش خصوصي و خانواده‌هاي كشور كره‌جنوبي به توليد ناخالص ملي 273 درصد است. كره جنوبي يكي از بدهكارترين كشورهاي جهان است. در دهه 90 گفته مي‌شد كره معجزه اقتصادي قرن است؛ در ايران هم اين نوع مقايسه‌ها زياد مي‌شود؛ ولي كره‌جنوبي امروز بدهي بسياري دارد؛ چرا اين گونه شد؟ در دهه 90 كره جنوبي مدل توسعه بود. در سال 98 ورشكسته شد. علت شكست آن هم اين بود كه بانك‌هاي امريكايي كه به اين كشور وام مي‌دادند، اعلام كردند ديگر وام كوتاه‌مدت به كره جنوبي نمي‌دهيم. 80 درصد وام‌ها هم كوتاه‌مدت بود. بنابراين همه ‌چيز دچار فروپاشي شد. 3 كمپاني، يك كنسرسيوم تشكيل دادند. سهام شركت‌ها يك‌پنجم و پول ملي‌اش يك سوم شد. همه ‌چيز تومني يك قران شد. چند شركت يهودي آمدند سهام شركت‌هاي ورشكسته را تومني دو قران خريدند. سهام را آرام فروختند و كره به بدهكارترين كشور بدل شد. افرادي كه در ايران به آمارهاي صندوق بين‌المللي پول استناد مي‌كنند، خوب است بدهي‌هاي اين كشورها را هم اعلام و تفسير كنند. اين روند است كه باعث شده پيش‌بيني كنم كه جهان در آستانه يك فروپاشي جدي است.

ارسال نظر