نشانهاي از تسري بحران وجود ندارد
همزمان با افزايش دامنههاي بحران در فلسطين اشغالي و وتوي پرونده آتشبس توسط امريكا، بسياري از تحليلگران به دنبال يافتن پاسخي براي اين پرسش هستند كه چشمانداز بحران در منطقه چه خواهد شد؟ آيا كشورهاي منطقهاي و عربي خواهند توانست، فضايي عليه اسراييل ايجاد كرده و از آن براي كمك به مردم فلسطين استفاده كنند يا اينكه تلاش قدرتهاي جهاني براي عبور اسراييل از اين بحران نتيجه بخش خواهد بود؟ واقع آن است كه همچنان مناسبات نظام بينالملل مبتني بر قدرت و توانايي هژمون كشورها است و اين قدرتها هستند كه مناسبات جهاني را تنظيم ميكنند.
همزمان با افزايش دامنههاي بحران در فلسطين اشغالي و وتوي پرونده آتشبس توسط امريكا، بسياري از تحليلگران به دنبال يافتن پاسخي براي اين پرسش هستند كه چشمانداز بحران در منطقه چه خواهد شد؟ آيا كشورهاي منطقهاي و عربي خواهند توانست، فضايي عليه اسراييل ايجاد كرده و از آن براي كمك به مردم فلسطين استفاده كنند يا اينكه تلاش قدرتهاي جهاني براي عبور اسراييل از اين بحران نتيجه بخش خواهد بود؟ واقع آن است كه همچنان مناسبات نظام بينالملل مبتني بر قدرت و توانايي هژمون كشورها است و اين قدرتها هستند كه مناسبات جهاني را تنظيم ميكنند. ولي وقتي اين قدرت با معيارهاي حقوقي همراه شود و در چهارچوبهاي نظام حقوقي بينالمللي حركت كند؛ هزينه عملياتها و فعاليتها براي قدرتهاي جهاني كمتر ميشود. به اين دليل است كه براي قدرتهاي جهاني مهم است كه رفتارهاي خود را با استانداردهاي حقوق بينالملل سازگار بكنند. اما تا زماني به اين حقوق، پايبند هستند كه در راستاي منافع آنان باشد. زماني كه اين قوانين و استانداردها با منافع قدرتهاي جهاني سازگار نباشد، به راحتي آن را كنار ميگذارند.
در ماجراي غزه هم روشن است كه امريكا در راستاي منافع ملي و حياتي خودش، قطعنامهها را وتو كرده و راه را براي آتش بس از طريق ابتكارات سازمان ملل و شوراي امنيت ميبندند. حتي دبيركل سازمان ملل كه به ماده 99 منشور استناد ميكند تا توجه جامعه جهاني را به وضعيت وخيم غزه جلب كند، با واكنش سلبي امريكا مواجه ميشود. امريكا حتي زماني كه دبيركل به اين ماده مهم متوسل ميشود، رفتار خود را تغيير نميدهد و حاضر نيست در راستاي حقوق بشر و تنشزدايي بينالمللي فعاليتي كند.اساسا براي امريكا موضوع مهم منافع ملي خودش است؛ اين منافع اگر با استانداردهاي حقوقي سازگار باشند از اين استانداردهاي حقوقي استفاده ميكند در غير اين صورت هر كاري كه لازم ميداند را بدون رعايت موازين بينالمللي انجام ميدهد. به نظرم به گونهاي كه اسراييل تا به امروز عمل كرده، هيچ راه بازگشتي براي خود باز نگذاشته و ناچار است اين مسير را تا پايان طي كند. اينكه تحولات بعدي چه خواهند بود يا چگونه رقم ميخورند، چندان روشن نيست، اما تصميم اسراييل فعلا اين است كه حماس را از بازيگري غزه خارج كند و كنشگري اين گروه را محدود كند. امريكا و كشورهاي غربي هم اگرچه در ظاهر متفاوت عمل ميكنند اما در پشت صحنه پشت اسراييل قرار ميگيرند و منافع اين رژيم را دنبال ميكنند. هرچند اساسا نميتوان ساختاري را كه ريشه در انديشه مردم فلسطين دارد را حذف كرد! باعث تاسف است كه بيش از 1.5ميليارد مسلمان و 50كشور اسلامي نتوانستهاند كاري انجام دهند كه در برابر جنايات اسراييل اثرگذار باشد و حداقل بتوانند آتش بس را اعمال كنند. با اين رفتارهاي طرف اسراييلي هنوز كسي نميداند سرنوشت چه خواهد شد. البته دلايل و نشانههايي كه بر اساس آن بتوان گفت، اين تحولات از كنترل خارج شده و به يك بحران منطقهاي بدل شود، در دست نيست. كشورهايي كه ميبايست به اين بحران ورود ميكردند و به غزه كمك ميرساندند، ترجيح دادند كه از دور موضوعات را پيگيري كنند.
بعيد ميدانم كار خاصي از طرف كشورهاي عربي و اسلامي صورت بگيرد. اگر قرار بود كاري و حمايتي انجام ميدادند بايد قبل از اينكه غزه با خاك يكسان شود، انجام ميدادند. وقتي تا به امروز حمايتي از سوي كشورهاي عربي نشده باشد، طبيعي است كه در ادامه هم نشود. اما مردم فلسطين تكيه و توان خود را بر داخل گذاشتهاند و به دنبال آن هستند از طريق مقاومت و فعاليتهاي رسانهاي زمينه پايان دادن به جنايتها را فراهم سازند.