اقتصاد محور نظم تازه در منطقه
بايد قبول كرد پيشبيني رخدادهاي آينده كاري به غايت دشوار است؛ اما كار تحليلگر آن است كه با استفاده از دادههاي موجود، پازلي را طراحي كرده و از كنار هم قرار دادن قطعات مختلف پازل معنايي را برداشت كند. براي تحليل دورنمايي كه منطقه خاورميانه پس از رخدادهاي اخير با آن دست به گريبان خواهد شد بايد نگاهي به نحوه كنشگري بازيگران اصلي انداخت. ايران و امريكا دو بازيگر اصلي در تحولات منطقه محسوب ميشوند.
بايد قبول كرد پيشبيني رخدادهاي آينده كاري به غايت دشوار است؛ اما كار تحليلگر آن است كه با استفاده از دادههاي موجود، پازلي را طراحي كرده و از كنار هم قرار دادن قطعات مختلف پازل معنايي را برداشت كند. براي تحليل دورنمايي كه منطقه خاورميانه پس از رخدادهاي اخير با آن دست به گريبان خواهد شد بايد نگاهي به نحوه كنشگري بازيگران اصلي انداخت. ايران و امريكا دو بازيگر اصلي در تحولات منطقه محسوب ميشوند. اين به اين معنا نيست كه سایر بازيگران مانند عربستان و مصر و...نقشي در تحولات ندارند، مساله اين است كه حتي كنشگري كشورهاي عربي، برآمده از هماهنگيهايي است كه اين كشورها با امريكا دارند. بنابراين مناسبات ارتباطي ايران و امريكا، تعيين كننده تحولات بنيادين در منطقه است. براي تحليل دورنماي آينده منطقه، بايد ديد بين ايران و امريكا كه يكي قدرتي منطقهاي و ديگري قدرتي جهاني است درباره نظم جهاني آينده نقطه اشتراكي وجود دارد يا نه؟ امريكا بارها اصول و مقررات بينالمللي را زير پا گذاشته است اما در عين حال توقع دارد كه ايران از اين نظم هرگز تخطي نكند. درباره پرونده هستهاي ايران ميتوان گفت كه اين پرونده ذاتا امنيتي است و در چهارچوب نظم جهاني بايد مورد بررسي قرار گيرد. طرف اصلي گفتوگوهاي هستهاي ايران هم امريكاست. در واقع از دل گفتوگوهاي ايران و امريكا و دستيابي به يك توافق احتمالي است كه ميتوان از نظم جديد در منطقه صحبت كرد. هرچند سند رسمي در خصوص جريان داشتن مذاكرات محرمانه ميان ايران و امريكا وجود ندارد، اما در جهان سياست و روابط بينالملل يك چنين گفتوگوهايي چندان بعيد نيست. نمونههاي بسياري وجود دارد كه در آنها دولتهايي كه با هم فاقد روابط سياسي بودهاند بر سر موارد مورد نظر خود مذاكراتي را پشت سر گذاشتهاند. ايران از نظر تامين امنيت مورد نظر خود، به هيچ عنوان عقبنشيني نميكند، امريكا و ديگر كشورها هم نميتوانند اين امنيت را بر هم بزنند. ايران روابط خود با ساير كشورها را به گونهاي تنظيم ميكند كه در راستاي تحقق امنيت خود باشد. اما آيا مذاكرات ميان ايران و امريكا و ساير قدرتهاي بزرگ در راستاي احياي برجام است يا پاي توافق تازهاي در ميان است؟معتقدم برجام با شاكله مشخص خود ديگر امكان احيا ندارد. البته هر نوع توافق جديدي ميان ايران و امريكا مبتني بر نقشه راهي خواهد بود كه برجام آن را ايجاد كرده است. غرب احتمالا به دنبال آن است كه ايران در ازاي پايان گرفتن بخشي از تحريمهايش، فعاليتهاي هستهاي خود را كاهش داده و همكاريهاي خود با آژانس را افزايش دهد. ايران هم كه احساس ميكند به دانش مورد نياز دست يافته، ايرادي در مذاكره بر سر خواستههاي مشروع طرف مقابل نميبيند. موضوع مهم بعدي، احتمال شكلگيري نظم تازه در خاورميانه است؛ نظمي كه باعث شده نخستوزير اقليم عراق راهي ايران شده، ديدارهاي وزيرخارجه ايران با وزراي خارجه مصر، اردن و قطر در كنار سفر مسوولان ايراني به عربستان و... برنامهريزي شود و تفاهمنامههاي تازهاي ميان ايران با ساير كشورهاي منطقهاي منعقد شود. نظم جديدي كه ديگر بر پايه تهديدات اسراييل عليه ايران نبوده و گزارههاي تازهاي در آن نمايان شده است. در واقع ايران نشان داد كه در خصوص امنيت خود با هيچ طرفي شوخي ندارد و آماده است براي تامين امنيت خود هر هزينهاي را بپردازد. اين روند باعث شده نظم تازهاي در منطقه شكل گرفته و كشورها به سمت همكاريهاي اقتصادي بيشتري گام بردارند. ايران اما به اين گزارهها اكتفا نكرد و از طريق چهرههايي چون كمال خرازي تلاش كرد ضمانتهاي تازهاي را ايجاد كند. اين اظهارات آقاي خرازي دقيقا در مسير تعريف اين نظم جديد قابل تفسير است. ايران بازدارندگي مورد نظر خود را با استفاده از همه امكانات موشكي، پهپادي و حتي هستهاي ايجاد كرده است. در اين ميان حوزه اقتصاد و ديپلماسي، كاتاليزورهايي هستند كه ميتوانند استحكام لازم اين نظم را فراهم سازند. مبتني بر اين نظم تازه است كه ايران ضمن شكل دادن به اين بازدارندگي در حوزه گسترش تحركات ديپلماتيك برنامه ديدارهاي وزير امور خارجه با همتايان مصري و اردني را راهبري ميكند و از سوي ديگر توسعه مناسبات اقتصادي با عراق، قطر، اقليم كردستان، كويت و حتي عربستان را محقق ميكند. دوگانهاي كه زمينه اعتماد بيشتر كشورها در اين نظم تازه را فراهم ميكند و به آنها انگيزه كافي براي بهبود مناسبات ارتباطي ميبخشد.