جاي رايدهندگان كجاست؟!
طي روزهاي آتي تا برگزاري مرحله دوم انتخابات و روزهاي بعدتر و فرو نشستن گرد و غبارها، «سياست» حرف اول و آخر را در فضاي جامعه ايران خواهد زد و صفبنديها و بحث و گفتوگوها حول آن خواهد چرخيد.
طي روزهاي آتي تا برگزاري مرحله دوم انتخابات و روزهاي بعدتر و فرو نشستن گرد و غبارها، «سياست» حرف اول و آخر را در فضاي جامعه ايران خواهد زد و صفبنديها و بحث و گفتوگوها حول آن خواهد چرخيد. در زير پوست اما نبض مشكلات و بحرانهاي اقتصادي به عنوان علامت اصلي حيات و سلامت زندگي روزمره مردم تندتر خواهد زد، چراكه با تزلزل و بيثباتي مديريتها به واسطه تغيير بالاترين مقام اجرايي كشور و در فاصله اين تغيير و تحول، نااطمينانيها تشديد و چرخ بروكراسي دولتي در كشوري كه دولت نقش اساسي در همه امور زندگي مردم دارد، كندتر از هر زمان ديگري خواهد چرخيد و ميتوان حدس زد فشار بر زندگي و كاروكسب مردم سختتر شود كه البته شايد امري ناگزير است.
مهم اما سوي ديگر ماجرا و نگاه نامزد رياستجمهوري و جريان حامي وي به نوع رابطه با جامعه است و اينكه دولت آتي ميخواهد چگونه رابطهاي با جامعه برقرار كند؟ آيا نگاهش به اين رابطه همچنان از بالا به پايين خواهد بود و اينكه بحرانهاي بزرگ اقتصادي، اجتماعي و سياسي را از طريق بروكراتيك و دستگاه اداري حل و فصل كند و مردم صرفا مشتريان يا طرف تقاضا باشند و خيالشان آسوده كه دولتمردان جديد كار ملك و ميهن را به سامان و مثلا قيمت كالاها و خدمات را كاهش و اشتغال و رفاه را افزايش و كم آبي و بيبرقي و بيگازي و...را با برنامههاي خود حل و فصل خواهند كرد و به اصطلاح «رويافروشي»؟ يا آنكه با صداقت از ابعاد بزرگ اين ابرچالشها با مردم سخن گفته و اعلام خواهند كرد كه بدون حضور و مشاركت جامعه، اين بحرانها غيرقابل حل است و رفع موضعي و مقطعي آنها به تشديدشان در آينده نه چندان دور و عميقتر شدن زخمها خواهد انجاميد، فلذا اتخاذ تصميمات سخت و اصلاحات ساختاري يك ضرورت است؟
اصل مساله به نظر همين امر و نوع انتخاب دو نامزد انتخابات در اين دو راهه است و نه البته دوگانهسازيهاي كاذب «ديو و دلبر»! صداقت و راستگويي و دروغ نگفتن در سياست معنايي جز اين ندارد كه فرد منتخب مردم رودررو با همين مردم، ابعاد مشكلات و هزينههاي شايد سنگيني كه براي حل آنها بايد پرداخت را در ميان نهاده و از آنان استدعا كند كه او و گروه همكارانش (قوه مجريه) را در اين مسير همراهي كنند و تنها نگذارند . طريقي براي اتخاذ تصميمات سخت اما خوب در مقابل تصميمات آسان اما بد!
جامعهاي كه طي به خصوص چند سال اخير و پس از حوادث 96 و 98 و جنبش 1401 هزينههاي بسيار سنگيني پرداخته بيشك حاضر است با چنين فرد و دولتي همكاري و همراهي كند و سهم بالاي خود را چه با اعتماد به تصميمات و سياستهاي اصلاحي دولت جديد و چه از طريق بر عهده گرفتن نقشي متناسب با توانمندي خود بپردازد. مقدمه آن البته آن است كه اولا باور داشته باشد كه «ماشين رايسازي» نيست و ديگر آنكه متقاعد شود كه سكاندار بعدي امور جامعه «هم ميداند و هم ميخواهد و هم ميتواند». دانش و خواست و ارادهاي كه با انجام گفتوگوي ملي و ايجاد فضاي بازتر سياسي و از طريق فراهم كردن زمين بازي براي نقشآفريني مردم با تامين حقوق بنيادين و آزاديهاي فردي و اجتماعيشان در قالب نظمي قانوني برآمده از ارادههاي آزاد و برابر شهروندان و حق انتخاب آنان عينيت مييابد. جايي كه سياست و اقتصاد به هم گره ميخورند و باز كردن گره بحرانها را ممكن ميسازند والا با بازيگري صرف دولت بدون حضور و مشاركت جامعه در اين بازي بزرگ، جز شكست و سرخوردگي مردم و تشديد انفعال آنان نتيجهاي حاصل نخواهد شد كه چنين مباد!