مفهوم بيكاري و انواع آن در بازارها
وجود بيكاري باعث كاهش قدرت خريد مردم و به تبع آن بالا رفتن آمار فقر ميشود. كشوري كه در آن نرخ بيكاري اعداد بالايي را تجربه ميكند، با پيامدهايي همچون فساد، توزيع ناعادلانه درآمد، قاچاق كالا، معاملات و قاچاق مواد مخدر، افزايش ناامني و بزهكاري، افزايش آمار طلاق و كاهش ازدواج روبرو خواهد شد.
وجود بيكاري باعث كاهش قدرت خريد مردم و به تبع آن بالا رفتن آمار فقر ميشود. كشوري كه در آن نرخ بيكاري اعداد بالايي را تجربه ميكند، با پيامدهايي همچون فساد، توزيع ناعادلانه درآمد، قاچاق كالا، معاملات و قاچاق مواد مخدر، افزايش ناامني و بزهكاري، افزايش آمار طلاق و كاهش ازدواج روبرو خواهد شد. براي بررسي مفهوم بيكاري لازم است دو اصطلاح نرخ بيكاري و بيكاري از يكديگر تفكيك و به صورت مجزا بررسي شوند. بيكاري در لغت انگليسي متشكل از دو قسمت Employmentبه معناي كار و اشتغال و پيشوند Un به عنوان منفيساز است و در اصطلاح اقتصادي، به فردي گفته ميشود كه شاغل محسوب نشده و در هفت روز قبل از مراجعه مامور آمارگيري، داراي سه خصوصيت زيرباشد؛
1- فاقد كار: داراي اشتغال مزد بگيري يا خود اشتغالي نباشد.
2- آماده براي كار: براي اشتغال مزدبگيري يا خود اشتغالي، آمادگي داشته باشد.
3- جوياي كار: اقدامات شخصي را به منظور جستوجوي اشتغال مزدبگيري و يا خود اشتغالي به عمل آورده باشد.
براي سنجش ميزان افراد بيكار در جامعه از نرخ بيكاري استفاده ميشود. نرخ بيكاري يكي از شاخصهاي پسرو در اقتصاد به حساب ميآيد كه به جاي پيشبيني شرايط اقتصادي، با توجه به تغيير شرايط اقتصادي افزايش يا كاهش مييابد. در تعريفي ساده، نرخ بيكاري به عنوان درصدي از كل نيروي كار فعال است كه بيكار ميباشند اما با اين وجود به دنبال يافتن كار هستند و در اين بين مايل به كمك گرفتن از ديگران هستند.
تا اينجا مفهوم بيكاري تشريح داده شد ليكن وسعت موضوع بيكاري به اين محدود نشده و لازم است انواع بيكاري نيز بررسي شود. در يك تقسيمبندي كلي بيكاري را ميتوان به دو دسته اصلي ارادي و غيرارادي تقسيمبندي نمود. منظور از بيكاري ارادي آن مقدار از بيكاري است كه به اراده فرد بيكار صورت گرفته و فرد در دستمزد رايج تمايل به كار كردن نداشته باشد. در مقابل بيكاري غير ارادي آن مقدار از بيكاري است كه در آن فرد در سطح دستمزد رايج، مايل به كار كردن ميباشد اما شغلي براي آن وجود ندارد. اين نوع بيكاري بر اثر چسبندگي دستمزدها يا قيمتها به وجود ميآيد و طي سيكلهاي تجاري (ركود و رونق) دچار تغيير ميشود.
در تقسيمبندي انجام شده، بيكاري ارادي خود چهار نوع بيكاري ذيل را شامل ميشود:
الف- بيكاري ادواري: به بيكاري ايجاد شده به دليل سيكلهاي تجاري گفته ميشود. اگر در هنگام ركود به دليل وجود توهم پولي، دستمزدها متانسب با قيمتها كاسته نشود، ميزان بيكاري ادواري افزايش مييابد.
اين بيكاري با بهبود اوضاع اقتصادي مرتفع شده و در شرايط اشتغال كامل صفر ميشود. براي از بين بردن آن بايد با استفاده از سياستهاي پولي و مالي انبساطي كه به سياستهاي كلان اقتصادي تثبيت معروف هستند، اقتصاد را از حالت ركود خارج نمود و حجم توليد و ميزان اشتغال را افزايش داد.
ب- بيكاري اصطكاكي: به مدت زماني كه افراد بيكار به دنبال يافتن شغل مطلوب هستند، بيكاري اصطكاكي ميگويند. اصليترين علت وقوع آن، تخصصي شدن شغلها است. زيرا افراد تلاش ميكنند تا شغل متناسب با تخصص خود را بيابند. در يك اقتصاد آزاد همواره چنين نوعي از بيكاري وجود دارد به همين دليل به آن بيكاري طبيعي نيز گفته ميشود.
ج- بيكاري فصلي: اين نوع بيكاري در يك فصل خاص و به خاطر ماهيت كاهش فعاليت در يك بخش خاص در طي آن فصل به وجود ميآيد. گاهي اوقات اين نوع بيكاري را جز بيكاري طبيعي دسته بندي ميكنند. اين گروه از افراد به صورت هميشگي از كار بيكار نشدهاند بلكه به علت شرايط فصلي و زماني از يك شغل به شغل ديگر انتقال يافته اند
د- بيكاري ساختاري: گونهاي از بيكاري است كه حاصل از تغيير دراز مدت ساختاري در اقتصاد يا صنايع كشور است. اين نوع بيكاري زماني روي ميدهد كه كارگران فاقد مهارتهاي لازم براي مشاغل موجود باشند. معمولاً علت وقوع اين نوع بيكاري، عدم تحرك جغرافيايي نيروي كار است. به همين دليل به منظور كنترل اين نوع بيكاري بايد دست به دامان سياستهايي شد كه تحرك شغلي و جغرافيايي نيروي كار را افزايش ميدهد. شايان ذكر است به منظور از بين بردن اين نوع بيكاري نميتوان از سياستهاي پولي و مالي استفاده نمود. بلكه اين نوع سياستها تنها به منظور كنترل بيكاري ادواري قابل استفاده ميباشند.