مغالطه ناترازي در اقتصاد ايران
چرا ناترازي انرژي در ايران وجود دارد؟ چرا ناترازي آب در ايران به چشم ميخورد؟ چرا اقتصاد ايران با ناترازي بودجهاي روبهرو است؟ براي حل مشكل ناترازي مالياتي در ايران چه بايد كرد؟ و ... اينها بخشي از پرسشهايي است كه اين روزها بسياري از خبرنگاران و فعالان رسانه در مواجهه با اقتصاددانها آن را طرح ميكنند. دامنه وسيعي از رسانهها محتواي اصلي پرسشهاي خود را ذيل عنوان چگونگي حل مشكل ناترازيها اختصاص دادهاند.
چرا ناترازي انرژي در ايران وجود دارد؟ چرا ناترازي آب در ايران به چشم ميخورد؟ چرا اقتصاد ايران با ناترازي بودجهاي روبهرو است؟ براي حل مشكل ناترازي مالياتي در ايران چه بايد كرد؟ و ... اينها بخشي از پرسشهايي است كه اين روزها بسياري از خبرنگاران و فعالان رسانه در مواجهه با اقتصاددانها آن را طرح ميكنند. دامنه وسيعي از رسانهها محتواي اصلي پرسشهاي خود را ذيل عنوان چگونگي حل مشكل ناترازيها اختصاص دادهاند. اغلب خبرنگاران در زمان گفتوگو با كارشناسان درباره راهكارهاي حل مشكل ناترازيهاي انرژي، بودجهاي، مالي و...طرح پرسش ميكنند. اما معتقدم اين موضوع و اين ابهام در واقع مغالطهاي بيش نيست كه براي پيچيدهتر شدن مفاهيم شفاف اقتصادي طرح ميشوند. در واقع مغالطهاي كه اين روزها در فضاي اقتصادي مطرح شده و عبارت «ناترازي» را در بطن خود نهفته دارد، از منظر اقتصادي بيمعني است. ناترازي دروغ بزرگي است كه اين روزها به خورد مردم داده ميشود. به نظرم كلاهبرداري و توهين به شعور مردم است و از منظر آكادميك و تئوريك فاقد معناست.
چرا فكر ميكنم اطلاق عنوان ناترازي به مشكلات اقتصادي ايران، مغالطه است؟ آنچه در ايران وجود دارد و جولان ميدهد، كمبود و كاستي است. وقتي از ناترازي انرژي در ايران صحبت ميشود، يعني كمبود بنزين و برق و گاز و...در ايران وجود دارد. ناترازي بودجه يعني كسري بودجه، ناترازي گاز يعني كمبود گاز و ناترازي آب به معناي كمبود آب است، همچنين ساير ناترازيهايي كه مطرح ميشود از همين دست امور هستند. برخي افراد و جريانات بروكراتيك در ايران اين عبارتهاي جعلي را ايجاد ميكنند تا از يك طرف خود را نظريهپرداز نشان دهند و از سوي ديگر دليلي براي عدم حل مشكلات داشته باشند. وقتي مردم بدانند ناترازي انرژي يعني كمبود برق و گاز و بنزين و...اين واقعيت در ذهن آنها شكل ميگيرد كه چرا دولت براي رفع كمبود بنزين اقدام به سرمايهگذاري در پالايشگاهها نميكند؟ وقتي متوجه شوند، ناترازي آب يعني كمبود آب، توقع پيدا ميكنند كه در پروژههاي بالادستي آب سرمايهگذاري صورت گيرد. وقتي متوجه شوند كه ناترازي بودجه ناشي از كمبود پول و درآمد است، متوجه ميشوند كه ايران بايد به بازارهاي فروش و صادرات نفت بازگردد تا درآمدهايش افزايش يافته و كسري بودجهاي پايان يابد. براي همه اين كمبودها هم نيازمند رفع تحريمها و توسعه مناسبات ارتباطي با جهان پيراموني و قدرتها هستيم. بنابراين ديگر مسوولان و سياستگذاران به راحتي نميتوانند زير واژههاي خوش رنگ و لعابي مانند ناترازي و عدم توازن پنهان شوند! اما راهكاري كه سياستگذاران براي حل مشكل ناترازيها ارايه ميدهند، جالبتر است. راهكار اصلي تصميمسازان دولت قبل براي حل مشكل ناترازيها، افزايش قيمتهاست!!! يعني از ديد اين افراد و گروهها، براي حل ناترازي انرژي بايد قيمت بنزين گران شود، براي حل ناترازي آب بايد نرخ آببها در قبضهاي مالي بالاتر محاسبه شود و براي حل معضل ناترازي بودجه بايد استقراض و چاپ پول صورت بگيرد كه نتيجه اين تصميم هم تورم و گراني مجموعه كالاها و خدمات است. همانطور كه شرح داده شد با همين واژهسازيهاي جعلي و ايجاد انحرافات ذهني، هزاران ميليارد تومان سود به جيب سوداگران سرازير ميشود. اينها بزرگترين مغالطههاي عصر ماست. اما براي مقابله با اين كمبودها از منظر علمي و آكادميك چه بايد كرد؟ راهكار حل اين كمبودها، احياي برجام و رفع تحريم است، از سوي ديگر بايد واردات خودرو آزاد و با انحصارهاي موجود مقابله شود.
ذينفعاني كه نگران از دست دادن سودهاي كلان خود هستند، اين واژهها را ساخته و به كار ميبرند تا سوداگري آنها لطمه نبيند . ايران كسري بودجه دارد نه ناترازي بودجه، كسري بنزين دارد نه ناترازي بنزين، كسري آب دارد و بايد سرمايهگذاري شود نه ناترازي آب! اينگونه واژهسازيها قلب واقعيت است. دولت چهاردهم بايد متوجه اين عبارتسازيهاي سوداگرانه باشد. استفاده از اقتصاد بازار آزاد و پايان دادن به انحصار در بازارهاي ايران، توسعه مناسبات ارتباطي و اقتصادي با جهان و...راهكار حل اين كمبودهاست. بيان ناترازي در اقتصاد مانند اين ميماند كه پزشك به بيمار بگويد تو ناترازي ويتامين داري! يا ناترازي چربي! بدن انسان يا كمبود ويتامين دارد يا افزايش چربي و...بر اين اساس معتقدم واژه ناترازي در اقتصاد فاقد معناست. به نظرم لازم است اين مغالطهها در رسانههاي تخصصي بيشتر مورد توجه قرار بگيرند تا سوداگران از اين واژهسازيها و قلب واقعيتها به سودجوييها و انحصارگريهاي خود تداوم نبخشند.