خطر مرگ بیخ گوش بچه های این روستا در مهاباد

خطر مرگ بیخ گوش بچه های این روستا در مهاباد

۱۴۰۳/۰۷/۲۴ - ۱۲:۰۲:۰۱
|
کد خبر: ۳۲۲۹۸۹

آهی کشید و با صدای گرفته‌اش گفت: «مستوره کلاس سوم ابتدایی بود. در حال بازگشت به خانه، داخل رودخانه افتاد و غرق شد».

در ایوان خانه‌ای در آبادی حاجی‌آباد، روی زیراندازی قرمز نشسته‌ام. اهالی روستا از پیر و جوان و کودک دور من جمع شده‌اند. هرکدام‌شان داستانی برایم روایت می‌کنند. از تاریخ روستا تا امکاناتی که حسرتش را به دل دارند؛ از جمله یک پل که بچه‌های روستا بتوانند با آن به مدرسه بروند.

به گزارش شرق، دانش‌آموزان روستا هر روز سوار بر یک قایق مستهلک، عرض رودخانه را برای رفتن به مدرسه‌ طی می‌کنند. حاجی‌آباد یک روستای خانوادگی در بخش مرکزی مهاباد در استان آذربایجان‌ غربی است. رودخانه مهاباد این آبادی را از روستای بزرگ‌تری به نام «لج» جدا می‌کند.

صحبت‌هایم را با حاجی مصطفی توسی ٩٠ساله و ریش‌سفید آبادی ادامه می‌دهم. مانند بسیاری، از روزگار گله‌مند است و گذشته را با تمام سختی‌هایش باصفاتر و صمیمی‌تر توصیف می‌کند. با این حال به آینده امیدوار است.

وقتی درباره تاریخ روستا از او پرسیدم، این‌گونه جواب داد: «در دهه 40 به اینجا آمدم. تنها یکی، دو خانواده دیگر اینجا بودند. به کشاورزی و دامداری مشغول شدیم و کم‌کم اینجا را آباد کردیم».

حاجی‌آباد از همه امکانات محروم است. طرح‌های هادی و به‌سازی به اینجا راه پیدا نکرده‌اند. نه راه آسفالتی دارد، نه مدرسه، مسجد و مرکز بهداشتی.

این در حالی است که در شهرستان مهاباد و شهرستان‌های دور و بر کم نیستند شمار روستاهایی که به مراتب کوچک‌تر و کم‌جمعیت‌تر هستند، اما از این امکانات بهره‌مند شده‌اند.

کاک موسی، یکی از اهالی آبادی، آمار جمعیت را با ماشین حسابش جمع و تفریق می‌کند؛ ۶۸ نفر در روستا زندگی می‌کنند. با خنده می‌گوید که دو تا «توراهی» هم داریم و قرار است که به‌زودی ٧٠ نفر شویم. به گفته اهالی ١٨ خانواده در این آبادی زندگی می‌کنند. در اکثر خانواده‌ها کودکانی هستند که رؤیای درس‌خواندن و رفتن به دانشگاه را در سر می‌پرورانند و به نظر می‌رسد تنها یک پل با آرزوهای خود فاصله داشته باشند. چند سالی است که اهالی وسیله نقیله دارند، اما جاده خاکی روستا تعریفی ندارد. اگر برف و بارانی در کار نباشد، با طی‌کردن مسیری ٢٠‌دقیقه‌ای، بچه‌ها به مدرسه می‌رسند. با این حال مسیر رودخانه برای کودکان مشتاق هنوز نزدیک‌ترین راه است.

این مسافت نزدیک، مخاطرات و تلخی‌هایی را نیز با خود به همراه داشته است. پدر مستوره با وجود گذشت ۱۵ سال از مرگ فرزندش، کماکان سوگوار اوست و روزانه بچه‌ها را برای رفتن به مدرسه با قایق همراهی می‌کند.

بچه‌ها داستان مستوره را می‌دانند و هرکدام از آنها حداقل یک بار با چنین ترسی مواجه شده‌اند. با رسیدن فصل سیل، برف و سرما این ترس در بین مردم حاجی‌آباد نیز بیشتر می‌شود. مردم در برخی از روزهای برفی و بارانی از قایق استفاده نمی‌کنند. گاهی دانش‌آموزان تا به مدرسه برسند، زنگ اول را از دست می‌دهند. آنها تجربه‌ یک هفته نرفتن به مدرسه را نیز دارند؛ تجربه‌ای که وجود یک مسیر عبور امن، مانع از تکرار آن می‌شود.

یکی دیگر از زنان روستا که او را حاجیه خانم صدا می‌زنند، می‌گوید در صبح‌های سردی که آب یخ می‌زند، برای رسیدن بچه‌ها به مدرسه مجبورند سطح یخ‌بسته رودخانه را بشکافند و روزهای بارانی بهار، خطر این عبور را به جان می‌خرند تا سر وقت دانش‌آموزان را به مدرسه برسانند.

خیس‌شدن کفش، کیف و لباس نیز هنگام سوارشدن بر این قایق پیشامد جدیدی نیست. گاهی هم برای هدایت قایق، مردم مجبورند داخل آب بروند. یکی از زنان آبادی از روزی می‌گوید که برای فرستادن خواهرش به مدرسه مجبور شده است داخل آب برود و نصف بدنش در داخل آب بوده است.

آن‌طور که خودشان می‌گویند، نوجوانان این آبادی اغلب محکوم به ترک تحصیل هستند. این موضوع درباره دختران بیشتر به چشم می‌خورد. راه سخت و دوری از دبیرستان منطقه بر رنج محرومیت آنها افزوده است. با این حال چند نفر از نسل جوان به دانشگاه می‌روند؛ اما حسرت ادامه تحصیل به دل خیلی‌ها مانده است.

اهالی آبادی در سال‌های متمادی و در هر نسل، درخواست‌های خود را که در رأس آن ساخت یک پل است، به گوش مسئولان امر رسانده‌اند. حاجی‌آباد اکنون روی نقشه‌ نیست، دهیار ندارد و در تقسیمات رسمی از روستای لج جدا شده و به بخشداری مهاباد پیوسته است.

حاجیه خانم می‌گوید اگر فقط یک پل کوچک برای رفت‌وآمد داشتیم، یک قرن جلوتر از امروزمان بودیم.

مردم روستای حاجی‌آباد، به دنبال رشد و آبادی هستند. بخش بزرگی از این تحولات، در گرو یک مسیر امن به آن سوی آب است. اگرچه صدای‌ کودکانه مستوره در لابه‌لای امواج خاموشی گرفت، اما نوایی امیدوارانه در گوش آبادی هنوز می‌خواند.