چارچوبي براي برنامهريزي
برنامهريزي بايد از حالت قانوني و تاكيدي صرف خارج شود تا امكان مانور بيشتري بدهد. در برنامه بايد بسياري از فرصتها و مخاطرات پيش روي فضاي داخلي و بينالمللي اقتصاد لحاظ شود. مثلا تحريم اقتصادي اخير روسيه از سوي غرب، حتي شش ماه قبل پيشبيني نميشد؛ چه برسد به پنج سال قبل. برنامهريزي بايد در قالب پروژههاي محدود، بخشي، پويا و قابل اندازهگيري باشد.
برنامهريزي بايد از حالت قانوني و تاكيدي صرف خارج شود تا امكان مانور بيشتري بدهد. در برنامه بايد بسياري از فرصتها و مخاطرات پيش روي فضاي داخلي و بينالمللي اقتصاد لحاظ شود. مثلا تحريم اقتصادي اخير روسيه از سوي غرب، حتي شش ماه قبل پيشبيني نميشد؛ چه برسد به پنج سال قبل. برنامهريزي بايد در قالب پروژههاي محدود، بخشي، پويا و قابل اندازهگيري باشد. بايد مجموع پروژههاي بخشي و منطقهاي به هم متصل باشند تا در هر نقطهاي دچار اشكال شد، برطرف شود وگرنه كل برنامه به هم ميريزد. در حال حاضر در بسياري از برآوردها از فضاي اقتصاد جهاني شناخت دقيقي حتي از سال آينده به دست نميآيد؛ چه برسد كه بخواهيم براي پنج سال برنامهريزي كنيم. لذا برنامههاي توسعه فعلي كه ايستا و غيرپويا تنظيم ميشوند راهنماي خوبي براي فعاليتهاي اقتصادي نيستند و ممكن است در اين برنامهها برآوردهاي ذهني بدون پايه و اساس علمي خود را تنظيم كنيم و اسمش را بگذاريم برنامه توسعه. بهطور مثال هيچ كس نميداند قيمت سال آينده نفت چقدر ميشود؛ چراكه اين مساله تابع متغيرهايي در فضاي بينالمللي است كه هر لحظه دگرگون ميشوند. به اعتقاد من برنامهاي كه آمادگي رويارويي با نوسانات مولفههاي اقتصاد جهاني از جمله قيمت نفت را نداشته باشد، آرماني خواهد بود. تكيه برنامههاي توسعه به پيشبينيهايي كه ممكن است هيچگاه محقق نشوند، منطقي نيست. بهطور مثال در خصوص جذب سرمايهگذاري خارجي بايد گفت سرمايهگذاران خارجي منتظر نمينشينند، ببينند ما در برنامههايمان چه نوشتهايم تا براي پياده كردن آن به كشور ما بيايند، بلكه آنها براي سرمايهگذاري در يك كشور به بسترهاي ايجاد شده در آنجا نگاه ميكنند. با گذشت اين همه سال و محقق نشدن برنامههاي بلندمدت ميتوان نتيجه گرفت كه قطعا برنامههاي ما ايراد دارند. يكي از اين ايرادات، چيدمان اولويتهاي متعدد در برنامههاي پنجساله است. آنقدر برنامه را شلوغ ميكنيم كه هيچ كدام قابليت تحقق نمييابند. در سطح كشورهاي منطقه، تركيه بهترين برنامهريزي را دارد. در اين كشور پيشنهادات مختلف در قالب هزاران پروژه جمعآوري ميشود و تنها تعداد اندكي از بهترين پروژهها انتخاب و اجرا ميشوند ولي ما براي اجراي اكثر پروژهها وقت و هزينه هدر ميدهيم. در سازمان برنامه و بودجه معمولا راجع به محدوديتها و ناتوانيها صحبت نميشود، بلكه صحبت از پروژههاي دولتي است كه حتما بايد اجرا شوند، حتي اگر مزيتي براي كشور نداشته باشند. اين نگاه به محدوديتها فكر نميكند، بلكه به آرمانها و ضرورت اجراي پروژههايي ميانديشد كه ممكن است هزينههاي گزافي را هدر بدهند.