كودكان بازمانده از تحصيل و زندگي در هزارتوي مشكلات
سرنوشت آنها كه به هر دليلي به مدرسه راه پيدا نمي‌كنند، چه مي‌شود؟

كودكان بازمانده از تحصيل و زندگي در هزارتوي مشكلات

۱۴۰۳/۰۸/۲۰ - ۰۱:۱۴:۴۰
|
کد خبر: ۳۲۵۳۲۵

آخرين آمارها از سال تحصيلي 1402- 1403 نشان مي‌دهد كه بيش از 216 هزار كودك بازمانده از تحصيل در كشور شناسايي شده‌اند. اين آمار تنها مربوط به دانش‌آموزان دوره ابتدايي است. اين آمار اما در سال تحصيلي 1404-1403 به 790 هزار نفر رسيده است.

گلي ماندگار|

آخرين آمارها از سال تحصيلي 1402- 1403 نشان مي‌دهد كه بيش از 216 هزار كودك بازمانده از تحصيل در كشور شناسايي شده‌اند. اين آمار تنها مربوط به دانش‌آموزان دوره ابتدايي است. اين آمار اما در سال تحصيلي 1404-1403 به 790 هزار نفر رسيده است. رقمي كه كارشناسان آن را بخشي از «بازماندگان از تحصيل» سال تحصيلي جديد مي‌دانند و معتقدند حتي همين رقم هم در جمعيت 16 ميليون نفري دانش‌آموزي كشور فاجعه‌بار است.

 

مدارس تبديل  به بنگاه‌هاي اقتصادي شده‌اند

در شرايطي كه تحصيل رايگان يكي از اصول قانون اساسي كشور ما است اما سال‌هاست كه ديگر كسي به اين اصل اساسي توجهي ندارد. مدارس به بنگاه‌هاي اقتصادي تبديل شده‌اند. آموزش به ابزاري براي كسب درآمد به شيوه‌هاي مختلف در آمده و در اين بين به وضوح مي‌توانيم تفاوت ميان نوع آموزش براي قشر غني جامعه و قشر فقير جامعه را شاهد باشيم. در حالي كه مدارس غير انتفاعي روز به روز افزايش قارچ گونه‌اي دارند در عوض كيفيت آموزش در مدارس دولتي هر روز با افت بيشتري مواجه مي‌شود. نگاهي به نتايج كنكور و ميزان قبولي‌هاي مدارس دولتي و غير انتفاعي بيندازيد تا آمارها واقعيت را به شما بگويند. اما شرايط در مدارس كشور به گونه‌اي رقم خورده كه حتي رفتن به مدارس دولتي هم براي برخي از دانش‌آموزان غيرممكن شده است. مساله فقط هزينه‌هاي ثبت نام نيست. مساله اين است كه هزينه‌هاي تحصيل از لوازم التحرير گرفته تا رفت و آمد و... به قدري افزايش پيدا كرده‌اند كه درصد قابل توجهي از خانواده‌ها توان پرداخت آن را ندارند. در اين بين اگر سازمان‌هاي مردم نهاد كه در زمينه بازماندگي از تحصيل كودكان فعاليت مي‌كنند معلوم نبود بر سر كودكاني كه مجبورند به جاي نشستن پشت نيمكت مدرسه در خيابان‌ها به دنبال تامين معيشت خود و خانواده شان باشند، چه مي‌آمد؟

چالش بازماندگي از تحصيل

بازماندگي از تحصيل يكي از چالش‌هاي مهم نظام آموزش و پرورش ايران است. آموزش نقش محوري در توسعه كشورها دارد و به دليل آثار بسيار در عرصه‌هاي اقتصادي و اجتماعي، بهبود وضعيت آن همواره از اهداف سياستگذاري بوده است.

بازماندگي از تحصيل وضعيتي است كه در آن افراد مشمول خارج از چرخه‌ آموزش و پرورش قرار مي‌گيرند. اين امر آسيب‌هاي اجتماعي و هزينه‌هاي اقتصادي قابل اجتناب را در پي دارد. نرخ ناچيز جذب كودكان بازمانده از تحصيل و نرخ ترك تحصيل بالا نشان مي‌دهد كه روند بازماندگي از تحصيل در ايران رو به رشد است.

آصفه كامراني، رييس هيات‌مديره‌ ارفك (نهادي مردمي كه به حمايت، توانمندسازي و آموزش كودكان در معرض آسيب و كم‌برخوردار به‌ويژه در منطقه‌ دروازه غار مي‌پردازد) درباره‌ كودكان بازمانده از تحصيل به تعادل مي‌گويد: يكي از دلايل جذب نشدن بچه‌ها به سيستم آموزش و پرورش نظر نگرفتن مناسبات‌هاي زندگي اين بچه‌ها در نظام آموزشي كشور است.

او در ادامه مي‌افزايد: به شيوه‌ زندگي و نيازهاي خاص هر گروه توجه نمي‌شود. چندين گروه دانش‌آموزي داريم كه براي همه‌ آنها يك مدل كتاب، تصوير، مفهوم و شيوه‌ آموزش در نظر گرفته شده است. آموزش و پرورش براي تمام كودكان ايران يك مسير آموزشي دارد و فرقي نمي‌كند كه اين كودك ساكن سيستان و بلوچستان باشد يا تهران، يا هر منطقه‌ ديگري. اهميتي ندارد كه مناسبات زندگي اين كودك چيست.

 

بازگرداندن كودكان به مدرسه  تلاش سمن‌ها را مي‌طلبد

سازمان‌هاي مردم‌نهاد با شيوه‌هاي تعاملي و مشاركتي مي‌توانند گروهي از اين كودكان را به تحصيل بازگردانند. آصفه كامراني درباره‌ اين سازوكار مي‌گويد: مثلا در تعامل با كودكان آسيب‌ديده اجتماعي و در معرض آسيب‌ بايد نيازهاي زندگي و مناسبات اين گروه را ببينيم. معمولا كودك و خانواده‌اش با مشاهده‌ ناديده گرفته شدن مناسبات زندگي‌شان توسط آموزش و پرورش، يا بي‌اهميت بودن براي اين سيستم، از تحصيل پس زده مي‌شوند. بازگرداندن كودكي كه به دليل فقر از تحصيل بازمانده بسيار راحت‌تر از بازگرداندن كودكي‌ است كه از آموزش پس زده شده است؛ چون اين كودك يك بار آموزش را تجربه كرده و اعتمادش را از دست داده است. اين فاجعه‌ مي‌تواند بسيار عميق باشد. بازسازي و دروني‌سازي اعتماد اين كودكان و خوانواده‌هاي آنها بسيار دشوار است.

 

اما و اگرهاي بازگرداندن بچه‌ها به مدرسه

او درباره‌ تجربه‌ ارفك (نهادي مردمي كه به حمايت، توانمندسازي و آموزش كودكان در معرض آسيب و كم‌برخوردار به‌ويژه در منطقه‌ دروازه غار مي‌پردازد) اظهار مي‌دارد: سال اول تأسيس ارفك ما به صورت ميداني بچه‌هايي را كه به مدرسه نمي‌رفتند، شناسايي كرديم و گفتيم كه مي‌توانند با ثبت نام در ارفك به تحصيل بپردازند و حتي به چرخه‌ رسمي آموزش و پرورش برگردند. بعد از سال اول كودكان و خانواده‌ها خودشان به سراغ ما مي‌آيند و روند ثبت نام را طي مي‌كنند. بیشتر بچه‌هايي كه در ارفك درس مي‌خوانند بازمانده از تحصيل هستند و پس از فراهم شدن تطابق پايه و سن اين امكان وجود دارد كه با مشاركت خانواده‌ها و طي كردن مراحل اداري در مدارس دولتي به تحصيل‌شان ادامه بدهند و به چرخه‌ رسمي آموزش و پرورش بپيوندند. ناگفته نماند كه اين اتفاق هميشه ميسر نيست؛ مثلا به دليل تراكم زياد جمعيت دانش‌آموزان يك منطقه و اتمام ظرفيت مدارس دولتي، همه بچه‌ها نمي‌توانند از آموزش رسمي منتفع شوند.

 

كودكان كار، كودكان بازمانده از تحصيل

آصفه كامراني با اشاره به اين مطلب كه دلايل بازماندن كودكان از تحصيل متفاوت است، به عنوان نمونه از وضعيت كودكان دست‌فروش صحبت مي‌كند: «گروهي از كودكان كار به دست‌فروشي مشغولند. اين بچه‌ها بعد از دست‌فروشي و زماني كه خيابان‌ها خلوت‌تر مي‌شوند به بازي با يكديگر مي‌پردازند و در واقع با گروه هم‌سن خودشان كودكي مي‌كنند و به همين دليل ديرتر مي‌خوابند. معلم، والد و سيستم آموزشي بايد در نظر بگيرند كه اين گروه از كودكان قادر نيستند كه 7 و نيم يا 8 صبح در مدرسه حضور داشته باشند و به علت تاخيرهاي پياپي و تكرارپذيرشان به بي‌انضباطي محكوم و در نهايت اخراج مي‌شوند. اين كودك از آموزش پس زده مي‌شود چون شرايط زندگي‌اش در نظر گرفته نشده است. بازگرداندن اين كودكان به تحصيل بسيار دشوار است و يكي از كارهايي كه سمن‌ها انجام مي‌دهند همين است.اما اين موارد سبب مي‌شوند انرژي و توان لازم براي به تحصيل پرداختن مثلا 10 نفر، صرف بازگشت به تحصيل دو يا سه نفر شود.»

 

دختران بيش از پسران  مجبور به ترك تحصيل مي‌شوند

آصفه كامراني در مورد تفاوت ميان جنسيت‌ها در سن ترك تحصيل مي‌گويد: ترك تحصيل دختران معمولا در سنين پايين‌تري نسبت به پسران رخ مي‌دهد. پسران زماني كه به شكل جدي‌تري درگير تأمين معاش خانواده مي‌شوند و بايد كاري را انجام بدهند كه نسبت به دست‌فروشي آزادي عمل كمتري براي‌شان باقي مي‌گذارد، ساعت كاري انعطاف‌ناپذيري دارد و بايد به كارفرما پاسخگو باشند، تحصيل را رها مي‌كنند. در مورد پسران اين اتفاق مي‌تواند تا 16 يا 17 سالگي به تعويق بيفتد ولي دختران متأسفانه به دلايلي نظير كودك‌همسري زودتر ناگزير به ترك تحصيل هستند.

 

فعاليت سمن‌ها در راستاي بهبود  وضعيت بازماندگان از تحصيل

سمن‌ها (سازمان‌های مردم‌نهاد) سازمان‌هايي غيردولتي هستند كه به صورت مستقل به فعاليت در حوزه‌هاي متفاوت اجتماعي مي‌پردازند و رفع آسيب‌هاي اجتماعي دنبال مي‌كنند در واقع آنها بازوي پرتوان رفع مشكلات و معضلات اجتماعي در جامعه به شمار مي‌روند. بازماندگي از تحصيل نيز يكي از مسائلي است كه اين سازمان‌ها در راستاي بهبود آن فعاليت مي‌كنند.

آصفه كامراني درباره‌ نقش سازمان‌هاي مردم‌نهاد در بهبود بازماندگي از تحصيل مي‌گويد: نهادهاي مردمي مي‌توانند مستقل‌تر با رويكردهاي آموزشي برخورد كنند و درگير زمان‌ نباشند. درگيري با زمان در آموزش و پرورش به اين صورت است كه طي سال تحصيلي و در ساعات مشخصي بايد اتفاقات مد نظر رخ بدهند و تنها در صورت تطابق با جدول زماني و پس از آن، كسب نمره‌ قبولي دانش‌آموز به مقاطع بالاتر مي‌رود و فارغ‌التحصيل مي‌شود. سمن‌ها اين الزام زماني را ندارند و با آزادي عمل بيشتر مي‌توانند آموزش را در زمان‌هاي متفاوتي پيش ببرند. حتي زماني كه مدارس تعطيل هستند، سمن‌ها فعاليت مي‌كنند، معلمان و مربي‌ها و نيروهاي داوطلب حضور دارند و فعاليت‌هاي آموزشي را پيش مي‌برند.

او مي‌افزايد: علاوه بر اين، به دليل مطلع بودن از وضعيت زندگي بچه‌ها اقدام ريشه‌اي‌تر اين نهادهاي مردم‌نهاد مي‌تواند مبتني بر اطلاع‌رساني و مطالبه‌گري از مسير قانوني باشد تا مناسبات زندگي بچه‌ها وارد برنامه‌ريزي و طرح‌نويسي‌هاي درسي شود. آموزش و پرورش مي‌تواند از تجارب و همكاري سمن‌ها برخوردار شود.

 

فقر تنها عامل نيست؛ نداشتن هويت  هم مساله است

كامراني اما در پايان به مساله مهم ديگري در زمينه بازماندگان از تحصيل اشاره مي‌كند و مي‌گويد: متاسفانه فقط فقر نيست كه باعث مي‌شود كودكان از تحصيل باز بمانند بسياري از اين بچه‌ها به خصوص در شهرستان‌ها به دليل نداشتن شناسنامه از تحصيل باز مي‌مانند. آنها هويت ندارند و مدارس آنها را ثبت نام نمي‌كنند چه بسا در بين آنها كودكان نخبه و با استعداد هم باشد اما اين جبر باعث مي‌شود تا بسياري از آنها سر از خيابان‌ها در بياورند و كودك كار بشوند يا در كارگاه‌هاي زير زميني كار كنند و در نهايت اسير بزه‌هاي اجتماعي شده و زندگي و آينده شان را ببازند.