تورم و مصايبي كه در اثر آن بروز ميكند
بر اساس اعلام برخي نهادهاي آماري در ايران، نرخ خط فقر در اقتصاد ايران به بالاي 32 ميليون تومان رسيده است؛ گزارهاي كه عامل اصلي آن رشد تورم در اقتصاد ايران است.
بر اساس اعلام برخي نهادهاي آماري در ايران، نرخ خط فقر در اقتصاد ايران به بالاي 32 ميليون تومان رسيده است؛ گزارهاي كه عامل اصلي آن رشد تورم در اقتصاد ايران است. اما بايد ديد تورم چيست؟ چگونه ظهور و بروز پيدا ميكند و با اقتصاد كشورها و معيشت مردم چه ميكند؟ بهطور كلي افزايش نسبتا مداوم و بيتناسب سطح عمومي قيمتها را تورم گويند .بر اساس يافتههاي علمي و آكادميك 3 عامل اصلي در بروز آن تاثيرگذار است: اول) از افزايش قيمتها بايد حداقل 6-3 ماه سپري شده باشد تا تورم معنا پيدا كند. دوم) براي معنادار شدن تورم بايد سطح عمومي قيمت كالاها يا قيمت دامنه وسيعي از آنها افزايش يابد. سوم) افزايش قيمتها بيشتر از افزايش درآمدها باشد، لذا قدرت خريد مصرفكنندگان كاهش يابد. اما آيا تورم را ميتوان داراي انواع و اقسام گوناگون فرض كرد؟
با توجه به معيارهاي متفاوت، ميتوان دستهبنديهاي مختلفي از تورم ارايه داد كه يكي از عموميترين معيارها، دستهبندي تورم براساس نرخ است. نوع اول تورم، تورم ساختار است؛ اين نوع تورم ناشي از چگونگي ساختارهاي سياسي- اجتماعي- جغرافيايي و عمدتا غيراقتصادي است كه عمدتا در كشورهاي توسعه نيافته مطرح است. تورم غيرساختاري نوع ديگري از تورم است كه خود شامل زيرمجموعههايي چون، اول) تورم طبيعي است كه معمولا نرخ تورم تا حدود 3 درصد را تورم طبيعي مينامند. اين نامگذاري شايد به اين علت باشد كه مقدار تورم معمولا در طبيعت فعاليتهاي اقتصادي وجود دارد . دوم) تورم كم، نوع بعدي تورم است. زماني كه نرخ تورم از حد طبيعي ميگذرد و به حدود 10 درصد ميرسد . در اكثر كشورها حداكثر تورم 10 درصدي را قابل تحمل ميدانند. سومين نوع از تورم، تورم زياد يا بالاست. تورم زياد (تورم خزنده) زماني بروز ميكند كه تورم به بالاتر از 10 درصد و تا نزديك 25 درصد رسيده باشد. در چنين مرحلهاي كاملا تورم جدي و دشوار خواهد بود و باعث انتقادهاي شديد مردم و افزايش نارضايتي آنها ميشود. تورم لجامگسيخته (ابرتورم)، نوع ديگري از تورمها را شكل ميدهد. در اين حالت نميتوان نرخ خاص و نسبتا ثابتي را در نظر گرفت. قيمتها گاهي به شدت بالا ميروند و گاهي كاهش مييابند. در اين حالت گاهي تورم سه رقمي و حتي بالاتر ميرود. طي سالهاي اخير كشورهايي چون ونزوئلا، آرژانتين و بوليوي در گذشته نزديك چنين تورمي را تجربه كردهاند.
طي نيم قرن اخير، تورم دو رقمي همواره مهمان اقتصاد ايران است. دلايلي چون ساختار غلط اقتصاد ايران، كسري بودجه مستمر، رشد بيش از حد و نامتناسب نقدينگي، تك محصولي و ... به عنوان ريشههاي بروز تورم در اقتصاد ايران ذكر شده است.
تورم آثاري مخرب زيادي دارد كه از آن جمله ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد:
بيثباتي در اقتصاد ملي بروز نوسان مستمر در آن، همچنين كاهش ارزش پول ملي و در نتيجه كاهش قدرت خريد حقوقها و دستمزدهاي ثابت. در اين حالت دولت متضرر ميشود، چون در تورم شديد رشد قيمتها بيشتر از رشد درآمدهاي بودجه است. لذا دولت يا متوسل به كسري بودجه بيشتر ميشود كه تورمي بيشتر را به دنبال دارد يا قدرت خريدش كمتر ميشود يا هر دو كه اغلب قدرت خريد كاهش مييابد. با كاهش قدرت خريد درآمدهاي ثابت و تطابق قدرت خريد درآمدهاي متغير شكاف طبقاتي افزايش يافته و خط فقر افزايش مييابد. در اين صورت تورم موجب افزايش نارضايتي در جامعه ميشود. از سوي ديگر، وامگيرندهها نيز منتفع ميشوند، زيرا ارزش وجوه قرض داده شده به دليل تورم كاهش مييابد. وامدهندهها متضرر ميشوند، زيرا پولي را كه الان وام ميدهند قدرت خريدش بيشتر است تا زماني كه اصل و فرع وام را پس ميگيرند. شايد به اين دليل است كه سيستم بانكي در ايران ميل چنداني به پرداخت وام براي طرحهاي مسكن و ساير طرحهاي اينچنيني ندارد، چراكه با پرداخت تسهيلات در شرايط تورمي بالا، وامدهنده متضرر ميشود. تورم همچنين علامت دهندگي قيمتها را به هم ميزند. در شرايط تورم كم، قيمتها نوعي عنصر علامتدهنده براي تخصيص منابع هستند. قيمت بالاتر در كالاي مشابه نشاندهنده كيفيت برتر است و بالعكس. اما در تورم شديد تناسب قيمتها به هم ميخورد. ضمن اينكه بياعتمادي مردم در تورم شديد به سياستگذار و نظام اقتصادي افزايش مييابد. اخلاقمداري در جامعه تضعيف شده و مردم سعي ميكنند به صورت بيرحمانهاي اگر بتوانند از يكديگر چيزي بكَنند تا بتوانند تورم را جبران كنند. لذا اخلاق و روحيات انساني تضعيف ميشود.