شليك به هدف متحرك!

۱۴۰۳/۱۱/۰۸ - ۰۰:۳۲:۵۴
|
کد خبر: ۳۳۲۲۳۵

بدون تغيير نگاه به خارج و حل بحران سياست خارجي و كاهش تنش‌هاي منطقه‌اي و جهاني خروج از وضعيت ناگوار فعلي براي كشورمان ممكن نيست.

حسین حقگو

بدون تغيير نگاه به خارج و حل بحران سياست خارجي و كاهش تنش‌هاي منطقه‌اي و جهاني خروج از وضعيت ناگوار فعلي براي كشورمان ممكن نيست. نه مي‌توان بر افزايش و نوسانات روزانه قيمت دلار و طلا و... لگام زد و نه مانع گراني هر روزه قيمت ارزاق و مايحتاج معمولي مردم شد يا نيازهاي حياتي دارويي و درماني بيماران را به قيمت مناسب تامين كرد يا بر نيازهاي اساسي آموزشي كشور سقف و ستون زد حتي اگر شخص رييس‌جمهور و اعضاي كابينه شخصا دست به كار شوند! چراكه اين همه برنامه‌ها و تلاش‌ها از ايجاد بازار توافقي ارز يا انواع ستادهاي تعزيراتي و طرح‌هاي دارويار و نهضت ملي مسكن و... همه و همه تسكين‌هايي موقت‌اند كه هر چند اندك دردي را تخفيف داده اما درمان زخم‌هاي ناسور ابرچالش ناترازي‌هايي نيستند كه حيات انسان ايراني را با خطرات جدي مواجه كرده‌اند. اين تعقيب و گريز دولت و بحران‌هاي مختلف اقتصادي كه سويه‌هاي دردناك اجتماعي و سياسي نيز همچون افزايش آمار طلاق و اعتياد و روسپيگري و كاهش مشاركت سياسي و تشديد فضاي خشونت آميز و... يافته، همچون اهداف متحركي‌اند كه بي‌ثمر به سوي آنها شليك مي‌شود. وضعيتي كه به تعبير دكتر مسعود نيلي، «دولت» در آن همچون يك «آتش‌نشان» عمل مي‌كند كه مجبور است ضمن دست و پنجه نرم كردن با ناترازي‌هاي مهيب آبي و محيط‌زيستي و انرژي و مالي و بانكي و تامين اجتماعي و... هر دم آتشي را نيز خاموش كند؛ از تامين معوقات كاركنان آموزش و پرورش و مطالبات بازنشستگان تا افزايش قيمت مرغ و تخم‌مرغ و سيب‌زميني و...

بخش مهمي از بحران‌هاي امروز كشورمان، ناشي از چند دهه زيستن در فضاي تحريم‌ها و فشارهاي بين‌المللي است. فشارها و تحريم‌هايي كه اگر هر از ‌گاهي كاهش يافته و مجالي فراهم شده، سهم بزرگي از دردها التيام و درها به روي رشد و توسعه كشور گشوده شده است. از چند سال پس از جنگ هشت ساله و دوران سازندگي كه حركت به سمت تعامل با جهان و جلب سرمايه‌هاي خارجي و ايجاد زيرساخت‌هاي اقتصادي آغاز شد تا دوره اصلاحات كه با گفت‌وگوي تمدن‌ها خوش درخشيد و رشد بالاي اقتصادي و صنعتي و گشايش‌هاي مهم در فضاي اجتماعي و سياسي را به ارمغان آورد و تا همين اوايل اواسط دهه نود و امضاي برجام كه شاهد رشد اقتصادي و احياي اميد به آينده و... بوديم.

امروزه بدون سياست خارجي باز و تعاملي و گشوده رو به جهان نمي‌توان، انتظار اقتصادي پويا و «بخش خصوصي» توانمند داشت، آنچنان‌كه اين روزها بسيار در ستايش اين بخش سخن گفته مي‌شود. الگوي توسعه كره‌جنوبي نمونه خوب و روشني از اين گذار تاريخي است: «استراتژي صادرات محور، شركت‌هاي كره‌اي را در معرض رقابت جهاني قرار داد كه اين خود از رانت‌جويي توآم با تباني كاست و يادگيري و رانت‌هاي نوآورانه را ارتقا بخشيد...، فرآيند صنعتي‌سازي صادرات‌محور نه تنها موجد رشد اقتصادي و سريع و پايدار شد بلكه در فضاي سياسي نيز فشار فزاينده‌اي براي دسترسي باز به وجود آورد كه به گذار دموكراتيك 1987 انجاميد.» (در سايه خشونت-داگلاس نورث). در همين روزها نيز شاهديم كه كودتاي نظامي رييس‌جمهوري اين كشور چگونه به سبب وجود چارچوبي با ثبات در كره‌جنوبي براي تعامل اقتصادي و سياسي ناكام ماند.

اين همه البته به معناي آن نيست كه صرف بهبود سياست خارجي و تعامل با جهان سبب حل همه مسائل و مشكلات روزمره و تاريخي و مزمن كشورها مي‌شود كه اگر چنين بود كه اكنون مي‌بايست فقر و فلاكت در جهان به موزه‌ها سپرده مي‌شد و شمار كشورهاي فقير و توسعه نايافته به انگشتان دو دست هم نمي‌رسيد. اما اولا رو سوي اين تحليل عمدتا متوجه وضعيت عيني و تاريخي كشورمان است كه پديده «درون‌گرايي» و ستيز با جهان در تضاد با ماهيت فرهنگي و جغرافيايي و اقتصادي اين مردم و سرزمين است كه جامعه‌اي چندفرهنگي و قرار گرفته در چهارراه تمدني و داراي منابع عظيم معدني و استعدادهاي انساني است كه بهره‌برداري از آنها و شكوفا شدن‌شان نيازمند ارتباط و داد و ستد وثيق با دنياست؛ ديگر آنكه در سطح كلان و نظري نيز ارتباط با جهان و برون‌گرايي اين امكان را فراهم مي‌آورد تا افراد و جريان‌هاي علم‌گرا و خواهان پيشرفت و توسعه در فضاي داخلي دست بالاتر را يافته و با سرريز تجارب جهاني به فضاي داخلي امكان توسعه بيشتر فراهم شود. چنان‌كه با فرو ريختن ديوار برلين و سقوط امپراتوري شوروي يا تجربه چين و ويتنام و كامبوج و... چنين شد. 

اگر امروز عده‌اي چه در سطح به اصطلاح كارشناسي اقتصادي يا جريان‌ها و محفل‌هاي سياسي همچنان بر سياست انزواگرايانه و اقتصادي دولتي و متمركز و سركوب قيمت‌ها و محدوديت‌ها و ممنوعيت‌هاي تجاري و... پاي مي‌فشارند و ارتباط و تعامل با جهان را امري حاشيه‌اي مي‌پندارند يا شناختي از تحولات جهاني و انقلاب صنعتي چهارم و گشايش‌هاي پس از آن و گذار سبز و چالش جايابي در زنجيره‌هاي ارزش در حال دگرگوني و... ندارند يا منافع‌شان در تيرگي و تنهايي رشد مي‌كند و با فقر و فلاكت مردم چراغ كسب و كارشان روشن مي‌ماند، در هر حال يك راه بيشتر براي گذار از اين وضعيت بس ناگوار وجود ندارد و آن افزايش «آگاهي ملي» است!