نقش انتظارات بر نرخ ارز
اكنون ميدانيم انتظارات بر اكثر پارامترهاي اقتصاد كلان تاثير دارد. منتها كششپذيري متغيرها از انتظارات متفاوت است. منظور از كشش متفاوت تاثيرات با شدت بيشتر يا كمتر انتظارات بر متغير است.
اكنون ميدانيم انتظارات بر اكثر پارامترهاي اقتصاد كلان تاثير دارد. منتها كششپذيري متغيرها از انتظارات متفاوت است. منظور از كشش متفاوت تاثيرات با شدت بيشتر يا كمتر انتظارات بر متغير است. نرخ ارز با حساسيت بالايي از انتظارات تاثير ميپذيرد. نمودار اول در اين يادداشت دوران افزايش تنش بين ايران و امريكا را با انتخاب ترامپ نشان ميدهد كه انتظارات را تشديد كرد و نرخ ارز افزايش يافت. در نمودار دوم اعلام تعرفه امريكا بر چين را نشان ميدهد كه چگونه تشديد انتظارات، ارزش پول چين در برابر دلار را به شدت كاهش ميدهد. در اصل تغيير در انتظارات آثار واقعي تعرفه در آينده را پيشخور كرده است، چراكه بعد از تعرفه قرار است با گراني كالاي چيني در امريكا تقاضاي آن كاهش يابد و با افت توليد چين ارزش پولش در برابر دلار كاهش يابد (به صورت حقيقي) و اين انتظار از هماكنون پيشخور شده است. در مورد ايران هم قرار است مذاكراتي صورت گيرد و با انتظاري مثبت نرخ ارز داخلي كاهش يافته است.
تاثير انتظارات تورمي بر مصرف: اما انتظارات تورمي بر سطح رشد مصرف در ايران هم اثرگذار هستند. مداوم سطح عمومي قيمتها در ايران، حاكي از روند افزايش كلي قيمتهاست. پويايي تورم كوتاهمدت و تعامل ادواري با متغيرهاي واقعي اقتصادي، يك مساله محوري در اقتصاد كلان و به خصوص در تجزيه و تحليل سياستهاي پولي است. با توجه به اهميت انتظارات تورمي، در مطالعهاي به بررسي چگونگي شكلگيري آن با در نظر گرفتن انتظارات تورمي تطبيقي و عقلاني پرداختيم. آنچه اين تحقيق را از تحقيقهاي گذشته متمايز ميكند، محاسبه انتظارات عقلاني بر مبناي مدلهاي فضاي حالت بوده، زيرا فضاي حالت در پاسخ به اين سوال و اين واقعيت بيروني است كه چرا آينده دقيقا مثل گذشته نيست كه اين بر مبناي انتقاد لوكاس (برنده جايزه نوبل اقتصاد و رهبر مكتب انتظارات عقلاني) توجيه ميشود. اين مطالعه با الهام از مقاله بوركه و ازدگلي (2013) و ساير مقالات مشابه انجام شده و فرضيه اصلي مورد بررسي در تحقيق كه بيانگر افزايش مصرف به دنبال افزايش انتظارات تورمي است. از آنجايي كه ارتباط بين انتظارات تورمي و مصرف كاربرد مهمي در تعيين سياستهاي اقتصادي دارد، نتايج تحقيق نشان ميدهد كه در اقتصاد ايران تاثير انتظارات تورمي عقلايي در بلندمدت بر مصرف مثبت و معنيدار بوده اما در كوتاهمدت رابطه معنيداري ميان انتظارات عقلايي و مصرف وجود ندارد. تاثير انتظارات تورمي تطبيقي بر مصرف نيز مثبت و معنيدار تخمين زده شده است. همچنين مدل انتظارات تطبيقي در مقايسه با انتظارات عقلاني داراي قدرت توضيحدهندگي بيشتري است.
بنابراين در ايران شكلگيري انتظارات تورمي بيشتر بر مبناي تغييرات گذشته تورم است و اگر افزايش يابد موجب افزايش مصرف ميشود. در جنبه كاربردي ميتوان گفت از آنجا كه اقتصاد ايران در شرايط ركود تورمي به سر ميبرد، مديريت انتظارات تورمي از طريق يك چارچوب ارتباطي كارا با عوامل اقتصادي ميتواند سيستم قيمتگذاري گذشتهنگر را به آيندهنگر تبديل كند و هزينههاي حقيقي تورمزدايي را كاهش دهد. سياستگذار بايد ترتيبي اتخاذ كند تا انتظارات تورمي جامعه تشديد نشود، چراكه اين موضوع ميتواند از طريق تشديد مصرف و افزايش تقاضاي كل خود به تورم دامن زند. سپس در اين راستا انتظارات تورمي گسترش مييابد. اتفاقي كه در چند سال اخير مرتب اتفاق افتاده است. همچنين به دليل تاثير تغييرات مصرفي بر تقاضاي كل و تاثير تقاضاي كل بر تصميمات سرمايهگذاري شركتها، توجه سياست پولي بانك مركزي در مورد كنترل انتظارات تورمي به دليل تاثير مستقيمي كه بر مصرف دارد بيش از پيش مورد نياز است. در اين راستا سياستگذار در اعمال سياستهاي خود بايد مراقب باشد تا انتظارات تورمي را تشديد نكند، به عنوان مثال چه سياستهايي را اعمال كند (يا نكند) و چه سياستهايي را اعمال كند (يا نكند) خود بر شكلگيري انتظارات مثبت يا مخرب تورمي نقش دارد. به هر حال در رعايت نكته مزبور بايد در هر سياستي از مشاوران اقتصادي خبره نظر بخواهد. همچنين سياستهاي ضد تورمي كه موجب كنترل تورم ميشود خود بر انتظارات تورمي تاثيري مطلوب ميگذارد.