صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر به جای بانکها
گروه بنگاهها
در مباحثی که در خصوص تامین مالی بنگاههای اقتصادی مطرح میشود، معمولا بانکها به عنوان یگانه راه تامین اعتباری بنگاهها مطرح هستند و زمانی که چرخه ارتباطی بانکها با بنگاههای کوچک و متوسط با اختلال مواجه شود، کل ساختار تولیدی این نوع کسب و کار با چالشهای جدی مواجه میشوند. بنابراین در ابتدای بحث باید بپذیریم کمبود منابع مالی یکی از مشکلاتی است که همواره در مسیر توسعه کسب و کارهای کوچک و متوسط قرار دارد. صاحبان این کسب و کارها نیز تنها راه جذب منابع مالی را دریافت تسهیلات بانکی میدانند؛
در حالیکه در دنیای مدرن امروزی، ابزارهای نوین و متنوعی برای رفع این مشکل توسعه یافته است که میتوان از آنها برای تکمیل چرخه تامین مالی بنگاهها استفاده کرد. یکی از این روشهای مدرن که از طریق آن تلاش میشود بخشی از نیازمندیهای اعتباری بنگاههای اقتصادی پوشش داده شود، صندوقها و نهادهای سرمایهگذار خطرپذیرند که قادر هستند در زمینه تامین مالی بنگاههای کوچک و متوسط گامهای بلندی بردارند. «سرمایه خطرپذیر» سرمایهیی است که به همراه کمکهای مدیریتی، در اختیار شرکتهای «جوان»، « کوچک»، «در حال رشد»و «دارای آتیه اقتصادی» قرار میگیرد تا از آن در راستای بهبود اوضاع کسب و کار و یافتن بازارهای جدید استفاده کنند. سرمایهگذاران خطرپذیر مدیران خبره ریسک سرمایهها هستند و از نوآورترین و امیدبخشترین بنگاهها حمایت مالی و مدیریتی به عمل میآورند. این حمایتها از ایدههای جدیدی است که قادر به تامین مالی از طریق بانکها نیستند و محصولات و خدمات را از طریق مشارکت در زمان ۵ تا ۸ سال به نتیجه میرسانند. برای شناخت بهتر این ابزارها با رضا زرنوخی رییس هیاتمدیره انجمن صندوقها و نهادهای سرمایهگذاری خطرپذیر کشور گفتوگویی انجام دادهایم که در آن تلاش شده نوری به ابعاد این نوع موسسات خطرپذیر تابانده شود.
گروه بنگاهها
قبل از اینکه وارد بحث شویم، مختصری از فعالیتهای اجرایی انجمن را معرفی بفرمایید. فضای کسب و کار ایران از چه زمانی با مفاهیم مرتبط با سرمایهگذاری خطرپذیر آشنا شده است؟
انجمن صنفی کارفرمایی صندوقها و نهادهای سرمایهگذاری خطرپذیر در ایران حدودا 5-4 سال است، ایجاد شده ولیکن موضوع اصلی آن از سال 1380 مطرح شد که ما یک سلسله نشستهایی داشتیم با کسانی که روی شرکتهای نوپا و حوزه فناوری و تکنولوژی سرمایهگذاری میکردند و در قالب 2 نوع شخصیت حقوقی که یک گروه به عنوان صندوقهای پژوهشی فناوری یا صندوقهای سرمایهگذاری و گروه دوم هم شرکتهای سرمایهگذاری بودند، مانند شرکتهای سرمایهگذاری وابسته به بانکها اعم از بانک ملت، بانک پاسارگاد و... دستهبندی میشدند. این نشستها منجر به راهاندازی انجمنی شد که در سال 1389 ذیل وزارت کار ثبت شد و الان 3 هدف اصلی دارد که یک حوزه ترویج سرمایهگذاری خطرپذیر و مشارکت در پروژهها و حوزه نوآوری و تبادل دانش و بانک اطلاعاتی ایجاد کردن و ایجاد ظرفیتهای مختلف بین صندوقهای پژوهش فناوری که عمدتا در دانشگاهها و کارگاهها و مراکز رشد مختلف متمرکز هستند و همینطور رفع مشکلاتی را که احتمالا در ضوابط کاری صندوقها داشته باشند، مثلا در رابطه با نوع قراردادها، تنوع در مدلهای تامین مالی، رفع مشکلات صنفی (مانند مشکل مالیاتی) در رابطه با بعضی از قراردادها
در این انجمن کار میکنند.
مجموعه فعالیتهایی که صندوق سرمایهگذاری خطرپذیر در فضای کسب و کار ایران انجام میدهد چه مواردی را شامل میشوند؟
این صندوق طیف وسیعی از اعضا دارد که یک سری آنها صندوقهای با سابقهتری هستند که به صورت تخصصی در بعضی از حوزهها ایجاد شدند (به عنوان نمونه در حوزههای نانوتکنولوژی، زیست فناوری، IT، الکترونیک و مخابرات) و یک سری نیز صندوقهایی هستند که تخصصی نیستند و بهصورت عمومی کار میکنند.
در مورد خدمات این انجمن نیز برخی اوقات پروژههایی هستند که سرمایه میخواهند و انجمن در جلب حمایت صندوقها برای تامین سرمایه به آن پروژه خدمترسانی میکند؛ برخی برای توسعه کسب و کار ضمانتنامه میخواهند؛ برخی خدمات در شکلگیری کنسرسیوم برای توسعه پروژه صورت میپذیرد و برخی خدمات نیز در قالب ارزیابی و نظارت طرحهای سرمایهگذاری است.
مخاطب اصلی صندوق ضمانت سرمایهگذاری خطرپذیر چه بنگاههایی هستند؟
عمده این صندوقها با توجه به ظرفیت و مقیاس سازمانی معمولا در سازمانها و بنگاههای کوچک و متوسط و همچنین در حوزههای دانشبنیان و تبادلات تخصصی فعالیت میکنند. این سازمانها حلقه مکمل تامین مالی سایر سازمانها و نهادهای کشور میشوند؛ به عنوان مثال شبکه بانکی برای همکاری و تامین تسهیلات در صنایع بزرگ خیلی مشکلی ندارند (بهخصوص وقتی که یک بنگاهی دارایی بزرگ دارد و بتواند وثیقه بدهد) اما در خصوص صنایع کوچک وضعیت متفاوت است. اما هنگامی این مسائل یک مقدار پیچیدهتر میشود و ریسک پروژه بالا میرود، قاعدتا این صندوقهای خطرپذیر هستند که میتوانند به شرکتهای کوچک و متوسط بیشتر توجه کنند تا زمانی که این شرکتها به حد کفایت رشد کردند و ریسکهایشان برطرف شد، میتوانند به صورت مستقل با بانکها فعالیت کنند.
با توضیحاتی که شما ارائه کردید، این سوال مطرح میشود که الزاما تفاوتی بین این صندوقها با بانکهای معمولی وجود داشته که ضرورتشان احساس و ایجاد شدهاند؛ تفاوت صندوقهای خطرپذیر با بانک چیست؟
چند شاخص دیگر هم به عنوان نقاط تمایز میشود، اضافه کرد. یک شاخص در رابطه با تشخیص و قضاوت در رابطه با پروژههای استارتآپ یا کسب و کارهای کوچک است، این شرکتها چون در ابتدای راه بوده و ویژگی اصلیشان کارآفرینی است، معمولا نمیتوانند مستندات خیلی دقیقی با ادبیات مخصوص بانکها (طرح توجیهی فنی و اقتصادی کامل) ارائه دهند؛ ولیکن این صندوقها قدرت تشخیص و ارزیابی پروژههای کوچک و متوسط را بهتر از نهادهای دیگر دارند.
شاخص دیگر قبول ریسک است؛ پروژههای کسب و کارهای کوچک و متوسط معمولا به دلیل نمونه اولیه بودن، شکل نگرفتن بازار، عدم پیشبینی دقیق هزینههای تمام شده و... دارای ریسک بوده و بازدهی را نمیتوان پیشبینی قطعی کرد. این صندوقها در واقع ریسک حضور در این پروژهها را با حمایت و تامین مالی یا قراردادی این کسب و کارها میپذیرند.
فرآیند ریسکپذیری صندوقها به چه صورتی محقق میشود. این صندوقها ریسک چه مواردی را پذیرا میشوند؟
بخشی از این پذیرش ریسک بر میگردد به نوع قرارداد که صندوقها میتوانند بهجای وثیقه در پروژه مشارکت کنند؛ بخشی نیز مربوط به آسان کردن شرایط است (به عنوان مثال به جای اینکه بیایند در یک پروپوزال بهصورت کامل سرمایهگذاری کنند، هزینه اولیه کمتر میدهند و به صورت مرحلهیی کنترل میکنند. این نوع حمایت اجازه میدهد که قابلیت رشدی را که در بنگاهها از دوره زایش تا مرحله رشد و بلوغش دارند توسط صندوقها همراهی شود؛ ضمن آنکه چون پولها را به صورت مرحلهیی میدهند، میزان ریسک نیز کاهش مییابد.
یعنی در این مدل صندوقها پس از حمایت مالی، کسب و کارها را رها نمیکنند؟
دقیقا، ممکن است در ظرفیتها تنوع ایجاد شود یا در بعضی از حوزهها نیاز داشته باشیم که مدلهای بهتری داشته باشیم، به عنوان مثال در صنایعدستی یا کسب و کارهای خانگی که نوآوری در کارشان دارند، مشکل برند و توسعه بازار وجود دارد و مدل سرمایهگذاری بهینه میتواند، این باشد که ما به جای اینکه پول بدهیم به این تولیدکننده، یک شرکت خدمات بازار یا یک برند مشترک ایجاد و روی آن سرمایهگذاری کنیم تا از این طریق محصولات خریداری شده و با کیفیت، بستهبندی، خدمات پس از فروش و... توسط سازمانی حرفهیی در بازار عرضه شوند.
در بحث تامین مالی مشارکت سوالی مطرح است؛ آیا مشارکت نامحدود است یا صندوقها برای یک دوره محدود مشارکت میکنند و از یک زمانی به بعد که کسب و کار به رشد مناسب دست یافت، خارج میشوند؟
معمولا دو نوع سرمایهگذاری بلندمدت و کوتاهمدت داریم. در سرمایهگذاری بلندمدت، سرمایهگذار تمایل ندارد خارج شود و معمولا از محل دارایی و فروشی که در شرکت اتفاق میافتد، درآمدهای بلندمدت ایجاد میکند. اینکه کدام نوع باید انتخاب شود، باید بر اساس استراتژی توسعه کسب و کار آن بنگاه باشد که معمولا بنگاههای کوچک و متوسط ما در اینجا خلأ دارند و استراتژی آینده آنها مشخص نیست که قاعدتا دوام و بقا در بلندمدت نیازمند استراتژی است و استراتژی نیازمند داشتن منابع (مانند منابع مالی، سازمانی، نیروی انسانی، زیرساخت و...) در ایران مدلهای تامین مالی به اندازه سایر حوزهها رشد پیدا نکرده و به صورت سنتی یک سازمان کلیدی داریم به نام بانک که تمام شرکتها اعم از بزرگ، کوچک، نوپا، دانشبنیان و... برای تامین مالی به آن مراجعه میکنند. بانکها نیز به مرور
کم ریسکترین و بیدردسرترین طرح را که به بازده سریع میرسد، انتخاب کرده و در این میان صنایع و شرکتهایی که میخواهند در بازار تحول بزرگ ایجاد کنند (که زمان بلندمدتی میطلبد) از این حلقه محروم میشوند و حمایتکنندگان دیگری برای ایشان باید اقدام کنند.
در اکثر مواقع کسب و کارها در میانه مسیر هستند و در ادامه قصد توسعه دارند؛ در این نوع مدل هم میشود از تامین مالی استفاده کرد یا حتما باید در ابتدای یک مسیر باشد تا بخواهند از تامین مالی استفاده کنند؟
برای این کسب و کارها چون یک پایه شکل یافته از تکنولوژی، زیر ساخت تولید، فروش، عرضه و شناخت بازار وجود دارد، ریسک آن نیز کمتر بوده و جزو حوزههایی هستند که با اقبال بیشتری در سرمایهگذاری مواجه میشوند. بخش عمده ریسکها در پروژههای نوپا اتفاق میافتد. در اینجا پیچیدگی معمولا از جنس شرایط زمانی و روان بودن دسترسی به منابع مالی است. یعنی اینکه در کوتاهمدت سریع منابع تجهیز شود تا شرکت بتواند محصول خود را در کوتاهمدت عرضه کند. در این بخش معمولا سرمایهگذاری بهصورت تخصصی بوده و معمولا سرمایهگذارانی که حقیقی هستند در این حوزهها انعطاف بیشتری دارند. در سرمایهگذاری حقیقی، شخص حقیقی است و بنابراین خود را بیشتر درگیر میکند. همچنین احتمال آنکه سرمایهگذارانی پیدا کنیم که سرعت عمل و انعطافشان (به شرط دسترسی به اطلاعات کافی نهادهای حقوقی و بنگاههای بزرگتر) بالا باشد نیز بیشتر است.