3 وجه رویاپردازی گازی مسکو در خاورمیانه
نیکولای کوژانوف| المانیتور|
ترجمه: حمید مظفر
پس از تصمیم عربستانسعودی و برخی کشورهای عربی به تحریم قطر، نگرانیها در رابطه با چشمانداز صادرات LNG افزایش یافته است. چنین وضعیتی به نفع روسیه تمام شده و این کشور درحال سنجیدن گزینههای خود است.
منطقه خاورمیانه در استراتژی انرژی روسها تا سال 2030، که در سال 2009 به تصویب رسید، منطقهیی کلیدی به حساب میآید. روسها در این سند اهداف بلندپروازانهیی برای خود ترسیم کردهاند. به گزارش«تعادل» به نقل از المانیتور، در سند 2030 انرژی روسیه عنوان شده است که این کشور باید مقاصد صادراتی خود را متنوعتر کرده تا نه تنها وابستگی خود به مشتریان اروپایی را کاهش دهد بلکه شبکهیی از تجارت گاز در منطقه اوراسیا تشکیل بدهد که تحت کنترل روسیه باشد.
بحران قطر که از حدود یک ماه پیش آغاز شد، این فرصت را برای روسها فراهم کرده است تا بازار گاز خاورمیانه را قبضه کنند. در یک ماه اخیر کرملین سعی کرده خود را درگیر ماجرای قطر و عربستان نکند چراکه پشتیبانی از هر کدام از طرفین درگیری میتواند به روابط مسکو با طرف دیگر آسیب وارد کند. از سوی دیگر مقامات روس کماکان درحال مذاکره با هر دو طرف هستند تا آنها در پروژههای انرژی آتی روسیه در صنعت نفت وگاز منطقه با مسکو همکاری داشته باشند.
روسیه از اواخر ماه مه تا اوایل ماه ژوئن و در فاصله حدود دو هفته ابتدا میزبان محمد بن سلمان، ولیعهد جدید پادشاه عربستان و پس از آن پذیرای محمد بن عبدالرحمن آلثانی، وزیر امور خارجه قطر بود. علاوه بر این خالد الفالح، وزیر انرژی عربستانسعودی دیدارهایی با الکساندر نواک همتای روسی خود و مدیران شرکتهای برتر انرژی این کشور ازجمله روسنفت و نواتک داشته است. دیدارهایی که برای تایید و نهاییسازی سرمایهگذاری عربستانسعودی در شرکت روسی«حفاری اوراسیا» انجام شد. «حفاری اوراسیا» یک شرکت خدمات نفتی است که احتمالا به زودی پروژههایی را در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا اجرا خواهد کرد.
بازدید الفالح از روسیه، هدف بزرگ دیگری را نیز دنبال میکرد و آن سرمایهگذاری عربستانسعودی در پروژه الانجی قطب شمال موسوم به Arctic LNG بود.
در این میان ایران نقش بسیار مهمی در محقق کردن اهداف روسیه خواهد داشت. علاوه بر شرکتهای متعدد نفتی روسیه که رکورددار امضای تفاهمنامه مطالعات میدانهای ایران هستند، دو کشور همکاریهایی را در بخش گاز و الانجی نیز آغاز کردهاند. آخرین مورد از این همکاریها به امضای تفاهمنامه شرکت ملی نفت ایران با گازپروم روسیه برای ساخت یک واحد الانجی است که یک ماه پیش انجام شد.
قرار است که گاز این واحد تولید الانجی از پارسجنوبی تامین و محصول تولیدی آن در وهله نخست به هند و پس از آن به مقاصدی همچون لائوس و کامبوج ارسال شود تا یک حلقه انرژی خاورمیانه-آسیایی با مشارکت ایران و روسیه تشکیل دهد. البته گازپروم خود شرکتی است که از لحاظ دانش فنی صنعت الانجی به بلوغ نرسیده و از آمادگی کامل برای کمک کردن به ایران برخوردار نیست و این شرکت برای اجرای کامل یک پروژه الانجی در ایران نیاز به انجام مطالعات بیشتر و کسب فناوریهای مورد نیاز است. به عبارت دیگر و براساس اظهارات متخصصان، گازپروم حتی اگر تصمیم به مشارکت در این پروژه بگیرد در کوتاهمدت قادر به اجرای آن نخواهد بود.
اگرچه نه مدیران گازپروم و نه دیگر مقامات روسی برنامهیی برای چنین اقدامی در کوتاهمدت در ایران ندارند. همانطور که در ابتدای گزارش اشاره شد، روسها یک استراتژی بلندمدت تا سال 2030را دنبال میکنند. براساس این سند راهبردی، سیاست خارجی روسیه در زمینه تامین امنیت و سودآوری پروژههای گازی روسیه باید نسبتا تهاجمی و توسعهطلبانه باشد. به طور کلی هدف کلی روسیه حفظ همکاریها و حضور در بازار گاز اروپا و افزایش صادرات گاز به آسیا و خاورمیانه است. روسها انتظار دارند که این اهداف نه فقط از طریق تولید گاز داخلی این کشور بلکه با مشارکت در بخش انرژی سایر کشورها(هم در جانب مصرفکننده و هم در جانب عرضهکننده) و پررنگ کردن نقش خود در زیرساختهای انتقال گاز اوراسیا محقق شوند.
یکی از این پروژههای فرامرزی، خط لوله انتقال گاز موسوم به خط لوله صلح است. مدیران گازپروم کماکان بر مشارکت در پروژه خط لوله ایران-پاکستان-هند حساب باز کردهاند. چراکه راهاندازی این پروژه میتواند منجر به حضور گازپروم در پروژههای توسعه میدانهای گازی ایران برای رساندن خوراک به این خط لوله شود. البته تکلیف این پروژه میان 3کشور ایران، پاکستان و هند هنوز مشخص نشده تا چه برسد به اینکه روسها بخواهند برای مشارکت در آن چارهاندیشی کنند. از این رو نمایندگان این شرکت این موضوع را شفاف کردند که گازپروم صرفا مذاکراتی را در زمینه این پروژهها انجام داده و تصمیم نهایی بعد از ارزیابیهای فنی و اقتصادی گرفته میشود.
البته گازپروم تنها شرکتی نیست که قصد ورود به خاورمیانه را کرده است. غولهای دیگری همچون لوکاویل و روسنفت همین حالا نیز در منطقه ایفای نقش میکنند. در اواخر سال 2016 شرکت روسنفت خبر از خرید 30درصد از سهام میدان گازی «زُهر» مصر از شرکت ایتالیایی انی دادند. این شرکت همچنین قراردادی با این کشور برای عرضه الانجی امضا کرده است و انتظار میرود که در سال جاری 10کشتی حامل الانجی به سمت قاهره حرکت کنند. روسنفت همچنین مذاکرات خود با کویتیها برای صادرات الانجی را نیز آغاز کرده است.
علاقه روسیه به گاز خاورمیانه حداقل 3 وجه دارد. وجه اول این است که منطقه خاورمیانه در نگاه روسها به صورت همزمان هم یک خریدار به نظر میآید و هم ظرفیت بالقوه زیادی برای توسعه صنعت گاز دارد.
از اینرو شرکتهای گازی روسیه توجه ویژهیی را به خلیجفارس و آبهای اقیانوس هند مبذول داشتهاند. علت اصلی علاقه روسیه به کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس GCC، رشد تقاضای داخلی گاز طبیعی در این کشورهاست. تقاضایی که ریشه در برنامههای کشورهای این منطقه برای تنوعبخشی به اقتصاد خود برای جایگزین کردن مصرف داخلی نفت همراه با گاز است.
در سال 2016 نیز گازپروم و شرکت ملی نفت و گاز بحرین توافق کردند تا همکاریهای دوطرفه را در زمینه تولید و توزیع الانجی تقویت ببخشند. از سوی دیگر در ماه آوریل سال جاری هم نماینده شرکت روسنفت از بحرین دیدار کرد تا احتمالا در رابطه با مشارکت روسنفت در ساخت زیرساختهای دریافت الانجی این کشور مذاکره کرده باشد.
وجه دوم علاقه روسیه به گاز خاورمیانه، نقشی است که منابع این منطقه در پررنگ کردن حضور روسها در سایر مناطق ایفا میکند. دسترسی کمپانیهای روسی به منابع گاز خاورمیانه، چه از طریق سوآپ و چه از طریق صادرات مجدد، منجر به تقویت حضور روسها در دیگر بازارهای انرژی جهان میشود. در نتیجه میتوان گفت که روسیه در حال توسعه ظرفیتهای داخلی برای تولید و صادرات الانجی است. به احتمال زیاد چنین دیدگاهی بر رهاورد روسها برای دسترسی به صنعت گاز ایران، عمان و بحرین حاکم است. مسکو مشخصا به این موضوع باور دارد که اگر در پروژههای گازی این کشورها دخیل شود، میتواند از زیرساختهای این منطقه برای دستیافتن به بازارهای هند، پاکستان، جنوب و جنوب شرق آسیا استفاده کند. این سیاستی است که پشت تصمیم گازپروم برای ورود به پروژه الانجی ایران نیز قرار دارد. اگرچه بعید به نظر میرسد که تهران به این زودی بتواند شرایط را برای احداث یک واحد تولید الانجی فراهم کرده و گاز مورد نیاز آن را تامین کند.
از اینرو مذاکرات فعلی شرکت روستک با مقامات پاکستان در رابطه با مشارکت این شرکت در ساخت و مدیریت خط لوله گازی موسوم به «شمال-جنوب» را نباید تصادفی دانست. خط لوله «شمال-جنوب» تاسیسات دریافت الانجی در شهر کراچی و گوادر را به نیروگاههای واقع در لاهور متصل میکند. به گفته مقامات روس، این پروژه در حال حاضر آماده ساخت است اما روستک و اسلامآباد هنوز بر سر تعرفه استفاده از خط لوله با یکدیگر به توافق نرسیدهاند، هرچند مسکو امیدوار است که این توافق به زودی نهایی شود. در صورتی که این پروژه نهایی شود، آنگاه روسیه به ایران نیاز خواهد داشت، چرا که احتمالا گاز مورد نیاز این خط لوله به صورت بالقوه باید از طریق عملیات سوآپ گاز ایران تامین شود، البته اگر ایران زیرساختهای مورد نیاز آن را بسازد.
در نهایت، وجه سوم علاقه روسها به گاز خاورمیانه، نشات گرفته از رقابت صادرکنندگان محصولات هیدروکربوری این منطقه با رقبای روسی خود است. خاورمیانهییها در حال حاضر موقعیت روسیه در بازارهای انرژی را به چالش میکشند. به عنوان مثال ایران هیچگاه تمایل خود برای رقابت با روسیه برای عرضه گاز به اروپا را مخفی نکرده است. هرچند در حال حاضر چنین رقابتی تنها در روی کاغذ است، اما هر آن ممکن است که رنگ واقعیت به خود بگیرد.
ورود شرکتهای روسی به منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به هیچوجه ساده نخواهد بود، چرا که هم شرکتهای بومی و هم شرکتهای بینالمللی مسکو را به عنوان رقیبی برای خود میبینند و به هر ابزاری برای سنگاندازی در ورود آنها دست خواهند برد.
از سوی دیگر کمپانیهای انرژی روسیه، با قیمت پایین نفت دست و پنجه نرم میکنند و از اینرو با محدودیت مالی زیادی برای تامین بودجه پروژههای جاهطلبانه خود مواجهند. در این میان تحریمهای غرب و خصوصا ایالاتمتحده نیز به عاملی برای فشار بیشتر بر این شرکتها تبدیل شده است. به عنوان مثال در ماه مه شرکت لوکاویل تصمیم گرفت که از شرکت لوکسار خارج شود.
لوکسار (مخفف Lukoil Saudi Arabia Energy) شرکتی بود که در سال 2004 و به صورت مشترک با آرامکو راهاندازی شد تا به اکتشاف و توسعه میدانهای گازی در عربستانسعودی بپردازد. کارشناسان به المانیتور اطلاع دادهاند که تحریمهای غرب مانع از دستیابی این شرکت به وامهای خارجی ارزانقیمت برای تامین مالی این پروژهها شده است. انتظار میرود که به زودی لوکاویل پای خود را از پروژههای بینالمللی دیگری نیز که دارای ریسک بالایی هستند، یا نیازمند تامین مالی هستند یا به اندازه کافی سودآور نیستند، بیرون بکشد. شاید بتوان گفت که سرنوشت لوکسار، نخستین مورد از تاثیرات قیمت پایین نفت و تحریمهای بینالمللی علیه روسیه باشد که تبدیل به سد محکمی برای تقویت جایگاه روسیه در بخش انرژی خاورمیانه شده و بدینترتیب موفقیت سند 2030 انرژی روسیه را نیز به اما و اگر کشانده است.