تجربه تلخی که ا میدواریم تکرار نشود
گروه اقتصاد کلان
سیاستگذاریها و خطمشی دوره 8ساله دولت احمدینژاد موضوعی است که علی سرزعیم استاد دانشگاه و پژوهشگر اقتصادی در کتاب «پوپولیسم ایرانی» به آن پرداخته است. سرزعیم بر این باور است که باوجود هزینه هنگفتی که در این دوره به اقتصاد ایران تحمیل شده، هنوز نقد صحیحی از سیاستگذاریهای آن دوره صورت نگرفته است. به عقیده وی، نقص بزرگ سیاست ایران این است که افراد یا شیفته سیاستمداران میشوند یا از آنها منزجر میشوند. همین امر سبب میشود تا نقادیها به حاشیه کشیده شود و بسیاری از حقایق سربسته باقی بماند.
سرزعیم در کتاب «پوپولیسم ایرانی» در عین حال که به وجود اشتباهات در خطمشی احمدینژاد پرداخته، ابعاد پوپولیستی دولتهای او را هم مورد واکاوی قرار داده که برخی از این ابعاد با ویژگیهای شخصیتی و تفکرات ایدئولوژیک احمدینژاد در هم تنیده است. او دوره احمدینژاد را از چند جهت دورهیی مهم در اقتصاد ایران قلمداد میکند و بر این باور است که اجماع کشورهای متعارض با منافع متعارض در جریان تحریمهای ایران معجزهیی بود که تنها با حضور احمدینژاد صورت گرفت و امریکا توانست ایده تحریم به جای جنگ نظامی را نخستینبار در مورد ایران پیاده کند.
سرزعیم که در یکی از سلسله نشستهای گفتار و اندیشه که در شیراز برگزار شد، به معرفی یکی از کتابهای خود با عنوان «پوپولیسم ایرانی» پرداخت و از چند زاویه، اهمیت دوره احمدینژاد را مورد بررسی قرار داد و گفت: «دوره احمدینژاد از چند جهت مهم بود؛ نخست اینکه در این دوره، فرصت تاریخی برای رشد اقتصادی داشتیم که از بین رفت. بدتر از آن، اشتباهاتی بود که در عرصه سیاستهای خارجی داشتیم و کمک کرد تا تحریمها شکل بگیرد.»
وی با بیان اینکه تحریم پدیدهیی بود که امریکا با ایران آن را تمرین کرد، اظهار کرد: «ایجاد هماهنگی میان کشورهای متعارض با منافع متعارض یعنی آلمان، انگلیس، امریکا، روسیه، چین و فرانسه برای تحریم ایران معجزه بود و استمرار آن ائتلاف معجزه بزرگتر. وقوع این معجزه جز با وجود احمدینژاد ممکن نبود. احمدینژاد توانست کمک کند که این اجماع شکل بگیرد. متاسفانه امریکاییها درس بزرگی از تحریم ایران گرفتند. درس مهم این بود که لازم نیست هزینه هنگفتی برای جنگ نظامی صرف شود. با تحریمهای اقتصادی میتوان حتی آسیب بیشتری به یک کشور زد.»
وی با بیان اینکه مشکل جدی سیاست ایران این است که افراد یا شیفته سیاستمداران میشوند یا از آنها منزجر میشوند، تصریح کرد: «حالت شیفتگی شدید باعث میشود که دیگر سیاستمداران نقد نشوند و حالت انزجار هم سبب میشود که حتی عملکردهای خوب هم دیده نشود. این آفت در هر دو قشر اصولگرا و اصلاحطلب وجود دارد و اشکال این نوع مواجهه این است که برخی حقایق قربانی میشود. در این صورت بسیاری از اشتباهات دوباره تکرار میشود و کشور ما در مدار توسعهنیافتگی همچنان باقی میماند.»
سرزعیم با اشاره به اینکه دو اشکال در این بستر بهوجود آمد، افزود: «نخست اینکه به درستی درک نمیکردیم چه اشکالاتی در کار وی وجود داشته است. دوم اینکه کسانی که رویکرد مثبت داشتند هم روی باور خود قاطعتر میشدند. این رویکرد باعث شد طرفداران وی روی موضع خود مستحکمتر شوند. به سیاستمدار هم این سیگنال داده میشد که نقد جدی به عملکرد او صورت نمیگیرد.»
خلأ نقد غیرسیاسی
این استاد دانشگاه تصریح کرد: «اشکال اینجاست که نتوانستیم دولتهای پس از انقلاب را نقد غیرسیاسی کنیم. نگاهی که روزنامهها و سیاستمداران ما به دولت دارند عمدتا از این منظر است که سیاستمدار موردنظر چقدر به حقوق بشر توجه کرده است. اصولگراها هم میگویند چقدر به ارزشها توجه شده است. همهچیز از منظر ارزشهای سنتی و مدرن مورد قضاوت واقع میشود و سیاستمداران هم براساس ارزشهای مدرن یا سنتی طبقهبندی میشوند. چیزی که دولتها در آن مسوولیت داشتند، این است که کشور را خوب کرده و به سمت توسعهیافتگی هدایت کنند، مشکلات عقبماندگی و فقر را حل کنند. در چنین نگاهی، تمام این مسائل در حاشیه قرار میگیرد.»
وی با انتقاد از ضعف پژوهشی در حوزه سیاستگذاری دولتهای مختلف گفت: «در حال حاضر متاسفانه حتی یک کتاب نداریم که دورههای دولتهای مختلف را نقد و اقدامات خوب و بد آنها را بررسی کند. حتی اگر فرض را بر این بگذاریم که مساله حقوق بشر در ایران به خوبی حل شود، ما به رییسجمهوری نیاز داریم که مسائل کشور را حل و وزارتخانهها را به خوبی اداره کند. بنابراین خلأ بزرگی که در کشور وجود دارد این است که کتابهایی با موضوع سیاستپژوهی نداریم. البته در اینجا منظور از سیاست خطمشی اداره کردن کشور است نه مفهوم عام سیاست.»
وی افزود: «از یک جهت دیگر هم دوره احمدینژاد حایز اهمیت بود که فرصت طلایی برای اقتصاد ایران در دهه 80 فراهم شد. در این دوره درآمد نفتی بهطور بیسابقهیی افزایش یافت. این یک فرصت بینظیر در 50 سال اخیر بود که میتوانست به تغییر زیرساختها در ایران کمک کند و جهشی در رشد اقتصادی ایجاد کند. در آن دوره میتوانستیم درآمد سرانه را حداقل 10 رتبه بهبود بدهیم و از رتبه 60 به 50 برسانیم.»
درآمدهای هنگفتی که تباه شد
این استاد دانشگاه با اشاره به درآمدهای هنگفت نفتی در دوره احمدینژاد، اظهار کرد: «در دوره احمدینژاد، حدود 635 میلیارد دلار درآمد نفتی داشتیم که این عدد بسیار بزرگ است. کمکهای امریکا به مصر حدود 5 تا 10 میلیارد تومان است که با این رقم، همیشه مصر را تحت نفوذ خود قرار داده است. بنابراین با این درآمد نفتی حتی میتوان چند کشور را تحت نفوذ قرار داد. با وجود این هیچ یک از ما احساس نکردیم که از دوره قبل از احمدینژاد تا امروز بهبود عجیبی داشته است. نمیتوان نسبت به این سوال مهم بیتفاوت بود که این 635 میلیارد دلار چه شد. حق نداریم از این سوال بگذریم. این درآمد نفتی هنگفت حق ما و نسل بعدی بوده که هزینه شده است و باید پاسخ داده شود که این رقم چگونه مصرف شده است.»
وی با اشاره به اجرای قانون هدفمندی یارانهها در دوره احمدینژاد اظهار کرد:«نگاه من نسبت به پدیده هدفمندی یارانهها مثبت است و آن را کار قابل دفاعی میدانم. اما کاری که انجام شد، نقدی کردن یارانهها بود و هدفمندی یارانهها انجام نشد. اکثر بزرگان در ایران نسبت به این موضوع موضعگیری شدیدی میکنند و به عنوان سمبل پوپولیسم یا اشتباهات احمدینژاد ذکر میکنند. این درحالی است که اگر یک کار درست در زمان احمدینژاد انجام شده، آن هدفمندی یارانههاست. این مساله به این دلیل اهمیت دارد که ریشه پوپولیسم در ایران عدم توجه کافی به فقراست و تا زمانی که این موضوع برطرف نشود، ایران همواره مستعد پوپولیسم است.» سرزعیم افزود:«تلقی نادرست نسبت به یارانهها سبب شد که دولت روحانی هم در مورد هدفمندی یارانهها دچار قصور شود. نتیجه قصور هم این بود که رقیب وی در دوره انتخابات از این جهت او را مورد حمله قرار داد. رقیب روحانی توانست 16میلیون رای آورد و بخشی از این 16میلیون نفر کسانی بودند که این پیام که دولت روحانی نتوانسته یارانهها را هدفمند کند را دریافت کردند. این افراد بر این باور بودند که دولت روحانی باید یارانهها را افزایش بدهد؛ چراکه زندگی بسیاری از اقشار جامعه به این درآمد وابسته است. بنابراین وقتی در یک حوزه کاستی وجود داشته باشد، رقبا هم از آن بهرهبرداری سیاسی میکنند که این امر کاملا طبیعی است.»
احمدینژاد مسلح به ابزار اقناع
وی با اشاره به تبحر احمدینژاد در اقناع روشنفکران و توده مردم توضیح داد:«نکته مهمی که این کتاب دنبال کرده، این است برای اینکه یک سیاست بتواند به اجرا برسد هم باید در حاکمیت طوری بیان شود که تصمیمگیران را متقاعد کند و هم باید در جامعه برای اجرا یارگیری کند. احمدینژاد از این جنبه فرد موفقی بود که توانست 8 سال حاکمیت را به دنبال خود بکشاند. احمدینژاد توانست حاکمیت را برای اجرای تقریبا اکثر سیاستهای خود متقاعد کند. این یک توانمندی بسیار بزرگ است که در دولتهای هاشمی، خاتمی و روحانی وجود نداشته است. بنابراین نمیتوان از آن به سادگی گذشت. احمدینژاد توانست در اجرای هر سیاستی بخشی از جامعه را با خود همراه کند؛ حتی ادعای بزرگتر این است که بخشی از روشنفکران را با خود همراه کرد. این زاویه هم در توانمندیهای وی مغفول واقع شد. احمدینژاد طوری با توده مردم صحبت میکرد که جامعه متقاعد میشد. به عنوان مثال وقتی میخواست ترکیب وزارت نفت را به هم بزند، موضوع مافیای نفتی را مطرح کرد و جامعه با او همراهی کرد.»
وی در ادامه به بررسی دوره اول و دوم دولت احمدینژاد پرداخت و گفت:«یک دیدگاه توسط اصولگراها در مورد احمدینژاد رواج داده شد که متاسفانه در جامعه هم جا افتاد. براساس این دیدگاه، گفته میشد که دوره اول احمدینژاد به این دلیل خوب بود که وفاداری سیاسی وجود داشت؛ اما دوره دوم دولت وی خوب نبود چون وفاداری سیاسی از بین رفت. این تحلیل با یک واقعیت همراه میشود که در 4سال اول احمدینژاد پوپولیستیتر رفتار میکرد و خزانه هم پر بود. البته این دیدگاه هم دیدگاه غلطی بود. اتفاقا دوره دوم احمدینژاد قابل دفاعتر از دوره اول است. در 4سال دوم، احمدینژاد از نظر فهم سیاست تا حدی پختهتر شده بود. احمدینژاد 4سال هزینه داد تا به اشتباهات خود پی برد؛ اما دیگر دیر شده بود. آنقدر اشتباهات انجام شده بود که در دوره دوم هم نظام کارشناسی، روشنفکران و نخبهها حاضر نشدند به او کمک کنند.»
تغییر موضع در دولت دوم
سرزعیم با اشاره به تغییر موضع احمدینژاد در دوره دوم ریاستجمهوری افزود:«موضعگیری احمدینژاد در 4سال دوم نسبت به 4سال اول خیلی تغییر کرد. در 4سال اول موضعگیریهای بسیار تندی داشت. حتی یک بار در مورد دولت قبل از لفظ خیانت درخصوص مذاکرات هستهیی استفاده کرد. اما در دوره دوم، او اینگونه موضعگیری کرد که بهتر است با امریکا کنار بیاییم و راهحلی برای مسائل خاورمیانه پیدا کنیم. میبینید که زاویه نگاه عوض شده و او فهمیده که نمیتوان با تند رفتن مسائل را حل کرد. بنابراین دوره دورم احمدینژاد فارغ از وفاداری سیاسی و از نظر نوع حکمرانی بهتر از دوره اول بود؛ ولی سیاستمداران طیف اصولگرا به عکس این موضوع معتقد بودند».
سرزعیم با اشاره به دیدگاه ایدئولوژیک احمدینژاد به انحلال سازمان برنامه و بودجه اشاره کرد و گفت: «وقتی احمدینژاد سازمان برنامه را منحل کرد، نقدهای زیادی به این اقدام او در مطبوعات منتشر شد. او در سخنرانی که بعد از این اقدام کرد، مثالهایی از ایرادات سازمان برنامه در بخشهای مختلف آورد. در این مورد توجیهاتی وجود داشت که سازمان برنامه خوب کار نمیکرد اما من بر این باور بودم که مساله فقط این نیست. سازمان برنامه براساس علم اقتصاد عمل میکرد که کارشناسان آن درسخواندههای امریکا بودند و مشاوران امریکایی در آن وجود داشت. احمدینژاد بر این باور بود که سازمان برنامه امریکازده است. احمدینژاد تفکر ایدئولوژیک داشت بنابراین از اساس این سازمان را منحل کرد».