ریشه غیراقتصادى مشکلات اقتصادى
مرتضى ایمانىراد کارشناس اقتصادی
قبلا هم نوشتهام که راهحل مشکلات اقتصادى فقط اقتصادى نیست. قبلا تحت عنوان موانع شناختى از این موانع نام میبردم. مگر میشود با شناختى مخدوش اقتصادى شفاف را سر و سامان داد. این عوامل شناختى متعددند. در این یادداشت به یکى از آنها اشاره میکنم.
یکى از جدىترین عوامل غیراقتصادى اثرگذار بر اقتصاد «فقدان عاملیت» است. عاملیت منشا قدرت یک سیاستمدار، مدیر و در مجموع یک فرد است. عاملیت از عامل مىآید و وقتى من خودم را عامل و منشا اثر میدانم، تمام تلاشم اثرگذارى و انجام کار است. وقتى یک نفر عاملیت دارد برخورد به مشکلات را، حتى اگر در ناحیه دیگرى شکل گرفته باشد، بخشى از مسوولیت یا احساس مسوولیت خود میداند، بنابراین عاملیت تنها یک جایگاه است؛ جایگاهى که انسان از آنجا جهان را نگاه میکند و خودش را منشا اثر میداند.
از آن جایگاه فرد میداند که دیگران و عوامل محیطى در عملکرد او اثرگذارند، ولى خودش را منشا اثر میداند. به قول کریشنا مورتى، هرگونه ظلمى در جهان شود من خود را در آن ظلم سهیم و در نتیجه مسوول میدانم. طبیعى است که وى تنها از یک جایگاه صحبت میکند، نه از یک کنش یا مسوولیت. او از منشا اثر بودن صحبت میکند. نقطه مقابل عاملیت، بنابراین، دلیل تراشى، توجیهگرى، احساس قربانى شدن، توپ را در زمین دیگرى انداختن، انگشت اشاره را بهطور دایم به طرف دیگران بردن و... است.
وقتى عاملیت وجود نداشته باشد فرد خود را پشت دلایلى که ارائه میکند پنهان میکند. درنتیجه در جعبه ابزارش همیشه دلایلى براى توجیه عدم توفیقش دارد. این توجیهات و دلیلتراشىها موقعى به کار مىآید که ما به نتیجه مورد درخواست خود و دیگران نرسیدهایم و نیاز به دلیل تراشى براى این عدم موفقیت داریم. مشکلات را ناشى از مدیران قبلى دانستن (جدا از توضیح علمى این پدیده)، مشکلات را ناشى از تغییرات محیطى دانستن از ابزارهاى بسیار متداول فرار از عاملیت است.
در شرایط فعلى اقتصاد ایران و مردم از مشکلات عدیدهیى رنج میبرند. بیکارى و رکود در بعضى فعالیتها فراگیر است. مشکلات اجتماعى هم کم نیستند. طبیعى است که براى هر یک از اینها راهحلى وجود دارد. ولى راهحلى جواب میدهد که درون خودش اقدام باشد. نمىشود راهحل را یک نفر بگوید و اقدام را فرد دیگرى انجام دهد. اصلا عمل درون خود راهحل است. به همین دلیل است که اقتصاددانى که مشکل اقتصادى دارد، در اصل اقتصاد را نمیداند. براى حل این مشکلات جدا از راهحل نیاز به عاملیت است. اگر هزاران راهحل علمى وجود داشته باشد ولى عاملیت وجود نداشته باشد، آن راهحلها راه به جایى نمىبرد. متاسفانه هر چه مشکلات بیشتر میشود نگاه مسوولان و مردم به جاى دیگران به خودشان معطوف میشود و همین عاملیت را از بین میبرد. با از بین رفتن عاملیت راهحل پاک میشود. چون قابل اجرا نیست. اجراى موثر موقعى اثربخش است که ناشى از تحقق عاملیت در فرد یا سیاستمدار باشد. بدون عاملیت کار تنها در ظاهر انجام میشود و در حداقلى انجام میشود که بقاى فرد یا سیاستمدار را تامین کند. تلاش دیگرى انجام نمىشود. در نتیجه عاملیت قدرت یک فرد و قدرت یک سیاستمدار است. با حذف عاملیت فرد کوچک و کوچکتر میشود و مشکلات اقتصادى بزرگ و بزرگتر میشود.
همه میدانیم که سیاستهاى خوبى تدوین شده ولى نتیجه نداده است. دلیلش این است که عاملیت در سطح پایینى وجود داشته است. همه از کنار گذاشتن تضادها و اختلافها صحبت میکنیم، بدون اینکه بگوییم که این همه اختلاف و تضاد پشتش، نبودن عاملیت است. وقتى عاملیت نباشد فرد لازم است فرد دیگرى که به فرض کار نمیکند را مقصر جلوه دهد. بنابراین رفع موقت اختلافها مشکلى از کشور حل نمیکند، چون این اختلافات بیشترش نتیجه فقدان عاملیت است و با رفع این اختلافها مشکل حل نمیشود. جامعه به بد جایى گیر داده است. گیر اینجا نیست، گیر در نبود عاملیت است، چون کسى که عاملیت دارد، دارد کار میکند، چون کار کردن مستمر نتیجه عاملیت است. کسى که دایم دیگران را محکوم میکند، در استقرار عاملیت مشکل دارد و اگر کسى صبح تا شب دیگران را مقصر میداند و محکوم میکند اصلا عاملیت ندارد. نگاهى به شرکتهاى موفق نشان میدهد که بخش مهمى از این موفقیت ناشى از استقرار عاملیت در شرکت است.
وقتى مشکلات را از این دیدگاه نگاه کنیم، میبینیم که مشکل عاملیت در سازمانها و مردم هم هست. چون دولت آنها را علت مشکلات میداند و مردم هم دولت را مقصر میدانند. همه در یک فضاى «بىعاملیتى» زندگى میکنیم و انرژى زیادى را صرف پیدا کردن مقصر میکنیم. البته این روش براى همه کاربرد دارد، چون با مقصر کردن دیگران خود را پنهان میکنیم و از عامل بودن فرار میکنیم، چون قدرت نداریم. عامل بودن نیاز به قدرت دارد، هر چند که خودش قدرت تولید میکند. بیایید منصفانه دور و بر خود را نگاه کنیم. قبل از آن خودمان را نگاه کنیم. چقدر فضاى عاملیت را در کشور میبینید. لازم نیست تنها به دولت نگاه کنید. در زندگى شخصى مردم ببینید چقدر عاملیت وجود دارد. اگر نگاه شما نشان میدهد که عاملیت در فرهنگ و سیاست ایران بهشدت کمرنگ شده است، میتوانید به سادگى به این نتیجه برسید که راهحل مسائل اقتصادى در ایران تنها اقتصادى نیست. ریشه مشکلات اقتصاد ایران غیراقتصادى است.