چرا امنیت شغلی مهم است
امنیت شغلی علاوه بر جنبه فردی دارای جنبه اجتماعی است
عموم مردم بیشتر وقت خود را در محیط کار میگذرانند، به همین دلیل شرایط محیط کار امنیت زیادی در تامین سلامت روانی آنها دارد.
فرامرز توفیقی؛ کارشناس ارشد بازار کار و اشتغال در مقالهیی با عنوان قدرت و تاثیر امنیت شغلی عنوان کرد: امنیت شغلی یا Job security، احتمال این است که شخصی بتواند خود را حفظ کند و احتمال بیکار شدن شخص بسیار پایین باشد. این مهم وابسته به فاکتورهای اقتصادی، موقعیت و تجاری و مهارتهای شخصی فرد شاغل است. امنیت شغلی موافق چرخه تجاری عمل میکند به اینصورت که در رونق اقتصادی افزایش مییابد و در رکوردها کاهش خواهد داشت.
به گزارش ایبنا، این کارشناس در ادامه مینویسد: البته عوامل شخصی زیادی را میتوان موثر بر اهمیت شغلی دانست؛ از جمله تحصیلات، سابقه کار، موقعیت شغلی و... در واقع نیروی کار باید بتواند خود را به سرعت با شرایط وفق داده یا به اصطلاح کاملا بهروز باشد. امنیت شغلی پروسه یا روندی است که به میزان نامعینی کاراکترهای کار و واحد اشتغال را تهدید کند یا آنها را به چالش بکشاند و در زوایای متمایز ناهنجاری به وجود بیاورد.
ما میدانیم که تعاریف متعددی راجع به امنیت شغلی وجود دارد که آن را به روشهای گوناگون تقسیمبندی میکنند. نوع شکل و سمت یا جایگاه سیاسی اقتصادی و فاکتورهای دیگر بیتاثیر در آن نیست. برای مشاغل متفاوت تقسیمبندی امنیت شغلی متمایزتری قائل میشود.
بحث بهداشت کار و سختی کار یا فشارهای روانی بسیاری از مشاغل در اینجا مطرح است. البته در کشورهایی مانند ایالات متحده امریکا عامل اقتصاد و تجارت امنیت بیشتری را خواهد داشت که دلیل این موضوع را هم میتوان سیستم سرمایه داری آن کشور و عدم دخالت دولت در امور تجاری دانست. در ایالاتمتحده به دلیل موقعیت اقتصادی خاص امنیت شغلی نسبتا بالاست. در واقع با رونق اقتصادی شرکتها سعی در استخدام نیروی بیشتر برای تولید بیشتر خواهد کرد؛ در اینجا لازم است توجهی به کند شدن نرخ رشد در این کشورها نیز شود که این خود عاملی است برای کاهش امنیت شغلی، چرا که شرکتها تمایل به کاهش هرچه بیشتر هزینههای داخلی «هزینههای جذب» خواهد داشت که میتواند امنیت شغلی را کاهش دهد.
چرا امنیت شغلی برای همه مردم مهم است؟
به اختصار برخی از عوامل که تاثیر زیادی در ایجاد استرس ناشی از کار دارند: شرایط کاری، تراکم کاری، ابهام نقش، تعارض شغلی، مسوولیت، روابط با ما فوق و عدم امنیت شغلی و...
در شرایط فعلی دنیا هیچ شغلی دایمی نیست و حفظ شدن و بقا آن بستگی به میزان فعالیت خود فرد دارد ولی عدم آگاهی از این موضوع موجب کنار گذاشته شدن، لغو یا اتمام قرارداد موقت و بازنشستگی یکی از فشارهای روانی است.
چنین حالتی باعث میشود فرد قبل از آنکه بطور طبیعی از کار باز نشسته شود احساس فرسودگی و کسالت میکند. ترس از تزلزل یا کنار گذاشته شدن در افرادی که میدانند به مدارج بالا و بالاترین سطح پیشرفت در کار خود رسیدهاند بسیار شدیدتر است. این افراد به پُرکاری میپردازند تا همچنان خود را در اوج نگه دارند و در عین حال میکوشند احساس عدم امنیت شغلی را مخفی کنند و بدینترتیب بیش از پیش در معرفی استرس قرار میگیرند.
در زندگی سازمانی اهمیت شغلی از جمله مسائلی است که کارکنان سازمانها را به خود مشغول میکند و بخشی از انرژی روانی و فکری سازمان صرف این مساله میشود. در صورتی که کارکنان از این بابت به سطح مطلوبی از آسایش خاطر دست یابند با فراغ بال توان و انرژی فکری و جسمی خود را در اختیار سازمان قرار میدهند و سازمان نیز کمتر دچار تنشهای انسانی میشود.
معیارهایی که برای محاسبه اهمیت شغلی معمول است
معیارهایی که برای محاسبه اهمیت شغلی معمول است یکی نمره یا رتبه اهمیت شغلی است و دیگری شاخص اهمیت شغلی. البته ممکن است معیارهای دیگری نیز به کار گرفته شوند.
نمره یا رتبه اهمیت شغلی: عددی است که بیانکننده ریسک بیکاری است که در آنالیزهای آماری سرشماری از موقعیتها، صنعتها و حرفهها بهدست میآید.
شاخص اهمیت شغلی: شاخص اهمیت شغلی نیز مقیاس سطح اهمیت شغلی یک کشور یا منطقه یا همان ریسک بیکاری در صنعت، حرفه یا مکانی است.
شاید بتوان گفت نبود امنیت شغلی خود عاملی است برای پایین بودن بهرهوری نیروی کار در کشورهای کمتر توسعه یافته، در واقع به علت نبود محیطی بدون استرس برای نیروی کار و در صورت عدم رضایت از وضعیت اشتغال که همه میتواند از پیامدهای عدم امنیت شغلی باشد بهرهوری در این جوامع بسیار پایین است. پس شاید بتوان به این سوال دیرینه که چرا بهرهوری (ساعات مفید کار) در کشورمان نسبت به کشورهای دیگر بسیار پایینتر است، پاسخ داد.
در مفهوم امنیت شغلی موضوعاتی چون تغییرات شغلی، از دست دادن شغل، عدم دستیابی به شغل مناسب گنجانده شده است. بنابراین اعتقاد روان شناسان صنعتی و سازمانی امنیت شغلی یکی از عوامل به وجود آورنده رضایت شغلی است. نیازهای تامینی کاملا آشکار و در بین اغلب مردم بسیار متداولاند. همه ما میل داریم از آسیبهای زندگی نظیر تصادف، جنگها، امراض و بیثباتی اقتصادی و شغلی در امان باشیم. از اینرو افراد و سازمانها علاقهمندند که تا اندازهیی اطمینان فراهم کنند که از این قبیل فاجعهها حتی الامکان مصون خواهند بود.
مولفههای مفهوم امنیت شغلی
۱- جابهجایی کمتر در شغل: جابهجایی کمتر در شغل بیانگر وجود امنیت شغلی است که حاصل آن تخصصی و خبرگی است و زمانی که افراد در یک شغل خبرگی و تخصص پیدا کردند بخشی از امنیت شغلی آنها شکل میگیرد.
۲- تمرکز بر شغل توسط افراد: بیانگر وجود ثبات شغلی است که این تمرکز از دو شغله شدن افراد جلوگیری و بخشی از امنیت شغلی را شکل میدهد.
۳- انتخاب شغل مناسب: انتخاب شغل مناسب زمینه ساز بروز و تقویت علاقهمندی از کار است که با امنیت شغلی رابطه مستقیم دارد.
۴- رضایت در شغل: رضایت در شغل موجب بروز خلاقیت در کار شده و نهایتا خلاقیتها استحکام بخش امنیت شغلی کارکنان خواهد بود.
۵- رضایت اقتصادی: رضایت اقتصادی موجب دلگرمی فرد در کار شده و احساس برابری در کارکنان شکل میگیرد که خود احساس برابری در سازمان نقش موثری در امنیت شغلی ایفا میکند.
۶- عاطفی بودن محیط کار: از جمله مولفههای امنیت شغلی، عاطفی بودن محیط کار است که به ساختن روان سالم انسانها کمک میکند و زمانی که انسانها از طریق کار شخصیت و روان خود را تکامل بخشند امنیت شغلی آنها نیز تامین میشود.
۷- احساس آرامش: احساس آرامش در کار منجر به رهایی از فشار شغلی شده و در نتیجه بخشی از امنیت شغلی کارکنان که از طریق فشارهای شغلی تهدیدمی شود، تامین میشود.
۸- وابسته شدن فرد به سازمان: وابسته شدن فرد به سازمان بیانگر وجودامنیت شغلی است که حاصل آن تعهد سازمانی است. زمانی که کارکنان یک سازمان از سازمان خود دفاع کنند بهطور مستقیم و غیرمستقیم اعتبار سازمان را تقویت کرده که در سایه آن امنیت شغلی افراد تامین میشود.
استخدام و جذب نیرو چگونه است؟
جذب به شکل پیمانی، رسمی یا دایم، نه ماه فصلی یا سه ماه (۸۵ روزه)، قراردادی و دهها موارد دیگر وجود دارد. نظام و پروتکل کاری برای طرفین با توجه به نوع کار و حقوق و مفاد مندرج در پروتکل تدوین وبین طرفین آغاز میشود. البته آمارها نشان میدهند به علت نبود امنیت شغلی با شرایط جذب نیرو به صورت قراردادی و حذف دایم یا (استخدام رسمی) ناهنجاری و تخلفات افزایش چشمگیری داشته است.
بنابراین یکی از امتیازات مثبت و خوب برای فرد متقاضی کار- استخدام به صورت رسمی است که اگر کارگر و کارمند تکلیفش را بداند و تعلق خاطر داشته باشد میتواند در روند یک کار تولیدی و صنعتی با افزایش راندمان و بهرهوری تاثیرگذار باشد و این تاثیرگذاری به سوددهی میانجامد. به این نکته دقت کنید که به تناسب روش و حالت جذب نیرو درجه فشار امنیت شغلی متفاوت خواهد بود و فشار عصبی و روانی بر فرد به خاطر عدم اطمینان از وضعیت آینده کاری آنچنانی خواهد شد. پس این روند تاثیرگذاری زیادی بر میزان تولید و خط تولید میتواند داشته باشد. لوایح و مصوبههای قانونی بسیار مهمی بر روشهای جذب و فیلتر و Format گوناگون با توجه به واحد کار وجود دارد. و اما مشکلاتی که براثر مناسب نبودن شیوه جذب کارکنان ایجاد میشود:
مثلا بسیاری از پرسنل معادن با سابقه بیش از دهها سال هنوز هم استخدام دایم یا رسمی نیستند و این مساله شاید به خاطر طرح واگذاری و خصوصیسازی اتفاق افتاده است یا بسیاری از پرسنل در دانشگاهها باسابقه به علتهای متفاوت از جمله ردیف استخدامی، قبولی در آزمون ادواری- استخدامی یا حتی عدم گسترش محیط کاری پرسنل با توجه به شرایط سنی، وجود همسر- فرزندان، پدر و مادر تحت تکفل و خدای ناکرده بیماریها آینده روشنی از جذب دایم را ندارند. یا معلمان حقالتدریس و پیمانی با سابقه بیش از سه سال و مدارج دانشگاهی هنوز بین ۳۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان ماهیانه حقوق دریافت خواهند کرد بهطوری که بیمه و مزایای وزارت رفاه اجتماعی هم برخوردار نیستند.
قراردادی یا شرکتی بودن نیروی انسانی
شرکتی بودن بسیاری از پرسنل، ادارات و نهادها خسارتهای هنگفتی را به بار خواهد آورد با اخراج یا قطع کار، یک فرد از لحاظ مالی و اجتماعی و خانوادگی دچار ناهنجاری فراوان خواهد شد و این ناهنجاری بر پیکره جامعه وارد خواهد شد. در اینجا نمیتوان لیست بلندی را نام برد ولی میتوان حقوق حقه عدالت و عدالت خواهی در جامعه و روح عظیم عدالت را که تنخواه همه انسانهاست، بیان داشت در این حالت در بسیاری از موارد آمارها نشان میدهد با وجود قانون و دفاع محکم قانون از حق، متاسفانه مدیریت جدید در واحد اشتغال با تغییر و تحول نیرو اقدام جدی خواهد کرد یا حتی در چیدمان نیروها سلیقهیی عمل کرده و چه بسا بسیاری از نیروها از صحنه کار خارج شدهاند. یا در بعضی از موارد در مساله کاسته شدن تصدیگری دولت در این قسمت نقش داشته که به علت خصوصی شدن نیروی قدیمی واپس زده و نیروی جدید با شرایط جدید اداری مثلا در شرکتها حاکم به محیط کار خواهد شد و این موضوع به یک مدیریت واحد و برنامهریزی بلندمدت نیاز دارد.
چرا از فقدان امنیت شغلی خطرات بیشتری نسبت به موضوعات دیگر کاری احساس میشود؟
از موضوعات فوقالعاده مهم که هماکنون تهدیدی مهم برای جوانان نیزمحسوب میشود این است که چرا فقدان امنیت شغلی به وجود میآید و چرا روند رو به رشدی داشته است. آمارهای بغرنج حاکی از افزایش بیکاری است وقتی که در ابتدا به امر، این مساله (امنیت شغلی) در حال کاهش یا بهبودی نیست پس چگونه میتوان امنیت در مشاغل را برقرار کرد. سیاستگذاران و تصمیمسازان کلان کشور و منابع فکری نو و خلاق باید با توجه به زیرساختارهای قانونی و قوانین موجود به ترمیم آن بپردازند. وقتی عدم امنیت شغلی به وجود میآید و رشد میکند بنابراین خطرات آن ملموستر است و به سادگی قابل درک است.
چگونه میتوان خطرات را کاهش داد و برطرف کرد؟ آرزوی همه ماست اما باید به شکل منطقی برای آن برنامهنویسی کرد که بجا و به موقع است به این نکته مهم اشارهیی کرده باشم که مدیران بعضی قسمتها با کاهش و تعدیل نیرو به صورت بیرویه قصد کاهش هزینه در واحد اشتغال را دارند که در بسیاری از موارد از لحاظ حق و حقوق مادی و حتی معنوی ضربات سنگینی وارد میکند و بهتر است که راهکارهای کلان و سودآور دیگری را برای خود انتخاب کنند. به هر حال امنیت شغلی بهطور مستقیم یا با روح و روان ارتباط مستقیم دارد یا خسارتهای مادی به همراه خود به وجود میآورد.
و اما پس از تعدیل نیرو در سازمان...
از آنسو برای نیروهای باقی مانده در محیط کار چه اتفاقی میافتد:
۱- چند شغله شدن افراد در این نوع سازمانها بسیار چشمگیر خواهد شد
۲- ضریب یا درصد اشتباه کاری کارمندان افزایش مییابد
۳- فشار عصبی و خستگی بر پرسنل زیاد میشود
۴- تخلفات رشد میکند
۵- طرح تکریم و احترام ارباب رجوع مفهوم پیدا نمیکند و موارد بسیار دیگر
بنابراین وقتی که افراد آینده کاری مشخص نداشته باشند برنامهریزی معینی ندارند و این فشار و ناراحتی از وضعیت کاری آزاردهنده خواهد بود. افرادی که به اصطلاح ۳۰سال خدمت کردهاند و بازنشسته شدهاند در موارد زیادی به کار باز گشتهاند یا به کارهای دیگری روی آوردهاند و این برای ورودیهای جدید عرصه کار زنگ خطر بدی است.
شایعترین صدمات و معضلاتی که در اثر درمان امنیت شغلی به خانواده و جامعه ایرانی وارد میشود:
۱- کاهش انگیزههای معاشرت و تضعیف بنیههای خانوادگی
۲- افزایش ناعادلانه برای کسب موقعیت و رفتارهای تخریبی
۳- ایجاد و افزایش ناهنجاری در خانواده و فرزندان
۴- کاهش در فعالیتهای گروهی و مشارکت اجتماعی
۵- افزایش بیش از حد جرایم اجتماعی
۶- افزایش طلاق
۷- افزایش گسیختگی خانوادگی و جرایم کودکان
۸- کاهش استقلال خانوادگی و فردی
۹- کاهش میزان تحصیلات
۱۰- فقدان اعتماد به نفس در مدیریت خانواده و آیندهنگری
۱۱- کاهش انگیزه اختراع، کشف و نوآوری
۱۲- نگرش محافظهکارانه به کلیه امور
۱۳- کاهش ملموس بهرهوری و راندمان کاری
۱۴- افزایش هزینه
۱۵- افزایش جرایم اقتصادی
۱۶- ضرر و زیانهای معنوی و ایدئولوژی
عمدهترین موارد عدم استخدام:
۱- عدم رضایت طرفین
۲- تداخل، هنگ شدن در ورودی فکری
۳- توجیه اقتصادی
۴- فشار کاری از لحاظ فیزیکی اجتماعی و شخصیتی
۵- تغییرات در ساز و برگهای سازمانی و موازنه محیطی
۶- تغییرات در مجموعه قوانین و دستورالعملهای کار و نیروی انسانی
۷- ایجاد فرصت بهتر و جدیدتر برای طرفین در مشاغل و انتقال به شرایط مساعدتر
۸- خاستگاههای مشارکتی مثبت یا منفی در مدیریت و رهبری
۹- عدم مدیریت روشن در استراتژیک اداری و سازمانی
فقدان تجربه کاری چه معضلاتی را به همراه خود دارد؟
طبق پژوهشی که صورت گرفته ۷۵درصد فارغالتحصیلان دانشگاهها فاقد مهارت هستند و سازمان آموزش فنی و حرفهیی میتواند این تجارب را با کمک بخشهای دولتی و خصوصی افزایش و به داوطلبان مهارت لازم را آموزش دهد.
سازمان مدیریت و برنامهریزی به همراه وزارت آموزش و پرورش باید با تهیه کتابی تحت عنوان مهارت حرفهیی در مقاطع راهنمایی، دبیرستان براساس رشتههای تحصیلی و الزامی کردن مقاطع مختلف دانشگاهی در کلیه رشتهها به کسب دانش و تجربه و آموزشهای فنی و حرفهیی اقدام کنند.
یکی از کارهای که سالهای پیش انجام میشده طرح کاد بوده و به نظر میرسد بسیار اثرگذار بود که نیاز به بازنگری و اجرای دوباره آن است. راهکار دیگر این است که با تعریف یک تا سه واحد تحصیلی مهارت در ایام تابستان به عنوان درس اختیاری با تاثیرگذاری بر معدل در کنکور تشویق به کسب مهارت برای جوانان باشد.
راهکاری که در کشورهای پیشرفته همچون: آلمان، اتریش، فنلاند، کانادا، ژاپن و... در حال انجام است. وظایف دولت و دانشگاه در زمینه امنیت شغلی:
وظایف دولت و دانشگاه بسیار مهم و مفیداست اما هر دو میتوانند نقشهای خوب و ارزندهیی داشته باشند یکی به عنوان مدیر توانا و با استعداد و دیگری در نقش پرورشدهنده نیروی ماهر که هر دو در انتها به هم میرسند و خروجی واحدی باید برای اعتلای این مرز و بوم داشته باشند.
دولت قویترین کارآفرین و منبع تولیدکننده مشاغل است وزارت کار و امور اجتماعی به عنوان متولی و مرکز مدیریت اشتغال، کار، دغدغههای کار و محیطهای کاری است در طرف دیگر وزارت رفاه و امور اجتماعی (تامین اجتماعی) میتواند برای آسایش رفاه و در سوی دیگر سازمان مدیریت برنامهریزی کشور به عنوان پردازشگر در این مسیر تاثیرگذار واقع شود.
باید بیمه مسوولیت، بیمه حوادث، بیمه درمان و موارد دیگر و حتی بیمه بیکاری و طرح کارآموزی دوران بیکاری و میزان وعده و شرایط جذب نیروی انسانی و مستخدمی در جامعه را تدوین و تعیین کرد. کارگروهها و هیاتهای مختلف علمی و حقوقی میتوانند در رابطه با موارد مختلف که همگی به آن معتقدیم (حمایت و امنیت شغلی) کمک شایانی بکنند تا واقعا رفاه اجتماعی احساس شود. جدیت این سازمان بزرگ کشور و همکاری بیش از پیش برای بر طرف کردن و صاف شدن الگوها اقدامات مناسب را انجام دهند در مجموعه نیروی انسانی و در مقابل کارفرما یا حقوق بده حق و حقوقی را نسبت به هم و آینده هم دارند؛ بنابراین با توجه به شرایط مشخص شده طرفین آنچه ما امنیت شغلی یا ناهنجاریهای اشتغال در مجموعه مباحث آمده گفتیم میتوانند با برنامهریزی معین و صحیح آن را مدیریت کنند. سازمان ملی جوانان به عنوان یکی از مهمترین و نزدیکترین دستگاه در زمینه کاری جوانان است که میتواند این فرآیند را مدیریت کند و برنامهریزی خوبی را ارائه دهد تایکی از پرمشغلهترین موضوعات ذهنی آنها را که اشتغال است، خاتمه ببخشد. البته این جوانان هستند که با انرژی زیاد و توانمندی بالا برای فعالیت در صحنه کارآمادگی لازم را ابراز میکنند. مدیریت دلسوز و کارآگاه و شجاع میتواند مشکلات را به سرعت از پیش رو بردارد.
امنیت شغلی و جایگاه آن در حقوق کار
با ملاحظه وضع کارگران در زمان انقلاب صنعتی، مشاهده میشود که امنیت و ثبات شغلی آنها بهشدت در خطر بوده است و رابطه کارگر بر پایه اصل «حاکمیت اراده» و «آزادی قراردادها» مبتنی بود و این دیدگاه خصوصی و قراردادی محض و مبتنی بر اقتصاد بازار آزاد، منجر به یک رابطه نامتعادل بین آنها و در نتیجه برتری کارفرما برکارگر و استثمار این قشر عظیم جامعه شد.
از اینجاست که حقوق کار با فلسفه حمایت از طبقه کارگر و به خاطر دخالت دولت در جهت ایجاد تعادل و از بین بردن «نابرابریها» به وجود آمد تا با تدابیر لازم، گامهایی در جهت ثبات و امنیت شغلی کارگران بردارد و به تدریج و با وضع قواعد و مقررات و ضمانت اجراهای لازم، آن را عملی و تضمین نماید و آنچه هماکنون تحت عنوان قانون و مقررات بین کارگران و کارفرمایان حکمفرماست، حاصل این تلاشهاست.
لذا ماهیت «حمایتی یودن» قانون کار ایجاب میکند که برای امنیت شغلی کارگران حداقلهایی را مشخص کرده و تجاوز به آنها را (که از حقوق بنیادین و اساسی هر فرد محسوب میشود) منع کند و به خاطر اهمیت زیاد «امنیت شغلی کارگران» در اسناد بینالمللی و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و قانون کار کشورمان، بدان اشاره شده و برای آن ضمانت اجراهای خاصی در نظر گرفته شده است:
چنانچه سازمان بینالمللی کار (ILO) به عنوان یک سازمان بینالمللی برتر، در رابطه با این موضوع تاسیس شده و تاکنون اقداماتی را (از جمله تصویب مقاوله نامهها و توصیه نامه ها) جهت تغییر و تحول در حقوق کار و قانون کار درسطوح بینالمللی انجام داده و در قانون اساسی کشورمان اصولی (از جمله در اصل ۲۲، در بند ج قسمت ۶ اصل دوم و در قسمت ۴ اصل ۴۳) یا در قانون کار سال ۱۳۶۹، (در فصل دوم، مواد ۷ تا ۳۲)، به مساله امنیت شغلی افراد از جمله کارگران اشاره شده است.
حال با مطالعه اسناد بینالمللی (از جمله ILO) و قوانین اساسی و عادی مربوط به امنیت شغلی میتوان فهمید که امنیت شغلی علاوه بر جنبههای فردی آن، دارای جنبه اجتماعی نیز است و تامین یا عدم تامین آن میتواند بر جامعه اثرات سازنده یا بر عکس (مخرب) داشته باشد. یعنی اینکه امنیت شغلی کارگران (به عنوان قشر عظیم جامعه)، به امنیت اجتماعی جامعه کمک کرده و صلح و آرامش را برای جامعه به ارمغان میآورد.
درک بهتر این نکته زمانی روشن میشود که ببینیم عدم تامین امنیت شغلی چه آثاری برای جامعه بر جای میگذارد و در نتیجه آن، بیکاری و نارضایتی آنها میتواند چه پیامدهایی برای اجتماع داشته باشد.
از اینجاست که این مساله خصیصه اجتماعی پیدا میکند و میتواند بر مسائل اقتصادی و حتی سیاسی تاثیر بگذارد و لذا همیشه مساله کارگران و امنیت شغلی آنها مورد توجه دولتها بوده است.
چنانچه تامین طبقه کارگر و رضایت خاطر آنها، آرامش را در جامعه در پی دارد. و نارضایتی آنها و ناکامی آنان در برآورده کردن خواستههای اجتماعی و شغلی منجر به اعتراض و شورش آنها میشود و میتواند آثارمنفی بر آرامش امنیتی و نظم عمومی بگذارد، و حتی بیثباتی اقتصادی و سیاسی و سقوط دولتها را نیز به همراه داشته باشد.
بنابراین عدم تامین امنیت آنها میتواند از نظر اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و روانی برای جامعه خطرناک باشد و چه بسا اعتراضها و اعتصابها جامعه را با چالش جدی مواجه ساخته و نا امنی ایجاد کند.
در نتیجه میتوان گفت که مقوله «امنیت شغلی» به عنوان خط قرمز حقوق کار و قانون کار به شمار میآید و نباید متعرض آن شد و اگر در اندیشه اشتغالزایی و افزایش تولید و سرمایهگذاری باشیم، باید با اصلاح ساختارهای نامناسب و سیاستهای غلط و با ارائه راهکارهای منطقی و معقول به آن دست یابیم، نه با قربانی کردن یک حق اساسی و یک قاعده مهم (امنیت شغلی) که دغدغه طیف گستردهیی از جامعه را تشکیل میدهد.