سرزمین فاجعههای ارزان
گروه جهان|
امروز بدون هیچ شک و شبههیی افغانستان از بُعد امنیتی در بدترین وضعیت خود در 16 سال گذشته قرار دارد. فاجعه هفته گذشته روستای میرزا اولنگ در سرپل نمونه اول و آخر از وضعیت وخیم بحران امنیتی در افغانستان نیست. در میرزا اولنگ فاجعه بزرگ انسانی رخ داد آن هم در شرایطی که مقامهای امنیتی اعلام کرده بودند بهزودی با فرستادن نیروهای تازهنفس اسیران میرزا اولنگ را نجات خواهند داد، امری که با تعلل بسیار انجام شد و نوشداری پس از مرگ سهراب بود. براساس آخرین گزارشها در میرزا اولنگ ۵۰ غیرنظامی به فجیعترین شکل ممکن کشته شده، به همین تعداد به وسیله نیروهای دشمن ربوده شده و نزدیک به ۱۵۰ خانواده از خانههای خود آواره شدند. آیا برای یک کشور فاجعهیی بزرگتر از این میتواند وجود داشته باشد؟ دیروز در کابل، قندهار، هلمند و هرات و امروز در سرپل. چه زمانی این وضعیت بهبود خواهد یافت؟ به نظر میرسد که پاسخ این پرسش اگر محال نباشد ولی پاسخ دادن به آن برای حاکمان و دستاندرکاران اداره کشور بسیار دشوار است. باید گفت وضعیت امنیتی افغانستان در حالی رو به وخامت گراییده که حاکمان با صدای بلند و گردنهای افراشته از پیروزیهای خود سخن میگویند و گاه با هتاکی دیگران و بهویژه منتقدان وضع موجود را به عقدهگشایی و بیماری متهم میکنند. یکی از سخنگویان دولتی اخیرا در یادداشتی مدعی شده است که «موفقیتها زاده اذهان سالم و ناکامیها مولود ذهنیتهای بیمار است.» این سخنگوی محترم دولتی چنین میپندارد که حکومت فخیمه وحدت ملی به ریاست اشرف غنی با داشتن ذهنهای سالم دولتداری مدرن را به وجود آورده ولی آنانی که به نقد و بحث در این خصوص مشغول هستند، ذهنیتهای بیمار دارند که موفقیتهای حکومت را نمیتوانند تحمل کنند. آیا واقعا چنین است؟
روزگاری یکی از نویسندگان معروف نوشته بود، وقتی میخوانم که از نقد سازنده حمایت میشود، نسبت به نقد مشکوک میشوم و باور پیدا میکنم که یگانه شکل اصلی نقد همان نقد ویرانگر است. حالا هم وقتی نوشتهها و سخنان حامیان دولت وحدت ملی افغانستان را میخوانم به هرچه نقد و نقادی است بیباور میشوم و به تبع آن نویسنده معروف میپندارم که مهمترین شیوه سخن گفتن و نقادی در زمانه ما نقد بحرانزا و چالشبرانگیز است. وقتی دولت اشرف غنی در اعلامیه رسمی خود نسبت به فاجعه بزرگی چون میرزا اولنگ مینویسد که «دولت وحدت ملی ضمن تقبیح این عمل تروریستی، به مردم اطمینان میدهد که این رویداد بررسی و عاملان این جنایات در هیچ نقطه افغانستان در امان نمانده و به پنجه قانون سپرده خواهند شد» آیا حق نداریم که به خیابانها بریزیم و کارنامۀ شوم این دولت را به روی کارگزاران آن بکوبیم؟ مگر تا چه زمانی میشود، که دندان بر جگر گذاشت و منتظر بود که هر روز فاجعه در این کشور تکرار شود؟ وقتی رسانههای رسمی دولتی را میبینید فکر میکنید که همهچیز عالی است و هیچ اتفاقی در کشور نیفتاده است. مقامهای کشور با چهرههای بشاش و متبسم در برنامهها و کنفرانسهای متعدد ـ که همه روزه شاهد آنها هستیم ـ شرکت میکنند و موفقیتهای بینظیرشان را به رخ مردم میکشند. اما هیچ کس نیست که بپرسد کدام پیروزیها، کدام دستاوردها؟ صدها خانواده در میرزا اولنگ در حالی داغدار شدند که در همان لحظات و ساعاتی که جان دهها تن دیگر در خطر بود، مسوولان امنیتی افغانستان به آرامی در کاخ ریاستجمهوری در کنفرانس سه روزه مبارزه با فساد شرکت کردند و برای موفقیتهای خود به یکدیگر تبریک میگفتند. آنان همچنین به رسم یک سنت از رشادتهای نیروهای امنیتی با افتخار یاد کرده و آنها را قهرمانان واقعی افغانستان خواندند. آیا واقعا به چنین سخنانی باید اعتماد کرد؟ اگر آنان قهرمانان واقعی کشور هستند و ارج و عزت دارند پس چرا به وضعیت زندگیشان رسیدگی نمیشود؟ چرا آنانی که در راه کشور قربانی دادهاند، از نظرها افتاده و در فراموشی به سر میبرند؟ مگر خانوادههای زیادی از قربانیان نیروهای امنیتی در بدترین وضعیت ممکن به سر نمیبرند؟ در کشورهای دیگر قربانیان و شرکتکنندگان در جنگ امتیازهای ویژهیی دارند اما در افغانستان از آنها به عنوان ابزارهای تبلیغاتی استفاده میشود. رییسجمهوری وقتی سخن میگوید چنان مینماید که همهچیز بر وفق مراد است و دیگر افغانستان با مشکل آن چنانی روبهرو نیست. اشرف غنی گاهی وقتها که میخواهد به مشکلات موجود اعتراف کند، آن را ناشی از مبارزهاش با زورمندان میخواند. به نظر میرسد که او باور دارد فساد موجود در افغانستان به این دلیل ریشهکن نشده است که عدهیی بقا و منفعت خود را در ادامه آن میدانند اما نمیگوید که نقش خود و نزدیکانش در فساد موجود در چه حد است؟ آیا با فرافکنی مسائل میتوان خود را رو سفید و مبرا از گناه دانست؟ ونستون چرچیل نخست وزیر سابق بریتانیا سخن معروفی دارد که میگوید: «فقر و اقتصاد ضعیف فقط دو دلیل دارد: یا حاکمان احمق هستند یا احمقها حاکم هستند. جنگ و خشکسالی فقط بهانه است.
احمد عمران، روزنامه ماندگار