بنیادهای یک اقتصاد مقاومتی
فراز جبلی
زمانی که کارنامه اقتصادی یک دولت مورد بررسی قرار میگیرد معمولا مواردی مانند آمارهای اقتصادی به عنوان معیار و سنگ محک سنجش در نظر گرفته میشود. اما اگر از بعد تاریخی و بلندمدت به کارنامه اقتصادی نگاه کنیم مسائل مهمتری یعنی اثرگذاری دولت بر روندهای اقتصادی موردنظر است. برای مثال سنجشی که امروزه از دولت سازندگی در دید کارشناسان وجود دارد صرفا موضوع آمارهای اقتصادی نیست بلکه آثار اقتصادی بلندمدت سیاستهای آن دوران است.
با وجود این در نگاه کوتاهمدت کمتر میتوان مصداق سیاستهای بنیادین اقتصادی را دید. ابتدای امسال و در ایام انتخابات زمانی که منتقدین دولت، عملکرد دولت یازدهم را آماج حملات خود کرده بودند غالباً روی آمارهای اقتصادی مانور میدادند. مثلا یکی از کارشناسان فارغ از روند کاهشی تورم، میانگین ساده تورم در چهار سال اول دولت مهرورزی را با دولت اول تدبیر و امید مقایسه کرده بود. در نگاهی ساده انگارانه به اقتصاد، تکیه صرف به مساله آمار ممکن است ما را به تحلیلهایی ابتدایی برساند. اما این سوال مهم معمولا مغفول واقع میماند که اختلاف تفکر بنیادین در اقتصاد چگونه نمود پیدا میکند؟ برای مثال نگاهی ساده به تحلیل گفتمان حسن روحانی و محمود احمدینژاد به خوبی تفاوت بنیادین دیدگاه این دو نفر را نشان میدهد اما آیا این تفاوت نگاه صرفا در آمارهای اقتصادی بروز پیدا میکند؟ آیا دستاوردهای روحانی را باید تنها در آمارهای اقتصادی دید یا نشانههای دقیقتری در این خصوص وجود دارد؟
اتفاقات این هفته بازار یک سنجش جدی بر کارنامه عملکرد دولت تدبیر و امید بود. سخنرانی ترامپ که از قبل روی آن تبلیغات گستردهیی شده بود، میتوانست منجر به التهاب بازارهای مختلفی در ایران شود. التهاب در بازار ارز یا واکنش تند بورس از جمله مواردی بود که کارشناسان نسبت به آن هشدار داده بودند اما برخلاف انتظار هیچ اتفاق منفی در اقتصاد ایران رخ نداد. این در حالی است که چند سال قبل اتفاقی به مراتب کوچکتر منجر به نوسانات شدید در بازار ارز میشد و حتی یک شایعه میتوانست وضعیت بورس را به هم بریزد. هنوز فراموش نکردهایم که دولت دهم نوسانات بازار ارز را به سادگی به یک دلال ارزی نسبت داد ولی اتفاقی مانند سیاستهای خصمانه رییسجمهور ایالاتمتحده منجر به افزایش شدید قیمت دلار نشد.
اتفاقی که در دو روز اخیر شاهد آن بودیم ناشی از عمق گرفتن اقتصاد ایران است. شاید هیچ آمار و شاخصی را نتوان برای عمق گرفتن اقتصاد درنظر گرفت اما امروز شاهد هستیم که شوکهای بیرونی به سادگی نمیتواند اقتصاد ایران را از مدار حرکتی خود خارج کند. چنین دستاوردی بیشک یک سرمایه اجتماعی به حساب میآید که فعالان اقتصادی به ثبات اقتصادی کشور اعتقاد دارند و به همین دلیل در مقابل شوکها، سرمایه خود را به سمت بازارهای زودبازده حرکت نمیدهند و شاهد شکلگیری پدیده نوسانگیری نیستیم. این یک واقعیت است که اقتصاد ایران هنوز به خاطر رکود زمینگیر است، وضعیت صادرات غیرنفتی چندان رو به راه نیست و نگرانیهایی درباره وضعیت ارز و تورم وجود دارد اما واقعیت این است که مسائلی مانند آرامش در بازار و سیاستهای تنش زدایی در اقتصاد، فعالان این حوزه را به آینده امیدوار میکند.
اما این عمق بخشیدن به اقتصاد از کجا ناشی میشود؟ یکی از دلایل مهم این موضوع به خاطر افزایش گره خوردن منافع ایران با اقتصاد جهانی است. تلاشهایی که خود را در قالب روابط تجاری، ارسال و پذیرش هیاتها و همچنین روابط دیپلماتیک نشان میداد امروز باعث اطمینانخاطر مردم شده است. اگر به واکنشها به صحبتهای ترامپ نگاه کنیم متوجه میشویم نقش اروپاییها در پاسخگویی به مراتب بیشتر از مقامات ایران بود و همین حمایت مانع از ایجاد شوک در اقتصاد شد. بهعبارت دیگر این نوع عمق پیدا کردن اقتصاد رابطه مستقیمی با گره خوردن منافع اقتصادی با منافع جهانی پیدا کرده است. به همین دلیل است اقتصادهایی مانند کره شمالی هیچگاه نمیتوانند اقتصادهایی عمیق و با ثبات باشند.
نگاهی به روند اقتصاد ایران در صد سال گذشته نشان میدهد در مقاطعی شاخصهای اقتصادی دارای شرایط مساعدی بود اما بهدلیل نبودن عمق در اقتصاد یک شوک مانند شوک نفتی همه چیز را نابود میکرد. امروز با واقعیتی متفاوت روبهرو هستیم؛ شاخصها چندان بهبود را نشان نمیدهند اما شرایط برای رشد و توسعه آماده است. مردم و فعالان اقتصادی به آرامش در بازار اعتقاد دارند و این اعتماد میتواند پشتوانه مهمی برای حرکتهای بعدی باشد. زمانی که مردم به سیاستهای اقتصادی یک دولت اعتقاد داشته باشند فضا برای حل مشکلات اساسی و ریشهیی اقتصاد فراهم میشود و طبیعتا میتوان انتظار دوران رشد اقتصادی را داشت. این دیدگاه نه صرفا به خاطر سیاستهای اقتصادی دولت بلکه بهخاطر دیپلماسی و سیاست تنشزدایی دولت رخ داده است و به خوبی اثر بهبود فضای سیاسی را بر فضای کسب و کار نشان میدهد.