ضعف دانایی در برنامهریزی توسعه
گروه اقتصاد کلان|
برنامه ششم توسعه را به جرات میتوان یکی از جنجالبرانگیزترین برنامههای توسعهیی در تاریخ جمهوری اسلامی ایران قلمداد کرد که در مراحل تدوین و تصویب هم با چالشهای متعددی مواجه شد. اکنون با گذشت چند ماه از اجرایی شدن برنامه ششم، انتقادات همچنان به این برنامه ادامه دارد. در این برنامه اهداف مهمی همچون رسیدگی به وضعیت رسیدگی به وضعیت آب و محیطزیست، ساماندهی فعالیتهای دانشبنیان، گردشگری و حملونقل ریلی، تامین مالی برای ایجاد رشد ۸درصدی، ایجاد سالانه ۹۵۰ هزار فرصت شغلی و تکرقمی کردن نرخ بیکاری گنجانده شده است؛ اهدافی چنان پرطمطراق که هیچ بعید نیست همچون رویایی در کارنامه توسعه ایران باقی بماند.
این برنامه با تغییراتی نسبت به سایر برنامههای توسعهیی همراه شد که این تغییرات چندان هم با استقبال مواجه نشد و این تحول نامتجانس در ساختار برنامهنویسی توسعهیی انتقادات به عملکرد سازمان برنامه و بودجه به عنوان متولی تدوین این برنامه را شدت بخشید.
برنامه ششم توسعه بیکیفیتترین برنامه بود
در این خصوص هفته گذشته فرشاد مومنی اقتصاددان نهادگرای کشور هم بار دیگر به انتقادات تندی نسبت به برنامه ششم توسعه پرداخت و گفت که سعی کردیم باتوجه به شرایط پیچیده کشور به نظام تصمیمگیری کمک کنیم تا قدر فرصت تدوین برنامه ششم توسعه را بدانند و با برانگیختن اراده همگانی و جلب مشارکت نخبگان، برنامه باکفایت و به معنای دقیق کلمه توسعهیی طراحی کنند؛ اما متاسفانه چیزی که در عمل اتفاق افتاد این بود که به دلایل گوناگون اقتصاد سیاسی، برنامه ششم توسعه یکی از بیکیفیتترین برنامههای تدوین و تصویب شده در دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی است.
مومنی به دولت توصیه کرد که سهلانگاری گذشته را هر چه سریعتر جبران کند و خاطرنشان کرد که اگر تدوین و تصویب برنامه ششم توسعه قرار بود در حد مناسک انجام شود، انجام شد. اما اگر دولت تصور میکند که برنامهیی که تصویب شده است بایستگی لازم برای مواجهه با شرایط کنونی کشور را دارد، قاطعانه باید گفت چنین چیزی صحت ندارد.
او بازآرایی ساختار نهادی به نفع بخشهای مولد و بهویژه عموم مردم را مهمترین سرفصل اهداف توسعهیی خواند و گفت که با وجود حدود 169هدف و 560 استراتژی ارائه شده در برنامه ششم توسعه، این برنامه بیشتر به شوخی شباهت داشت تا برنامه.
شاید درهمریختگی اهداف متعدد و ناهمگون با منابع و قابلیتهای موجود سبب شده تا شانس موفقیت این برنامه در اجرا به باور گروه عظیمی از کارشناسان ضعیف باشد. بهطوری که مومنی هم بر این باور است که سند واقعی برنامه توسعه میتوانست تنها بر حول فقط یک محور یعنی بسط فرصتهای شغلی مولد طراحی شود اما شرافتمندانه و کارشناسانه به همه لوازم بسط فرصتهای شغلی مولد بپردازد.
امیدواریم نسل این نوع برنامهریزی منقرض شود
در هنگامه انتقادات به برنامه ششم توسعه، بایزید مردوخی از دیگر اقتصاددانانی بود که با گذشت چند ماه از اجرای این برنامه به نقد آن پرداخت و ابراز امیدواری کرد که برنامه ششم توسعه آخرین نسل تهیه برنامه کشور به شیوه فعلی باشد. مردوخی دسترسی به آمار و اطلاعات کافی را یکی از پیششرطهای لازم برای برنامهریزی توسعه دانست، اما در عین حال متذکر شد که با وجود پیشرفت در تولید آمار، همچنان در دانایی برنامهریزیهای توسعه ضعفهای زیادی وجود دارد. این اقتصاددان برجسته کشور گفت: امیدوارم تجربه برنامه ششم توسعه که سازمان برنامه و بودجه هم از آن راضی نیست آخرین نوع نسل برنامههای توسعهیی که به این شیوه تهیه شده باشد. مردوخی با بیان اینکه تلاشهای وسیعی در سازمان مدیریت و برنامهریزی برای تولید آمار و اطلاعات در سطح ملی و استانی صورت گرفته است، تصریح کرد: «میتوایم ادعا کنیم برای برنامهریزی صحیح کمبود آمار و اطلاعات نداریم و اگر کمبودی هم وجود داشته باشد مربوط به حوزههای دیگر است. در گذشته ما برای دستیابی به آمار و اطلاعات از گزارشهای تبلیغاتی روزنامهها استفاده میکردیم اما امروز این موانع و کمبودها از بین رفته است.
وی با بیان اینکه این تلاش وسیع باید برای برنامهریزی درست توسعه اقتصادی و اجتماعی انجام شود، اظهار کرد: «هیچ جامعهیی پیدا نمیشود که برنامهریزی نداشته باشد و توسعه بدون برنامهریزی تحقق پیدا نمیکند. در این راستا، ما هم برای برنامهریزی توسعه از اطلاعات و آمار استفاده میکنیم ولی متاسفانه در داناییهای برنامهریزی توسعه پیشرفت نکردیم.»
نظام تدبیر مشکل اصلی کشور است
مردوخی مشکل اصلی کشور را نظام تدبیر و حکمرانی که در ادارات و بنگاهها به آن عادت شده است، خواند و اظهار کرد: «در ادارات و نهادهای ما بیشتر افرادی که به عنوان مدیر انتخاب و منصوب میشوند، همواره بهدنبال حفظ وضع گذشته و موجود هستند در حالی که در دنیا مدیریت تغییر اصل قضیه است.»وی اضافه کرد: در دیگر کشورهای دنیا ادامه وضع موجود را از مدیران نمیخواهند بلکه از آنها برنامه مدیریت تغییر را میخواهند که ما در کشورمان هنوز این مهم را نداریم.
این اقتصاددان ایرانی تنها راه مدیریت تغییر را هم استفاده از آمار و اطلاعات ذکر کرد و گفت: «چه قبول داشته باشیم و چه نداشته باشیم، انواع شاخصها در سطح بینالمللی از عملکرد ما در کشور منتشر میشود. در این میان، در شاخصهای نظام تدبیر هم چون شفافیت، کیفیت قوانین و مقررات که در دنیا مطرح است جزو پایینترین کشورها هستیم.»
وی عنوان کرد: «اغلب ما در دام میانگینها مثل نرخ تورم و بیکاری میافتیم که اگرچه برای رتبه بینالمللی خوب است ولی برای خانوار مطلوب نیست. ما باید کاری کنیم از آمار و اطلاعات درست استفاده شود و مردم را آگاه و در برنامهریزیها از مشارکت آنها بهرهمند شویم.»
بیخبری از نیازهای استانی در برنامههای توسعه
این اقتصاددان مطرح کشور با اشاره به اینکه در سطح ملی برنامهریزی انجام میشود ولی اطلاعی از مردم استانها در حوزههای مختلف بیان نمیشود، گفت: «شاید یک استان، مردم بهجای استادیوم ورزشی بیمارستان بخواهند که این مساله در برنامهریزیهای ما در سطح کلان لحاظ نمیشود و بیشتر بر استانها برنامهها تحمیل میشود که رافع مشکلات آنها نیست.»
وی با تاکید بر اینکه از آمار و اطلاعات در نظام برنامهریزی توسعه به درستی استفاده نمیشود، اظهار کرد: «برای ایجاد تحول در ساختار توسعهیی، باید همه بخواهیم شیوه برنامهریزی توسعه در کشور تغییر کند و متخصصان استانها هم منابع قابل بهرهبرداری برای توسعه اقتصادی و اجتماعی را مطرح کنند. در چنین شرایطی بهرهبرداری درست از آمار و اطلاعات صورت خواهد گرفت.»
وی با بیان اینکه بدون برنامه امکان توسعه اقتصادی اجتماعی میسر نیست، گفت: «امیدوارم تجربه برنامه ششم که سازمان برنامه و بودجه هم از آن راضی نیست آخرین نوع نسل برنامههای ما که بدین شیوه تهیه شدند، باشد.»
سیمای پرتشویش توسعه
ناکامی تمام برنامههای توسعه در طول دوره پس از انقلاب حاکی از آن است که دستکم در نظام برنامهریزی کشور مسیر اشتباهی را برای توسعه انتخاب کردهایم و به عبارت بهتر شاید بتوان گفت در حال حاضر کشور در ریل توسعه قرار ندارد. آمار و ارقامی در برنامه ششم توسعه گنجانده شده، گرچه در ظاهر پرزرق و برق به نظر میرسد اما با وجود بحران و پیچیدگیهای موجود در اقتصاد کشور، دستیابی به این هدفگذاریها غیرمنطقی به نظر میرسد.
در این میان گرچه کارشناسان بارها این موضوع را مطرح کردهاند که ساختار برنامهریزی توسعه باید دستخوش تحول شود، اما بهطور قطع این تحول مستلزم هزینههایی است و دولت برای پا گذاشتن در این مسیر با مقاومتهای متعدد از سوی گروههای مختلف مواجه خواهد شد. اگر اهداف گروههای مختلف مغلوب اهداف توسعهیی شود، میتوان امیدوار بود که روح توسعه در نظام برنامهریزی کشور دمیده شود و اندکاندک برنامهریزیها را به سمت اهداف و ساختارهای توسعهگرا متمایل کرد.
با وضعیت فعلی بودجه کشور و بحرانهای مالی که دولت با آن مواجه است، سیمای توسعه در کشور امیدبخش نیست. در این شرایط نمیتوان امیدوار بود که در طول سالهای پیشرو برنامه ششم توسعه هم سرنوشتی متمایز از سایر برنامههای توسعه داشته باشد. شاید در بهترین حالت این برنامه هم به سرنوشتی همچون سایر برنامههای توسعهیی مبتلا شود. از این رو تغییر در نظام برنامهریزی توسعه و همسوسازی همه اهداف و برنامهریزیها با اهداف توسعهیی باید بهعنوان گام نخست تحول در نظام برنامهریزی کشور در صدر قرار گیرد تا بتوان به آینده امیدوارتر بود.