یک پرسش اساسی درباره گرانفروشی
رضا امیدی| استاد دانشگاه علامه طباطبایی|
در بحث از «گرانفروشی» یک پرسش اساسی هست که البته خیلی اوقات فراموش میشود و آن اینست که قیمت یک کالا چطور تعیین میشود. در استفاده رایج، زمانی میتوانیم از «گرانفروشی» صحبت کنیم که معتقد باشیم یک قیمت مبنا و درست و منصفانه هست که قیمت فعلی از آن بسیار بیشتر است و در نتیجه کالا «گران» فروخته شده است.
اینکه قیمت از کجا میآید ساده نیست؛ آیا باید میزان زحمت یا مواد به کار رفته در تولید آن را مبنا گرفت؟ آیا ضرورت و مفید بودن کالا را باید در نظر داشت؟... پاسخهای متعددی هم به این پرسش داده شده است؛ ولی حرف هواداران اتریشی اقتصاد بازار شنیدنیتر است؛ حرف آنها این است که قیمت کالا برآمده از ارزش ذهنی خریدار است؛ این ارزش هم امری نسبی است و با توجه به شرایط مختلف و خریداران مختلف تغییر میکند. من فلان کالا را ارزشمند تلقی میکنم، پس دست به جیب میشوم، چیزی ارزشمند (پول در جیب) را از دست میدهم تا چیزی با ارزشتر (کالا) را به دست آورم.
دیگری ممکن است ارزیابیاش از ارزش کالا با من متفاوت باشد پس به قیمتی بیشتر یا کمتر بخواهد کالا را خریداری کند یا حتی خواهان آن نباشد. از آنجا که ارزش در ذهن خریدار است و چیزی ثابت نیست، شرایط متفاوت قیمتهای متفاوتی را هم به وجود میآورند؛ بطری آب در فروشگاه شهر حدود 1000 چوق فروخته میشود؛ ولی همین جنس در وسط کویر لوت و کمبود آب تا چندین برابر خواهان خواهد داشت. یادمان نرود قیمت ربطی به زحمتی که تولیدکننده برای آن کشیده است ندارد و قاضی اصلی مشتری است؛ اگر کسی نیمی از زندگیاش را هم برای ساخت محصولی گذاشته باشد و هزینه بسیاری برای آن کرده باشد و کسی خواهان آن نباشد، قیمتی نخواهد داشت. محصول تنها به قیمتی میتواند فروخته شود که مشتری توان و تمایل پرداخت آن را داشته باشد.
در مورد اینکه آن ارزش ذهنی چگونه تعیین میشود؛ صحبت مفصل است، ولی به زبان ساده باید آن را با توجه به کمیابی نسبی (به زبان فنیتر مقدار مارژینال یا حاشیه ای) محصول فهم کرد؛ به زبان دیگر، یعنی یک واحد «بیشتر» محصول چقدر در دسترس است و ارزش خواهد داشت؛ آب از الماس برای زندگی ضروریتر است، ولی از آنجا که یک واحد «بیشتر» آب در شرایط عادی به سادگی در دسترس است قیمت زیادی ندارد؛ ولی الماس تجملی به دلیل ساده نبودن دسترسی به یک واحد «بیشتر» از الماس قیمتی بسیار بالاتر دارد (معمای آب و الماس). میدانیم که در شرایط تشنگی شدید قضیه متفاوت میشود و با همین استدلال ذهنی بودن ارزش و مقدار حاشیهیی میشود فهمید چرا فرد حاضر میشود دهها الماس را بدهد تا یک بطری آب دریافت کند.
به نظر میرسد اگر دنبال این پرسش برویم که منشأ قیمت چیست؛ در مییابیم که هر قیمتی (تاکید میکنم هر قیمتی) حاصل فرایند عرضه و تقاضاست و بالا رفتن آن نیز از همان منطق پیروی میکند و صحبت از «گرانفروشی» نارواست؛ مداخله دولت در مورد اینکه قیمت «منصفانه» چقدر تعیین شود، علاوه بر اینکه در عمل به زیان همه افراد تمام خواهد شد، هیچ پایه و اساسی هم ندارد. کنترل قیمت صرفا یک تصمیم سیاسی است که در واقع بهای آن را هم شهروندان میپردازند. منطق عمل دولت سیاست است و انتظار اخلاقی بودن از دولت (هر دولتی) خطاست.