فساد مانع توسعه است
حدود 15سال پیش طرحی با عنوان «حکمرانی خوب: بنیان توسعه» برای مرکز پژوهشهای مجلس انجام دادم. در آن مقطع زمانی، نماگرهای حکمرانی خوب درایران ازجمله مبارزه با فساد رو به بهبود بودند و هیچ گمان نمیکردم روند آتی فساد به سمت بدتر و وخیمتر شدن خواهد بود. متاسفم که امروز مجبوریم عنوانی معکوس حکمرانی خوب برگزینیم و هشدار دهیم حکمرانی بد (یا فساد) به مانع اصلی برای توسعه کشور تبدیل شده است و همگان به خصوص طرف تقاضای فساد قشر فرادست و طبقه ممتازه را برحذر داریم که مبادا فساد به شکل یک تعادل سطح پایین و راهکار بد و غیربهینه درآید و تقریبا به شکل وضعیت طبیعی از سوی همگان پذیرفته شود و کشور را در چرخه نکبت توسعه نیافتگی بیشتر فرو ببرد.
فساد در معنای کلی «سوءاستفاده از قدرت و منصب عمومی برای کسب منافع شخصی» است. همانطور که قرن بیستم با مبارزات بزرگ ایدئولوژیک بین دموکراسی و دیکتاتوری توصیف میشود، در قرن بیست و یکم فساد مساله اصلی است. امروزه اکثر کشورهای جهان مشروعیت دموکراسی را پذیرفتهاند و دستکم وانمود به برگزاری انتخابات آزاد و رقابتی میکنند. آنچه اینک نظامهای سیاسی را واقعا از هم متمایز میکند میزان استفاده فرادستان از قدرت در اختیار خود برای خدمت به منافع عمومی یا برعکس پر کردن جیب خود، دوستان و نزدیکان خویش است. ادراک و تصوری که نسبت به وجود و شیوع فساد در سطح جامعه ما وجود دارد افزایش یافته است یعنی این احساس غالب شده است که اکثر مردم، فاسد، ناسالم و ناصادق هستند. ما که در یک جامعه اسلامی و مدعی فرهنگ و اخلاق و معنویات زندگی میکنیم باید به مبارزه با فساد به شکل یک جهاد اکبر و واجب عینی نگاه کنیم که همگان از قوای حکومتی، گروههای جامعه مدنی و یکایک شهروندان در آن حضور و مشارکت فعال داشته باشند.
نزدیک به 700 سال پیش منتخبان شورای شهر در شهر سی ینا ایتالیا به امبروگیو لورنزتی ambrogio Lorenzetti سفارش کشیدن 6دیوار نگاره در سالن شورای شهر را دادند. هر کدام یک صحنه متفاوت را نشان میداد: تصویری از حکومت خوب، تصویری از حکومت بد؛ آثار حکومت خوب در شهر؛ آثار حکومت خوب در روستا؛ آثار حکومت بد در شهر؛ آثار حکومت بد در روستا. نمادهای بهکار رفته برای حکومت خوب همانهایی بودند که اکنون با نماگرهای حکمرانی خوب مشخص میشود و ثابت شده است برای برقراری امنیت و عدالت و رونق و شکوفایی اقتصادی ضروری هستند از قبیل: تفکیک قوا، قوه قضاییه بیطرف و سالم، نمایندگی عامه مردم در حکومت، عرضه با کیفیت و بدون تبعیض خدمات عمومی. در نقطه مقابل هم حکمرانی بد با ستمگری، بیقانونی، زوال و تباهی همراه بود. جالب اینکه حکومت سی ینا از این تصاویر بزرگ درس نگرفت و راه ظلم و تعدی و فساد را در پیش گرفت و چند سال بعد سرنگون شد.
البته اندیشمندان و پژوهشگران علوم اجتماعی تا میانه قرن بیستم، فساد را یکسره بد نمیدیدند و نهایتا امری اخلاقی و شخصی پنداشته میشد. حتی کسانی مانند ساموئل هانتینگتون تا جایی پیش رفتند که رشوهدهی را مانند روغنی فرض میکردند که چرخ دندههای ماشین اقتصاد را روانتر میکند و به انجام معاملات سرعت میبخشد. اما در 20 سال گذشته همه پژوهشها ثابت کردند که فساد همانند یک سرطان برای جامعه است.
جمعبندی و اجماع کنونی از بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و کارشناسان توسعه بر اینست که برای کاهش فقر و نابرابری باید با فساد مبارزه کنید. هیچ چیز توان بالقوه اقتصادی کشورها را بیشتر از پایان دادن به سرطان فساد آزاد نخواهد کرد. ما اینک میدانیم که فساد پدیده پیچیده و چندبعدی است که به شکلهای گوناگون جلوهگر میشود و به شیوههای گوناگون بر بخشها و افراد مختلف تاثیر میگذارد.
فساد جلوهها و شکلهای متعددی دارد و در هر کشور توسعه نیافته اسامی گوناگونی بر آن گذاشته میشود مانند پول چای، زیرمیزی، حق حساب، حق تسریع و کار چاقکنی و امثال آن. در این جوامع شبکههای حامیپروری و ارتباطات و واسطههایی شکل میگیرد که با خلق موانع مصنوعی، تنها به نزدیکان و حامیان و همفکران خود اجازه عبور آسان را میدهند. به این ترتیب زمین بازی و محیط کسبوکار برای فعالان اقتصادی کاملا یکسویه و نابرابر میشود به نحوی که بنگاهها به دو دسته سریع و آهسته تقسیم میشوند. بنگاههای متعلق به نورچشمیها و رفقا با سرعت بالا و هزینه پایین مجوزها را دریافت میکنند درحالی که سایر بنگاهها در چم و خمهای اداری گیر میافتند، قادر به حرکت نخواهند بود و به حاشیه رانده میشوند.
هنگامی که یک پست و منصب را به عنوان امتیاز اختصاصی و شخصی و نه حق عمومی و همگانی ببینید زمینه برای فساد فراهم میشود هنگامی که در فرآیند کار اداری، پرونده دوست و فامیل و همولایتی خود زودتر انجام میدهید، فساد رخ داده است. هنگامی که در انتصاب و استخدام به نفع شخصی خاص تبعیض روا میدارید فساد میکنید. هنگامی که دیگران را به رای دادن به نفع همقومیتی غیرشایسته خود ترغیب میکنید فساد را رواج میدهید.
وضعیت زمانی خطرناک میشود که فساد در حال افزایش باشد یا افشاگریها و آگاهی مردم از فساد بیشتر شود اما همزمان جامعه احساس کند حکومت هیچ اقدام علمی و تحرک خاصی برای مبارزه با فساد از خود نشان نمیدهد بلکه تمایل به پذیرفتن وضع موجود را دارد یا بر آن صحه و سرپوش میگذارد.
به جامعه این احساس دست میدهد که هر مقامی که بر سر کار میآید فقط آمده است تا بار خود را ببندد و برود. در چنین وضعیتی، درجه نارضایتی مردم رو به افزایش میگذارد و بیاعتمادی فزونی مییابد. این وضعیت باعث یاس و ناامیدی و اعتراض و درنهایت شورش و انقلاب میشود، اتفاقی که به تازگی در کشورهای شمال آفریقا به شکل بهار عربی رخ داد.
پرسش کلیدی این است که در شرایط موجود چگونه اعتمادسازی کنیم؟ اگر فساد همه جاگیر شده باشد باید ذهنیت و باور و هنجارهای رفتاری جامعه تغییر کند که کار بسیار سختی است. ابتدا اینکه نظام تخصیص فرصتها و امکانات عمومی نباید فاسد و تبعیضآمیز باشد و اقشار جامعه را به دو دسته خودی و غیرخودی تبدیل کند. صاحبمنصبانی که به صورت دایمی در قدرت باقی نمانند. دموکراسیای که شفافیت و پاسخگویی را تقویت کند. اعتماد به حکومت مستلزم حاکمیت قانون برای همه، قوه قضاییه مستقل، انتخابات آزاد و رقابتی، جامعه مدنی و مطبوعات سالم، تمرکززدایی و سرانجام دولت الکترونیک است تا با کاهش انواع فسادها، اعتماد بازیابی شود. به این ترتیب یک قرارداد اجتماعی جدید شکل میگیرد و جامعه اطمینان مییابد که حکومت واقعا در خدمت منافع عمومی و نه منافع گروههای خاص حرکت میکند. به جای تغییر و تصویب ظاهری قوانین و مقررات مبارزه با فساد و تشکیل کمیتهها و کمیسیونهای فرمایشی برای کاهش فساد، نیاز به تغییر محسوس در رفتار صاحبان قدرت و مسوولان امر است و اینکه همه مردم هر گونه فساد را عملی ناپسند بدانند و رسیدن به فساد صفر هدفگذاری شود.
رابطه نزدیکی بین کاهش فساد و افزایش رشد اقتصادی و اشتغال وجود دارد که باید منافع حاصله را برای همگان برجسته و روشن کرد. فساد با قدرت نیز ارتباط نزدیکی دارد و حکومت و مردم باید آمادگی بازتخصیص قدرت را داشته باشند. اما تغییر رفتار و بازتخصیص قدرت تا فساد کاهش یابد اقدامی زمانبر بوده و سریع جواب نمیدهد. پس ترکیبی از تولید دادهها، واگذاری قدرت، ایجاد انگیزه، تشویق به همکاری و انعطافپذیری برای مبارزه با فساد ضروری است.