ولادیمیر پوتین از خاورمیانه چه میخواهد
دیپلماسی ایرانی در گزارشی به نقل از فارن پالیسی نوشت:20نوامبر 2017 ولادیمیر پوتین، رییسجمهور روسیه و بشار اسد، رییسجمهور سوریه بیانیه مشترکی را از شهر سوچی در دریای سیاه درباره پایان عملیات نظامی روسیه در سوریه اعلام کردند.
پوتین به مخاطبانش اطمینان خاطر داد که به همراه اسد، تمام جنبههای مربوط به عادیسازی شرایط در سوریه را بررسی کردهاند.
این بیانیه مشترک پوتین و اسد، پاسخی دیگر به باراک اوباما، رییسجمهور پیشین امریکا بود که هشدار داده بود کوچکترین حرکت نظامی در سوریه، تبدیل به منجلابی خواهد شد که روسیه در آن فرو خواهد رفت. همچنین این بیانیه باعث تغییر رویکرد رسانههای غربی شد که همیشه طی این سالها اسد را مجرم و پوتین را شریک او در حملات و بمبارانها و آوارگی پناهندگان میدانستند. تلویزیون دولتی روسیه نیازی به این تغییر رویه نداشت چون سالها در دفاع از مداخله نظامی در سوریه برنامه پخش کرده بود. رسیدن به درک درستی از نگرش روسیه برای غرب مفید خواهد بود البته نه به آن معنا که آنچه در رسانههای روسیه نشان داده میشود، ملاک عمل قرار گیرد. خوشبختانه دیمیتری ترنین در کتاب خود به نام «روسیه در خاورمیانه به دنبال چه میگردد؟» به خوبی اهداف روسیه در منطقه را بیان کرده است.
ترنین بهترین گزینه برای نوشتن این کتاب بود. او به مدت 21سال در ارتش شوروی حضور داشته که پنج سال آن را در اطلاعات ارتش به عنوان افسر ارتباطی در روابط خارجه نیروهای شوروی در شرق آلمان، مشغول بوده است. او همچنین عضو هیات اعزامی از شوروی به مذاکرات هستهیی در ژنو سال 1980 بوده است. از زمان بازنشستگی نیز به عنوان نخستین مدیر مرکز تحقیقاتی کارنگی روسیه مشغول به کار است.
از زمان آغاز به کار، مرکز کارنگی مسکو، متعهد به بهبود روابط ایالات متحده و روسیه از طریق ترویج دانش بیشتر درباره منافع، اهداف و تحولات سیاست غربی روسیه است. هدف دوم این است که یک مدل تحقیق و بحث در مورد سیاست مستقل در روسیه را ارائه دهد.
ترنین در ابتدا «منشور» جنگ سرد را مورد انتقاد قرار میدهد که توسط منتقدان روسیه ازجمله مشاور امریکایی مولی مک کی، مورد توجه قرار گرفته است. این تفکر باعث به وجود آمدن انتظارات گمراهکننده در مورد روسیه، که دیگر آن رژیم انقلابی ایدئولوژیک سابق نیست، میشود. ترنین استدلال میکند که روسیه باید در اقتصاد سرمایه داری و فضای اطلاعات جهانی دخیل باشد.
در دنیای جدید، تاریخ مهم است. نه تنها «میراثهای تاریخی» بستر سیاستهای فعلی را شکل میدهند، بلکه، همانطور که ترنین استدلال میکند، روسیه معاصر نیز «به طور فزایندهیی به دنبال ریشههای تاریخی خود است».
ترنین معتقد است که مناسبترین تجربه تاریخی، برای درک رویکرد فعلی مسکو، «اشتباه بزرگ» حمله شوروی در سال 1979 به افغانستان است. این جنگ باعث شکل گرفتن دیدگاه روسیه نسبت به روابط بین مسلمانان داخل و خارج روسیه شد. از نظر ترنین، این جنگ قدرت همبستگی مسلمانان را به مسکو نشان داد و اینکه در این منطقه از دنیا هیچ اتحاد و همبستگی و دوستی و دشمنی پایدار نیست.
این نگرانی از دنیای مسلمانان، چه خارجی و چه داخلی باعث شده که روسیه به وسیله سیاست خارجی خود از تمدن خود دفاع کند که همیشه به شکل مداخله نظامی نبوده و اجرای ارکسترای مارینسکی در خرابههای پالمیرا پس از عقبنشینی نیروهای داعش، شکل دیگری از این حمایت بود. پوتین در پایان این اجرا گفت که امیدوار است تمدن معاصرمان از دست این بیماری وحشتناک که تروریسم جهانی است، رهایی یابد.
از نظر ترنین، در نهایت آنچه باعث مداخله روسیه شد، ماجرای لیبی بود.
در آنجا، روسیه از دوره پس از فروپاشی شوروی، قراردادهای فروش سلاح و پروژههای زیرساختی زیادی بالغ بر 7میلیارد دلار داشت و به امید همکاری با غرب، قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را برای ایجاد یک منطقه پرواز ممنوع انجام داد اما امریکاییها فراتر از محدودیتهای تعیین شده، اقدام کردند که نتیجه آن فروپاشی دولت لیبی بود و پس از این خیانت غرب، روسیه تصمیم گرفت هر قطعنامهیی که تبدیل به بهانهیی برای مداخله نظامی در سوریه شود را رد کند.
آنچه لازمه ایجاد اعتماد بین مسکو و امریکاست، تغییری اساسی در نگرش غرب نسبت به روسیه از یک رقیب به یک همراه در مبارزه با تروریسم جهانی است. با وجود این باید دید که آیا پوتین به تعاریف خودش در مورد تروریسم و تمدن باور دارد یا خیر. شاید بهتر باشد سوریه به مکانی تبدیل شود که بیشتر براساس نظرات خود سوریها شکل گیرد که این امر نیازمند مصالحهیی اگرچه زمانبر و دشوار بین امریکا و روسیه است.