2 راه نجات تهران از ترافیک
کامبیز مصطفیپور
کارشناس مدیریت شهری
درآمدزایی نقش مهمی در لایحه طرح جدید ترافیک دارد و باید دید تا کجا میتوان شهر را فروخت. در واقع ابعاد اجتماعی و عدالتی این طرح بسیار مهم است. باید دید کدام قسمت شهر قابل فروش است و میتوان از آن درآمدزایی کرد و درآمد حاصل از آن را برای رفاه و آسایش خود شهروندان هزینه کرد. در بسیاری از شهرهای بزرگ دنیا این کار عادی است و حتی برای پیادهروها نیز هزینههایی در نظر میگیرند و کسانی که میخواهند از پیادهروها استفاده کنند باید هزینه آن را پرداخت کنند. البته در این شهرها خدمات بسیار قابل توجهی به شهروندان ارائه میشود و قطعا نمیتوان عین این سیستم را برای شهری با زیرساختها و شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شهر تهران دیکته کرد.
واقعیت این است که به لحاظ شهرسازی مشکل عمدهیی در تهران وجود دارد و آن این است که هویت شهر تهران مشخص نیست. آیا تهران شهری اسلامی است با راسته بازارهای خاص مانند باراز مبل یافتآباد، بازار موبایل جمهوری و نظایر آنکه تعدادشان در تهران کم نیست یا یک شهر مدرن است. راسته بازارها بیشتر جزو خصوصیات شهرهای اسلامی است که با ویژگی شهرهای مدرن چندان همخوانی ندارد. اکنون مراکز خرید مدرن شهر تهران را فراگرفته و حجم سفرها کاملا مشخص نیست.
یکی از ویژگی شهرهای مدرن نوسازی شهر و در درجه اول دسترسیهای عبور و مرور و توسعه حمل و نقل عمومی است تا شهروندان بتوانند با سهولت، سرعت و قیمت مناسب در شهر تردد کنند. اگر کسی هم مایل به استفاده از وسیله نقلیه شخصی است، باید هزینه آن را پرداخت کند.
در طرح جدید ترافیک مدیران شهری در توجیه اینکه چرا تردد در محدوده مرکزی شهر را به کلی آزاد کردهاند، انگیزه خود را برقراری عدالت اجتماعی عنوان و تاکید میکنند که همه شهروندان باید بطور یکسان حق استفاده از امکانات شهر را داشته باشند. هر چند این ایده فینفسه درست است اما مسوولیت مدیریت شهری در شهری نظیر تهران این است که تمام دغدغه خود را صرف مهار ترافیک و آلودگی هوا کند. این در حالی است که محتوای نسخه اصلاح شده طرح ترافیک به شکل فعلی که مدنظر مدیریت شهری است به منزله نصب قفل دستی برجریان ترافیک خواهد بود.
هر چند در طرح جدید این امکان برای همه فراهم شده تا بتوانند با پرداخت هزینههای تعیین شده وارد طرح شوند، اما این موضوع خود مورد انتقاد برخی کارشناسان قرار دارد. منتقدان معتقدند همه شهروندان توانایی پرداخت هزینههای مربوطه و ورود به محدوده طرح را ندارند و این خود یک تبعیض جدید است. زیرا فقط اقشار پردرآمد میتوانند وارد این طرح شوند. اما باید گفت، تبعیض در شهری مانند تهران اجتنابناپذیر است و فقط محدود به طرح ترافیک نمیشود. ساختار شهر به گونهیی است که تبعیض در همه بخشها وجود دارد در شهری که شمال و جنوب آن تفاوت معناداری دارد، نمیتوان انتظار عدالت همهجانبه را داشت. شهرداری برای ایجاد عدالت باید به سمتی برود که در بخشهای دیگر مانند خدمات و نیز توسعه حمل و نقل عمومی دراین بخشها، توجه بیشتری به مناطق جنوبی شهر داشته باشد.
باید توجه داشت که قبل از اجرای طرح جدید باید زیرساختهای آن را فراهم کرد. ظرفیت پایین مترو و اتوبوسرانی از مشکلات اساسی است که باید به آن پرداخته شود. چرا که با اجرای طرح قطعا عدهیی به سمت استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی سوق داده میشوند که اکنون گنجایش پاسخگویی به نیاز آنها وجود ندارد. نیاز فوری تهران به تامین 2هزار واگن مترو و دستکم
3 هزار دستگاه اتوبوس حاکی از این است که هر گونه افزایش تقاضا برای این ناوگان بیپاسخ خواهد ماند.
از سوی دیگر، به لحاظ شهرسازی یک پراکندگی در سطح شهر داریم و این پراکندگی میزان سفرها را افزایش میدهد. بنابراین بهترین نسخه این است که تهران باید به سمت شهر الکترونیک برود تا نیازی به این همه تردد در سطح شهر نباشد و از حجم سفرها کاسته شود.
در این شرایط تنها راه استفاده از روشهای نوین در حمل و نقل یا به عبارت دقیقتر هوشمندسازی حمل و نقل است، کلانشهری چون تهران امروز از نظر زیرساختهایی همچون بزرگراه، تونل و... در شرایط به نسبت استانداردی قرار دارد و صرف توسعه زیرساختی نمیتواند پاسخگوی چالشهای این حوزه باشد.
حمل و نقل هوشمند را باید یکی از اصلیترین راهکارها برای ارتقای وضعیت حمل و نقل شهری دانست. منظور از حمل و نقل هوشمند کاربرد فناوریهای ارتباطات، کنترل و پردازش اطلاعات به صورت ترکیبی در سیستمهای حمل و نقل است که موجب میشود تا هزینهها کاهش و بهرهوری ارتقا پیدا کند. استفاده از این سیستمها در حمل و نقل شهری موجب صرفهجویی در زمان، انرژی و افزایش ایمنی و کاهش سوانح میشود و تجارب شهرهای پیشرو نیز این مزایا و منافع را تایید میکند.
یکی دیگر از موانع این است که در شهرهای بزرگ دنیا مناطق مرکزی جزو اموال عمومی شهر شناخته میشوند، اما در سالهای اخیر اموال عمومی شهر فروخته شد و مناطق مرکزی شهر مورد بیتوجهی قرار گرفت. باید در این مناطق که حجم زیادی از تجارت شهر در آن صورت میگیرد زمینههای سفر فراهم شود، اما متاسفانه این اتفاق نیفتاد. بنابراین باید دو نکته را مد نظرقرار داد، اول اینکه حمل و نقل عمومی را توسعه داده و آن را به سمت هوشمندسازی ببریم و دیگر اینکه به سمت شهر الکترونیک برویم. در غیر این صورت این طرحها مشکلی را حل نخواهند کرد.