تحریم هوشمند، پاتک هوشمندتر
بهاره مهاجری
معاون سردبیر
از شبکه سیانان تبلیغ روزانهیی به نام «QUEST Means Business» پخش میشود که در واقع به نام یکی از مجریان مشهور این شبکه یعنی «Quest» است. این تبلیغ شروع جالبی دارد: «جلوی در ورودی یکی از بانکها از کیف زنی یک پنی (معادل یکصدم دلار) میافتد، QUEST پنی را برمیدارد تا به وی بدهد. زن میگوید: «چیزی نیست فقط یک پنی است.» QUEST با تعجب و حیرت میپرسد: «فقط یک پنی؟!» و ادامه میدهد: «میدانید که چکهای بانکی شما از همین یک پنیهاست، معاملاتی که انجام میدهید از همین پنیهایی است که جمع شدهاند.» و در آخر سر این سوال را طرح میکند که «مهم نیست چقدر یک پنی دارید، مهم این است که با این یک پنیها چه میکنید؟»
داستان تحریم ایران را هم میتوان از سوالی مشابه شروع کرد. «مهم نیست تحریمها چه هستند، مهم این است که تحریمها چه میکنند؟» اما اگر این سوال را برگردانیم و اینگونه طرح کنیم که «مهم نیست تحریمها چه میکنند، مهم این است که تحریمها چه هستند؟» فضای جدیدی باز میشود که پارادایم آن دقیقا با فضای کنونی فرق میکند. در پارادایم جدید باید تحریمها را بشناسیم. شناخت تحریمها و کارکرد آنها مسوولان را وا میدارد که پاتک مقابل آن را بزنند. از همینرو بود که هفته گذشته مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی بنا به درخواست رییس مجلس ترجمه یک کتاب در همین خصوص را منتشر کرد. «هنر تحریمها، نگاهی از درون میدان» به قلم ریچارد نفیو که نویسنده آن از بدو تحریمهای هدفمند/هوشمند علیه ایران مسوول تنظیم تحریمها علیه افراد و نهادها بوده است.
محور این کتاب 140صفحهیی تجربه تاریخی تحریمهایی است که بر ایران اعمال شده و اینکه چگونه این تحریمها نافذ بوده است. کتاب با تاریخچهیی از تحریمها علیه عراق آغاز میشود و اینکه چگونه از آن تحریمها درس آموختند و نقاط ضعف را برطرف کردند و سپس علیه ایران به کار گرفتند.
شناخت کشور تحریم شده از نکات مهم این کتاب است. از نظر نفیو، برای اینکه کشوری را بتوان تحریم کرد و آستانه درد آن را سنجید، باید به هشت سوال جواب داد. سوال اول، اینکه آیا کشور هدف دارای سیستم دموکراتیک است؟ آیا گروههای سیاسی در آن کشور در امور جاری مملکت حرفی و اثری دارند یا اینکه یک گروه حاکم همه تصمیمها را اتخاذ میکند؟
سوال دوم، آیا کشور مورد تحریم دارای یک اقتصاد پیشرفته است و در درون نظام بینالمللی قرار دارد یا یک اقتصاد در حال ظهور که سعی میکند جای خود را در جهان پیدا کند؟ در واقع با طرح این سوال میتوان پی برد که تا چه اندازه یک اقتصاد میتواند به فشارهای بینالمللی حساس باشد و در برابر آنها آسیبپذیر بماند.
سوال سوم، این است که کشور مورد نظر در برابر اشکال مختلف فشار اقتصادی چه نوع آسیبپذیریهایی دارد؟ سوال چهارم، آیا جمعیت ساکن در کشور هدف، انگیزههای مادی بالایی دارند؟ آیا برای آن مردم نهادهای بینالمللی مانند سازمان ملل و سایر نهادها مشروعیت و اعتبار لازم را دارند یا خیر؟ سوال پنجم، آیا کشور مورد نظر دههها در جنگ بوده است یا دوره طولانی مدت صلح را پشت سر گذاشته است؟ سوال ششم، آیا جمعیت کشور توازن لازم میان جوانان و افراد مسن یا بین مرد و زن را دارد یا خیر؟ سوال هفتم، آیا کشور مورد نظر به منابع بیرونی اطلاعات دسترسی دارد تا از این طریق بتوان بر برنامههای ملی تبلیغاتی کشورها و دستگاههای شایعهسازی داخلی غلبه کرد؟ سوال هشتم، آیا اقداماتی که قابل دسترس هستند را میتوان اعمال کرد یا خیر؟ مثلا کشور مورد نظر جزیره کوچکی است که به راحتی میتوان تحریم را بر آن اعمال کرد یا کشوری با مرزهای گسترده که عملا نمیتوان مرزها را رصد کرد.
هر چند که پاسخ به این سوالات برای تنظیمکنندگان تحریم میتواند نقشه راه تحریم را ترسیم کند اما برای کشورهای هدف تحریم (مانند ایران) نیز میتواند فرصتی برای پاتک زدن باشد تا از اثرگذاری تحریمها کاسته شود. بهطور مثال در مورد سوال دوم میتوان اینگونه تصور کرد که هر قدر کشور هدف در درون نظام بینالمللی اقتصادی قرار بگیرد، تحریم علیه آن سختتر میشود. بنابراین میتوان اقتصاد کشور را به گونهیی هدایت کرد که در اقتصاد بینالمللی تنیده شود تا نه تنها از اثرگذاری تحریمها کاسته شود بلکه از قبل آن کشورهای دیگر نیز در صورت تحریم آسیب ببینند.
تحریم یک ابزار است که هر چند نظامی و جنگطلبانه نیست اما بین دو کشور متخاصمی که درصدد جنگ نظامی نیستند، اعمال میشود. از این رو اگر استفاده از ابزار تحریم برای تحریمکنندگان «یک» هوش (مثل تنظیم هشت سوال و جوابهای فوق) میخواهد، فرار از آن «2» هوش میخواهد. هوش اول خنثی کردن تحریم و هوش دوم تبدیل تحریم به یک فرصت.