چرا سرمایهها جذب تولید نمیشوند؟
نشانههای زیادی وجود دارد که سرمایههای سرگردان زیادی در بازار وجود دارد در حالی که بسیاری از بنگاههای اقتصادی از کمبود نقدینگی رنج میبرند. در دو هفته افزایش 300 هزار تومانی قیمت سکه هیچ توجیهی منطقی ندارد جز آنکه سرمایهها بهدنبال جایی امن هستند. دولت با میخکوب کردن ارز عملا سعی دارد صورت مساله را پاک کند اما واقعیتهای اقتصاد به خوبی در حال آشکار شدن است. تقریبا روی دو واقعیت همه اتفاق نظر دارند. اول اینکه سرمایه سرگردان در بازار بسیار است و دوم اینکه تولید کمبود نقدینگی دارد. متهم این شرایط تا سال گذشته بانکها بودند اما کاهش نرخ بهره و بحرانهایی که به دلیل آن رخ داد یک واقعیت را آشکار کرد. ساز و کار هدایت سرمایه سرگردان در ایران مشکل دارد.
بحران سرمایههای سرگردان
مقدار زیادی سرمایه سرگردان در کشور وجود دارد. نقدینگی با وجود تمام شعارها افزایش چشمگیر داشته است و این حجم بالای نقدینگی به سمت هر بازاری میرود در آن بحران میآفریند. در روزهای اخیر و با وجود تعطیلات رسمی هفته گذشته در کشور، شاهد افزایش قیمت طلا و ارز در بازار آزاد بودیم. البته سیر صعودی قیمت طلا بعد از تعطیلات شدت گرفت و تا این لحظه موجب ثبت رکورد دو میلیون و 370هزار تومانی برای سکه تمام بهار آزادی طرح جدید شده است.
اما رشد 300 هزار تومانی قیمت سکه طی دو هفته آنهم درحالی که قیمت دلار در بازار آزاد در محدوده 6500 تومان درجا میزند و طلای جهانی هم افت داشته میتواند دلایل روانی دیگری داشته باشد. یکی از دلایل افزایش چشمگیر طلا و سکه در هفتههای اخیر، کوچ سرمایههای سرگردان به این بازارهاست؛ چراکه با نجومی شدن قیمتها در بازارهای مسکن و خودروهای لوکس بسیاری از دارندگان سرمایه، ترجیح دادهاند که سرمایههای خود را در طلا به کار گیرند تا سود بیشتری عایدشان شود. سرمایهگذاری در بازار سکه بعد از آن رونق گرفت که دولت و بانک مرکزی خرید و فروش دلار در بازار آزاد را قاچاق اعلام کرده و با خریداران و فروشندگان در این بازار برخودهای انتظامی صورت گرفت. البته نباید از نقش معاملهگران بازار آتی سکه در افزایش قیمتهای اخیر سکه غافل شد چراکه فعالان این بخش نیز هر روز با حضور پررنگ در سمت خرید موجب افزایش قیمتها در بازار نقدی میشوند.
تئوری هدایت سرمایه به سمت تولید
از سالها پیش این بحث مطرح بود که سرمایههای سرگردان باید به سمت تولید هدایت شود. متهم اصلی شکل نگرفتن این موضوع نیز بانکها بودند. کاهش نرخ سود بانکی در سال گذشته علاوهبر التهاباتی که در بازار ارز و طلا به وجود آورد، یک خلأ مهم در اقتصاد کشور را هم هشدار داد و آن عدم وجود زیرساختهای صنعتی موثر برای جذب سرمایههای خارج شده از بانکها بود؛ صنعتی که میتواند محققکننده کلیدواژههای «تولید»، «ارزش افزوده» و «اشتغال مولد» باشد. سرمایهگذاری در بخشهای مختلف صنعتی تاثیر زیادی در افزایش نرخ رشد اقتصادی کشورها دارد. به همین دلیل ضمن اینکه دولتها برای توسعه صنایع داخلی سرمایهگذاری زیادی انجام میدهند، تلاش برای جذب سرمایههای خارجی در بخشهای مختلف صنعتی هم به شرطی از اولویتهای مهم است که در داخل سرمایهیی نباشد. در حالی که در کشور ما به نظر نمیرسد ما کمبود سرمایه داشته باشیم، اما این سرمایهها به جای تولید و ایجاد ارزش افزوده وارد چرخه فعالیتهای صرفا مالی و اصطلاحا سفتهبازی شده است. اتفاقی که نه تنها هیچ ارزشی نمیتواند تولید کند، بلکه عملا باعث شده تا دیگر هیچ سرمایه داری هم رمق نکند وارد فعالیتهای تولیدی یا صنعتی شود که با انواع ریسکها و مالیاتها مواجه است.
تولیدات صنعتی در کنار تولیدات کشاورزی و معدنی و خدمات از اصلیترین سرچشمههای تولید ثروت در هر جامعهیی هستند. بخش کشاورزی در کشور بهدلیل وجود شرایط اقلیمی نامناسب و کم آبیها عملا قدرت تولید انبوه را ندارد و اساسا با این شرایط خشکسالی نباید هم داشته باشد چراکه مثلا اگر قرار باشد در یک منطقهیی ما هندوانه بهکاریم و در عوض منابع آبی آن منطقه را مصرف کنیم و باعث ایجاد خشکسالی شویم گزینه بهتر میتواند عدم کشت و واردات این محصول باشد.
عدم شناخت صحیح ساختار سرمایه
مهمترین مسالهیی که باعث میشود ساز و کار انتقال سرمایه به بخش تولید با مشکل روبهرو باشد موضوع عدم شناخت صحیح از سرمایههایی است که به سمت بازارهایی همچون سکه حرکت میکند. این سرمایهها نخست، هر چند حجم زیادی دارند اما خرد هستند به این معنی که عده زیادی با سرمایه اندک به فعالیت میپردازند. دوم، برای این سرمایهها مساله نقدشوندگی و زود بازده بودند اهمیت زیادی دارد. سومین مساله عدم شناخت صحیح این سرمایهها از وضعیت تولید است.
در چنین شرایطی طبیعتا این سرمایهها به سادگی به جای تولید به سمت بازارهایی با قدرت نقدشوندگی بالا مانند طلا، ارز و سپس مسکن حرکت میکند. در بحثهای تولیدی نیز استارتآپها که سرمایهگذاری کمتری نیاز دارند در اولویت هستند.
الگوی قبلی برای جذب این سرمایهها در تولید استفاده از بانکها بود. تصور این بود که بانکها سرمایههای خرد را جذب و به سمت تولید هدایت میکنند. با وجود این، این الگو جواب نداد و کارشناسان در جواب چرایی این مساله میگفتند آنچه سبب میشود مدیریت و هدایت نقدینگی با مشکل مواجه شود و تورم ایجاد کند، عملکرد ضعیف بانکهاست، چراکه بانکها وظیفه دارند نقدینگی مازاد را جمع کرده و در بخشهای تولید هزینه کنند اما آنچه ما میبینیم عملا مدیریت دستوری و غیرعلمی است بهطوری که دیگر افراد حاضر نیستند پول خود را در بانکها سپردهگذاری کنند و عملا نقدینگی به سمت دلالیها و بخشهای غیرتولیدی و مضر حرکت کرده و گرانی و تورم ایجاد میکند.
نیاز به صندوقهای تولیدی
با وجود این نباید فراموش کرد که بانک نیز یک بنگاه اقتصادی است که درنهایت به فکر جذب حداکثر سود است. به همین دلیل نیاز به نهادهایی برای انتقال سرمایههای خرد به بنگاههای تولیدی احساس میشود. پیش از این در بخش استارتآپها تجربه صندوقهای سرمایهگذاری جسورانه به خوبی جواب داده است. این الگو قابل تامیم به بخشهای دیگر بهویژه بخش تولید است.
در حال حاضر تشکلهای تولیدی، صنعتی و کشاورزی زیادی در بخشهای مختلف وجود دارد. این تشکلها این امکان را دارند که صندوقهایی برای جذب و هدایت این سرمایهها ایجاد کنند. در حقیقت نقشی که برای بانکها در نظر گرفته شده بود میتواند از طریق صندوقهای جذب سرمایه تشکلها شکل گیرد. این طرح برای مدتها مطرح بود و در دورههایی به شکل هلدینگهای تشکلی ایجاد شد. نهادهایی مانند اتاق تعاون نیز در قالب بانک تعاون به دنبال اجرای همین طرح بودند اما به دلیل اینکه چنین طرحی در قالب بانک مشکلات خاص خود را دارد این طرح تاکنون اجرایی نشده است اما در شکل کوچکتر مانند صندوقهای سرمایهگذاری قابلیت اجرایی شدن دارد.