بیمار اقتصاد؛ طبیب سیاست
منصور بیطرف
سردبیر
اقتصاد کشور این روزها، حال خوشی ندارد. بهتر است بگوییم که حال او بدتر شده است. هر روز از گوشهیی صدای دردی بلند میشود. یک روز بازار خودرو بحرانساز میشود، روز دیگر بازار مسکن و روز بعد بازار یک کالای تولیدی دیگر. همه اینها نشانههایی از درد اقتصاد است؛ دردی که بدون شک عوامل بیرونی آن موثرتر از عوامل درونی است؛ دردی که اگرچه آغازی برای آن نمیتوان شمرد -زیرا آنقدر از نقاط مختلف آسیب دیده است که نمیتوان آغازی برای آن شمرد- اما میتوان پایانی برای آن متصور بود.
بسیاری گمان میبرند که دردهای اقتصاد ایران، صرفا اقتصادی است و بر همین اساس راهحلهای صرف اقتصادی میدهند، اینها گمانهزنیهای نهچندان حرفهیی است چراکه اگر کمی با اقتصاد ایران و مولفههای تشکیلدهنده ثروت آن آشنا باشیم بهسرعت میتوانیم متوجه شویم که راهحل بحران اقتصاد ایران نه از مدلسازیهای رایج اقتصادی میگذرد و نه از تصمیمهای صرف اقتصادی. حتی تجربههای اقتصادی کشورهای پیشرفته یا در حالگذاری مانند کرهجنوبی یا حتی همسایه غربیمان ترکیه هم که متاسفانه در برخی رسانههای کشور منتشر میشود، بدون درنظر گرفتن مسیرهای قبلی رسیدن به آن راهحلهای اقتصادی، کارساز نیست. در واقع میخواهم بگویم که برای رسیدن به راهحلهای اقتصادی نمیتوان بدون درنظر گرفتن ساختار و بافت قدرت یا همان مولفههای تشکیلدهنده ثروت، از نسخه پیچیده شده آن کشورها استفاده کرد. شاید نشانههای بیمار شبیه هم باشند اما عوامل بیماریها میتوانند کاملا متفاوت باشند. از پس از پایان جنگ تحمیلی که دولتهای ایران یکی پس از دیگری برنامههای توسعه اقتصادی تدوین و قانونی کردند، جز یک برنامه -برنامه سوم توسعه- که آن هم به دلایل خاص توانست تقریبا به اهدافش برسد، بقیه برنامهها یا از اهداف خود بازماندند یا پیشبینیها را رد کردند که در هر دو صورت میتوان آنها را ناموفق ارزیابی کرد. بازماندگی از اهداف یعنی نشناختن موانع و عبور از پیشبینیها هم باز بیش از حد ارزیابی کردن موانع است، در یک کلام میتوان هر دو را عقلایی نگرفتن برنامهریزی و نشناختن موانع تعبیر کرد که این هم همان درست ندیدن شناخت و درد است.
مولفههای تشکیل ثروت در ایران دست در دست قدرت دارد، آن هم نه قدرت اقتصادی بلکه قدرت سیاسی. از این رو است که در ایران راه رسیدن به ثروت را در کسب قدرت میبینند. این مسیری تازه نیست، تاریخ ایران سرشار از این نشانهها است. سبکتکین بنیانگذار سلسله غزنویان، بندهیی بیش نبود اما راه رسیدن به قدرت و فرمانروایی را شناخت و یکی از امیران سامانیان شد و سپس راه خود را جدا کرد و سلسله غزنویان را بنا نهاد. وقتی نوه او، سلطان مسعود پسر سلطان محمود از دست سلاجقه میگریخت هزاران شتر خزانه او را حمل میکردند. زمان دور هم نرویم، رضاخان پهلوی، زمانی که به همراه سیدضیا کودتا کرد میرپنجی بیش نبود. در خاطرات میرزا علی اصغرخان حکمت وزیر معارف و کشور دولت او در سالهای 1315 تا 1318، آمده است که رضاخان نقل میکرد که یک سال قبل از کودتا با اسب مسیر ساری تا شاهی (قائمشهر فعلی) را به سختی طی میکرده است، یعنی آنکه حشم و خدمی نداشته و از مال دنیا فقط یک اسب داشته است، اما زمانی که از ایران میگریخت یا تبعید میشد خطهیی در شمال نبود که به اسم او ثبت نشده بود. بنابراین در کشوری مانند ایران، مولفههای تشکیل ثروت، که بنیان اقتصاد و سیاستهای اقتصادی هر کشوری را پایهگذاری میکند، بازو در بازوی قدرت سیاسی دارد، لذا راهحل اقتصادی آن هم باید از کانال سیاسی بگذرد. در آخر صریح بگوییم تا زمانی که راهحلهای سیاسی در ایران بنا نهاده نشود، کشور همچنان با معضلات اقتصادی روبهرو خواهد بود. اما اصول راهحلهای سیاسی چه میتواند باشد؟ به نظر من اصول راهحلهای سیاسی میتواند مشمول زیر باشد:
1- منافع ملی؛ گروههای سیاسی و قدرتمداران، منافع ملی را بر منافع سیاسی خود مقدم بشمارند تا زمانی که این اتفاق روی ندهد، چالشهای اقتصادی نه تنها پابرجا خواهند ماند بلکه میتوانند سبب فروپاشی اقتصاد هم شوند.
2- وحدت ملی؛ گروههای سیاسی و قدرتمداران، در زمانی که دشمن پشت در است و توطئه میکند خودخواهیهای خود را کنار بگذارند و نه تنها به سمت تفرقه نروند بلکه علیه یکدیگر هم توطئه نکنند. در واقع وحدت ملی را فدای منافع خود نکنند. در اصل آنها به حبلالمتین قانون اساسی بچسبند.
3- گروههای سیاسی از مولفه تشکیل ثروت کنار گذاشته شوند. در اصل عمده چالشهای اقتصادی هر کشوری ناشی از درگیر بودن گروههای سیاسی و قدرتمداران در تشکیل ثروت است.
4- سه اصل بالا میتواند مقدمهیی برای برونرفت از چالشهای اقتصادی باشد. بدون دو اصل بالا هیچ توسعه اقتصادی در کشور رخ نخواهد داد.
این نه تنها تجربهیی است که از تمام کشورها برمیخیزد بلکه یک دترمینه تاریخی هم هست. شما هیچ کشوری نمیتوانید بیابید که بدون دو اصل بالا مسیر پرپیچ و خم توسعه اقتصادی را طی کرده باشد. دیپلماسی توسعه اقتصادی و برونرفت از چالشهای اقتصادی یعنی فروتنی در برابر منافع ملی و حفظ وحدت ملی.