نفت بدون دیپلماسی

۱۳۹۷/۰۴/۰۲ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۲۴۰۱۵
نفت بدون دیپلماسی

 منصور بیطرف   

سردبیر

 در ماه مارس سال 2000، 18 سال پیش، یکصد و نهمین نشست اوپک در وین تشکیل می‌شد. این نشست بعد از چالش‌هایی مشابه چالش‌های فعلی که میان اعضای اوپک شکل گرفته بود، تشکیل می‌شد. از یک طرف عربستان‌سعودی، کویت و ونزوئلا بود که بنا به درخواست امریکا خواهان افزایش تولید نفت بودند و در طرف دیگر ایران بود که، ‌مثل حالا، به‌شدت مخالفت شدید با افزایش تولید می‌کرد. امریکا در آن دوران به دلایل گوناگونی بر عربستان‌سعودی و ونزوئلا که در آن زمان جزو دولت‌های طرفدار امریکا بود، فشار وارد می‌کرد که تولید نفت را افزایش دهند و این دو کشور هم باتوجه به دلایل زیر خواهان افزایش تولید بودند: اول آنکه معتقد بودند در صورت عدم افزایش تولید اقتصاد جهانی به رکود می‌رود و دوم، بالا بودن قیمت نفت باعث می‌شود که نفت کالایی جذاب برای تولید شود و در نتیجه کشورهای غیراوپک رغبت بیشتری به صادرات داشته باشند و کشورهایی هم که تا آن زمان برای آنها استخراج نفت صرفه اقتصادی نداشت، تولید نفت باصرفه شود و درنتیجه یک کشور به تولید‌کننده نفت اضافه شود. دلایلی متقن که می‌توانست هر مخالفی را تبدیل به موافق کند. اما موضع ایران در آن موقع بسیار جالب بود. وزیر نفت وقت که از قضا بیژن زنگنه بود، ‌موضعی مشابه حالا داشت؛ «بازار متعادل است نیازی به افزایش تولید نیست.» اما در میان اعضای اوپک یک برداشت دیگری وجود داشت و آن اینکه چون ایران مخالف امریکا است با درخواست افزایش تولید مخالف است و دوم اینکه افزایش تولید باعث کاهش قیمت نفت می‌شود که برای ایران مفید نیست. در آن نشست اوپک با افزایش تولید موافقت کرد و حدود یک میلیون و 500 هزار بشکه به سقف تولید اوپک اضافه شد و ایران مثل حالا در اوپک «تنها» ماند.

چرا نظرات ایران در اوپک «حامی» قوی ندارد؟ این سوالی است که باید ریشه آن را در تاریخ نفت ایران و دپیلماسی نفتی ایران جست‌وجو کرد. مهم‌ترین مشکل ایران در اوپک این است که «مازاد تولید» ندارد که بتواند با آن برگ برنده خود را رو کند. خود آقای زنگنه و دیگر وزیران نفت ایران می‌دانند که آنچه در اوپک حرف اول را می‌زند «مازاد تولید» است. در واقع در اوپک هر کشوری به اندازه مازاد تولیدی که دارد رای و حامی دارد. شاید تمامی تلاش‌هایی که زنگنه، چه در دوران وزارت دولت‌های هفتم و هشتم مطرح می‌کرد و چه حالا تا ایران قدرت مازاد تولید بیابد، برای همین موضوع است که حرف ایران در این سازمان خریدار داشته باشد وگرنه صرف پایه‌گذاری و سابقه داشتن در اوپک نمی‌تواند «حامی» جلب کند. دومین مشکل ایران را باید در نبود «دیپلماسی نفتی» دانست. واقعیت آن است که هر چند وزیر نفت ایران گفته است که نفت را نباید ابزار سیاسی کرد اما این کالا فی‌النفسه سیاسی است. لااقل در تاریخ ایران می‌توانیم به مواردی اشاره کنیم که برخورد با نفت یک امر سیاسی بوده است. از کودتای 28 مرداد ماه سال 1332 گرفته تا شرکت در بنا نهادن اوپک و شعار تبلیغاتی کمپین احمدی‌نژاد در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1384 که «نفت را بر سر سفره‌های مردم می‌آوریم» همه سیاسی بوده است. بنابراین برخورد صرف اقتصادی به این کالا فقط نیمی از ماجرا را حل می‌کند بقیه ماجرا از کانال سیاسی می‌گذرد.

آیا ایران توانسته است از ظرفیت بقیه وزارتخانه‌ها مثل وزارت امور خارجه برای حل مشکل و چالش‌های نفتی استفاده کند؟ در ایران متاسفانه کارشناسان خبره سیاسی که در امور اقتصادی مانند نفت وارد باشند یا بالعکس، کارشناسان خبره نفتی که در امور سیاسی بتوانند نظر بدهند و خط‌مشی بگذارند، نداریم. در این خصوص کافی است که نگاهی بیندازیم به شرکت‌های نفتی دنیا. رکس تیلرسون وزیر سابق امور خارجه امریکا حدود 11 سال، از سال 2006 تا 2017، مدیر اکسون موبیل بوده است. اما ما متاسفانه نتوانسته‌ایم پیوند قوی بین نفت و سیاست برقرار کنیم و تمام کارها را انداخته‌ایم برعهده وزارت نفت. از این رو می‌بینیم که در کنار ضعف نداشتن مازاد تولید یک ضعف اساسی دیگر یعنی نداشتن دیپلماسی نفتی که می‌توانست ضعف اول را جبران کند، کاملا مشهود است. به همین خاطر وقتی در مذاکرات شکست می‌خوریم آن موقع دنبال یک مقصر دیگر می‌گردیم و آن را بر گردن «توطئه» می‌اندازیم.