اقتصاد در آستانه خستگی
فراز جبلی روزنامهنگار
فلزی مقاوم را تصور کنید که چندین بار خم و راست میشود، در مرحلهیی این فلز بسیار مستحکم با فشار کوچک شکسته خواهد شد. این پدیده نخستین بار در 1850 به صورت علمی ثبت شد و به آن خستگی فلزات (Metals Fatigue) نام نهادند. این پدیده وقتی اتفاق میافتد که فلز تحت تنش تکراری یا نوسانی قرار گیرد که منجر به شکست ناگهانی قطعه میگردد. در حقیقت فلز در شرایط عادی توان مقاومت بسیار بیشتری دارد اما بر اثر فرسایش مداوم این مقاومت از بین رفته است و یک فشار کوچک باعث شکستن آن میشود. این پدیده فیزیکی در بسیاری از مسائل اجتماعی قابل مشاهده است. فردی که بر اثر فشارهای روزمره به قدری خسته است که کوچکترین مسالهیی باعث عصبانیت وی میشود در حالی که همان مساله در شرایط عادی چنین اثری ندارد. از این دست مثالها بسیار زیاد میتوان گفت اما مساله مهم این است که اقتصاد ایران هم به مرحله خستگی رسیده است. نوسانات متعدد نرخهای اساسی مانند نرخ ارز و طلا باعث شده است که کوچکترین اتفاقی باعث اثراتی بسیار بزرگ شود. اعتماد در جامعه اقتصادی از میان رفته است و متاسفانه بخشنامهها و آیین نامههای فلهیی که هر روز از سوی دولت منتشر میشود به این خستگی کمک دو چندان کرده است. قیمت ارز و سکه دیروز مجددا دچار التهاب شد. انگار بازار آماده است که با کوچکترین اتفاقی دچار بحران گردد. این بازار را نمیتوان با بازار یک سال قبل مقایسه کرد چرا که التهابات چندین ماهه باعث شده است که نااطمینانی در تمام سلولهای فعالان اقتصادی جای گیرد. در چنین شرایطی هر صحبتی هرچند کوچک که در شرایط عادی هیچ تاثیری نداشت میتواند باعث ایجاد مشکل در اقتصاد شود. صحبتهای دیروز رییسجمهور هرچند از جنبه سیاسی صحیح است اما از نظر اقتصادی باعث التهاب در بازار میشود. مطمئنا این صحبتها یک سال قبل چنین اثری نداشت اما امروز بازار تشنه اخباری است که وضعیت را متشنج کند. به صورت یک قاعده کلی مسوولان اقتصادی دولت همیشه باید کم حرفترین افراد باشند چرا که کوچکترین اظهارنظر آنها اثراتی بسیار شدید و گسترده میتواند داشته باشد. اما این موضوع در شرایطی که بازار چندین موج گرانی را پشت سر گذاشته و از سوی دیگر انتظاری مبنی بر شروع موج اول تحریمها را میکشد طبیعتا اثری دو چندان دارد. در اوایل اردیبهشت ماه فعالان اقتصادی توصیههای متعددی به دولت میکردند که تصمیمات دولت در زمینه ارز اشتباه است و باید هر چه سریعتر جلوی این اشتباهات گرفته شود اما در پایان تیر ماه حتی بازگشت به شرایط اوایل فروردین نیز ممکن نیست. ساختار اقتصاد ایران به ویژه در بخش تجارت یک اسکلت سنتی اما مشخص داشت که بنگاهها بر اساس آن ساختار شکل گرفته بودند ولی تصمیمات 21 فروردین ماه و سپس بخشنامههای متعددی که در راستای آن تصمیمات ارائه شد این شرایط را تغییر داده است. اظهارنظرهای متعدد و متناقض و همچنین تصمیماتی که یکی به نعل میزد و یکی به میخ باعث شده است که فعالان اقتصادی اعتماد خود را از دست بدهند و حس بیثباتی در جامعه اقتصادی ایجاد شود. احساس بیثباتی مطمئنا از هر تحریم، شوک ارزی و ممنوعیت تجارت برای یک فعال اقتصادی خطرناکتر است. در چنین شرایطی بهترین تصمیم بازگرداندن اعتماد به جامعه اقتصادی است، کاری سخت که شاید یک ماه قبل با ترمیم تیم اقتصادی ممکن بود اما امروز حتی به اثربخش شوک ناشی از ترمیم با دیده تردید نگریسته میشود.