تحریم‌های کور طبقات فرودست را نشانه رفت

۱۳۹۷/۰۵/۱۵ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۲۷۰۴۶
تحریم‌های کور طبقات فرودست را نشانه رفت

گروه اقتصاد کلان|

افزایش فاصله طبقاتی و نابرابری‌ها یکی از چالش‌های اصلی دوره تحریم‌های جدید خواهد بود و با توجه به اینکه جامعه کماکان به وضعیت معیشتی خود معترض است، باید این مساله را مهم‌ترین مساله روز کشور دانست. در همین رابطه «تعادل» با علی مزیکی، اقتصاددان گفت‌وگو کرد تا راه‌حل‌های او برای بحران‌های آینده را بداند. او معتقد است کارهای زیادی بود که باید در گذشته انجام می‌شد ولی دولت‌ها این مسائل را پشت گوش انداختند تا امروز دیگر نتوان از اصلاح ریشه‌ای و مسائل پایه‌ای سخن گفت. بهتر است دولت کارهایی را که می‌توان انجام داد در دستور بگذارد و بهترین کاری که اکنون می‌تواند انجام داد، داشتن رویکرد منعطف به مسائل است تا بتوان از منزوی کردن ایران جلوگیری کرد.مشروح گفت‌وگوی او در ذیل آمده است:

حال و روز اقتصاد کشور را چگونه می‌دانید و آیا موافقید که با افزایش تحریم‌های ایالات متحده علیه ایران، اقشار فرودست بیشترین آسیب را خواهند دید؟

اقتصاد کشور روزهای خاصی را از سر می‌گذراند؛ در حالی که همچنان بازار ارز آماده التهاب است، به زودی تحریم‌های ایالات متحده به اجرا در خواهد آمد تا اقتصاد ایران با محدودیت مواجه شود. با وجود اینکه عده‌ای می‌گویند تحریم‌ها هوشمند هستند و اهداف مشخص سیاسی دارند، به نظر من چنین نیست و اتفاقا هدف خاصی ندارند و به یک معنا کور هستند. درنتیجه به جای اینکه اهداف سیاسی مورد ادعا را هدف قرار دهند مشکلات دیگری را ایجاد می‌کنند.

از سوی دیگر با اوج‌گیری بحران در یک اقتصاد، گروه‌ها و لایه‌های فقیر جامعه مشکلات بیشتری را متحمل می‌شوند و به نظر من تحریم‌های امریکا نیز با اقتصاد ایران می‌تواند چنین کاری را انجام دهد. به همین دلیل می‌توان ادعا کرد که مشکلات اقتصادی قبل از هر چیز نابرابری را در کشور افزایش می‌دهد. بطور کلی می‌توان گفت گروه‌های آسیب پذیر بیشترین زیان را از تحریم‌ها خواهند دید. برخی از تحلیل‌گران باور دارند که سیاستمداران کاخ سفید به خوبی این موضوع را می‌دانند و می‌خواهند با افزایش نابرابری در ایران اعتراضات را افزایش دهند تا از این طریق بتوانند اهداف خود را دنبال کنند.

این میان دولت باید چه کارهایی انجام دهد تا از افزایش نابرابری‌ها جلوگیری کند؟

اینجا یک بحث دیگری وجود دارد، دولت در ایران باید خیلی کارها انجام می‌داد که انجام نداده است و انباشت اینها بر یکدیگر وضعیت کشور را بغرنج کرده است. امروز بسیاری به این مساله اذعان دارند که مسائل بسیاری در اقتصاد کشور وجود دارد و باید برای آنها چاره‌جویی کرد اما آیا امروز می‌توان برای این مشکلات اساسی راهی یافت؟ به نظر من نه. امروز نه دولت کنونی و نه هیچ دولت دیگری با پتانسیل و توانایی فعلی نمی‌تواند مشکلات گوناگون اقتصاد کشور را برطرف کند.

به همین دلیل باید بر کارهای فوری و تغییرات ممکن انگشت گذاشت. به نظر من بهترین کاری که دولت می‌تواند انجام دهد، تغییر رویکرد در سیاست‌هایش به سمت انعطاف‌پذیری بیشتر است. انعطاف‌پذیری یک موضوع گسترده است و در همه حوزه‌ها می‌توان آن را به کار گرفت. از رابطه با امریکا تا مسائل مردم ایران همگی می‌توانند به دو شکل منعطف یا غیر منعطف مورد بحث و بررسی قرار گیرند. حتی برای مسائلی مانند عدالت اجتماعی هم باید انعطاف پذیر بود. به عنوان مثال باید توجه دولتمردان به این مساله باشد که مردم ناراضی هستند و باید از آوردن فشار بیشتر به آنها اجتناب کرد زیرا منجر به افزایش اعتراضات خواهد شد. در این زمینه می‌توان بخشی از قوانینی که مردم را ناراضی کرده تغییر داد و از تصویب مقرراتی که می‌تواند به اعتراضها دامن بزند خودداری کرد.

چنانچه چند سال قبل بود و از شما نظر خواهی می‌شد در رابطه با مساله نابرابری، چه پیشنهاد اجرایی به دولت می‌دادید؟

دولت در گذشته کارهای زیادی می‌توانست انجام دهد ولی اگر از من نظرخواهی می‌شد، استقرار نظام تامین اجتماعی جامع و کارا را پیشنهاد می‌کردم. در حال حاضر استقرار آن بسیار سخت و تقریبا ناممکن است و به همین دلیل اکنون نباید چنین توقعی از دولت داشت. اهمیت نظام تامین اجتماعی کارآمد در این است که دولت با ادعای اینکه می‌خواهد به سود اقشار فقیر کاری انجام دهد در بازار و مکانیزم آن دخالت می‌کند ولی اگر تامین اجتماعی در کشور به معنای واقعی آن وجود داشت، دغدغه‌های عدالت اجتماعی به این شکل برطرف نمی‌شود اکنون شرایط به‌گونه‌ای است که دولت به ساده‌ترین راه‌ها دست خواهد زد آن هم فقط برای اهداف کوتاه‌مدت. برای همین است که مثلا به راه‌حل‌هایی چون اختصاص دلار ارزان قیمت به کالاهای اساسی می‌پردازد؛ روشی که شکست آن بارها اتفاق افتاده و تقریبا همواره موجب ایجاد مشکلاتی در بخش‌های مختلف اقتصاد ایران شده است.

برخی از کارشناسان می‌گویند افزایش میزان نقدینگی در کشور و سوق یافتن آنها به سمت بازار ارز سبب نوسانات اخیر شد. چه این ادعا را بپذیریم و چه نه، با این همه نمی‌توان بالا بودن نرخ نقدینگی در کشور و تبعات تورمی آن را نادیده گرفت. اکنون که فشارها به کشور بیشتر خواهد شد، در این رابطه کدام سیاست‌ها کاراتر خواهند بود؟

باز هم در این بخش باید گفت دولت پیش از این باید خود را آماده سیاست‌گذاری در این بخش می‌کرد. در هیچ کشوری در جهان، در شرایط بحرانی اصلاحات چندانی نمی‌توان انجام داد و چنین کارهایی را عمدتا در شرایط ثبات و آرامش انجام می‌دهند. درنتیجه نمی‌توان از دولت توقع داشت که امروز تغییرات شگرفی به وجود آید.

از سوی دیگر من قبول ندارم دلیل به هم ریختگی وضعیت فعلی اقتصاد کشور، افزایش نقدینگی باشد. در کشور شرایطی پیش آمده که سبب شده بحران‌ها نسبت به گذشته تفاوت داشته باشند. در گذشته دولت‌ها نرخ ارز کنترل می‌کردند و زمانی که اوضاع بحرانی می‌شد به اصطلاح فنر ارز در می‌رفت و قیمت آن در یک مقطع افزایش می‌یافت. شرایط امروز بسیار متفاوت از این تصویر است و پیش از این نوسانات هم چندان میان نرخ ارز دولتی و آزاد فاصله چشمگیری وجود نداشت، امروز آنقدر این فاصله افزایش یافته که نمی‌شود تنها عامل آن را بالا بودن شاخص نقدینگی دانست. پس مشکل در کجاست؟ به نظر من دلیل به هم ریختن اقتصاد کشور و نوسانات نرخ ارز نبود اعتماد در جامعه بود. هنگامی که دایما اخبار حاکی از درگیری و تهدید است، جامعه و سرمایه‌گذار محتاط‌تر می‌شود و همین مساله وضعیت اقتصاد را هم دگرگون خواهد کرد. به همین دلیل وقتی لحن رییس‌جمهوری امریکا تغییر می‌کند و امکان گشایش و مذاکره مطرح می‌شود سریعا قیمت دلار ارزان‌تر می‌شود. من فکر می‌کنم دولت باید فضای اعتماد را دوباره به وجود آورد و کاری کند که مردم امیدوارانه‌تر بتوانند به زندگی خود ادامه دهند. چنانچه مساله شرایط و فشار روانی برطرف شود، آن‌گاه می‌توان در رابطه با نقدینگی هم کار کارشناسی کرد و راه‌های دست یافتن به یک نظام پولی بهتر را جست.

با این وجود مشکلات نظام پولی و بانکی کشور ناشی از چیست؟

در ایران دولت‌هایی که سکان امور را به دست گرفتند، به دلیل مشکلات مالی که داشتند، همواره بانک‌ها را مکلف می‌کردند تا کارهایی را انجام دهند و سیاست‌هایی را به اجرا گذارند که در نهایت سبب رشد نقدینگی و پول در کشور شد. البته دولت فعلی هم این کار را انجام داد اما با ارقامی به مراتب کمتر از دولت‌های پیشین.

در مقابل تحریم‌ها چه کاری می‌توان انجام داد که نتایج آن برای کشور مثبت و به سود توسعه باشد؟

وضعیت در کشور به گونه‌ای است که باید مجموعه نظام ایران در مورد آینده و به ویژه مسائل اساسی تصمیم بگیرد چون مسائل زیادی مطرح شدند که دولت به تنهایی نمی‌تواند در مورد آنها تصمیم بگیرد. البته نقش دولت بسیار مهم است و من اصلا باور ندارم که قوه مجریه توانایی هیچ کاری را نداشته باشد.

در حال حاضر شرایط به‌گونه‌ای است که همه‌چیز به تصمیمات سیاستمداران منوط است و به نظر می‌رسد نقش سیاستمداران ایرانی به مراتب پررنگ‌تر از همتایان امریکایی‌شان است. وقتی یک مصاحبه می‌تواند قیمت دلار در بازار ایران را چندین درصد گران‌تر و ارزان‌تر کند، یعنی اهمیت مسائل در این شرایط دو چندان است و باید بهترین تصمیمات ممکن را اتخاذ کرد.

سیاستمداران ایرانی باید انتخاب کنند که می‌خواهند با انعطاف در سطح بین‌المللی ظاهر شود یا می‌خواهد منعطف نباشد و بر سر اصول خود بایستد. چنانچه نظام سیاسی ایران بخواهد از انعطاف دست بکشد و به مقاومت سفت و سخت در مقابل طرف مقابل دست بزند، یعنی مکانیزم‌های معمول در اقتصاد جهان را کنار بگذارند. این به نظر من خیلی خوب نیست چون هزینه مبادلات ایران بسیار افزایش می‌یابد و کشور مانند فردی خواهد بود که می‌خواهد از راه‌های غیر معمول کسب درآمد کند. این موجب اتفاقات عجیبی برای اقتصاد خواهد بود. این میان برخی فکر می‌کنند چنانچه دولت این راه را برگزیند، کشور نابود می‌شود، به نظر من این هم غلط است و ایران به این سادگی از بین نخواهد رفت. مخالفت من و امثال من نه از سر ترس نابودی بلکه دلسوزی برای فرصت‌ها و پتانسیلی است که می‌تواند از بین نرود و صرف توسعه کشور شود.

اگر هم دولتمردان راه تعامل و انعطاف را برگزینند، حداقل می‌توانیم انگیزه کشورهای دیگر جهان برای پیوستن به امریکا را کم کنیم. هر چند این نیز نیازمند کار علمی است. در هر حال من مسیر انعطاف را به مراتب بهتر برای کشور می‌دانم و فکر هم نمی‌کنم چنانچه سیاستمداران مسیر چالش را برگزینند، کشور نابود می‌شود بلکه مصائب بیشتری به وجود خواهد آمد. ما در گذشته‌ها کوپنی کردن اقتصاد را داشتیم و مردم طاقت آوردند اما شرایط نسبت به گذشته متفاوت است و باید هوشیارانه‌تر برخورد کرد.

کار علمی اصولا در ایران جایگاهی ندارد، این مهم چه تاثیری می‌گذارد؟

کار علمی بسیار مهم است و متاسفانه همانطور که شما هم گفتید در ایران چندان برای چنین کارهایی ارزش قائل نیستند. به همین دلیل هنگامی که در مورد اقتصاد مقاومتی صحبت می‌شود عده زیادی فکر می‌کنند این مبحث غیر علمی و سیاستی جنگی است و به همین دلیل به جای بررسی علمی آن باید از زوایای دیگر مورد بررسی قرار گیرد. اتفاقا در بحث اقتصاد مقاومتی بیش از هر بخش دیگری باید کار علمی انجام داد. مثلا باید قراردادهایی طراحی شوند که بیش از هر زمانی به سود کشور باشد و طراحی این قراردادها خود نیازمند مطالعه اصولی است. حتی برای اینکه بتوانیم در مقابل ایالات متحده بهتر موضع‌گیری کنیم لازم است که بررسی‌های لازم صورت گیرد.

اعتراضات ماه‌های گذشته حاکی از آن است که بخشی از فرودستان جامعه به صف ناراضیان پیوستند و فکر می‌کنند کسی به فکر آنها نیست. چرا تعداد فقرا در ایران افزایش یافت و برای آنها چه می‌توان انجام داد؟

در این بخش هم مانند بخش‌های دیگر کارهای بسیاری هست که باید قبلا انجام می‌شد و متاسفانه در این بخش هم آن کارها باقی ماندند. جالب است بدانید در ایران هرگاه وضعیت بحرانی می‌شود، تازه سیاستمداران سراغ متخصصان می‌آیند و این نشان‌دهنده عدم پختگی و آینده نگری در میان سیاستمداران ایرانی و فاصله میان سیاستمداران و متخصصان امور است که طبعا از عوامل مشکلات فعلی است.این ادعا که بخش وسیعی از اقشار کم درآمد و ضعیف جامعه به معترضان پیوستند، حرف درستی است. طبیعی است مردمی که هیچ تقصیری ندارند هنگامی که به شکل ناگهانی می‌بینند دستمزدشان به دلار ناگهان سه تا چهار برابر تضعیف شده، عصبانی و ناراضی شوند. اتفاقات چند ماه اخیر فشار اقتصادی بر فقرا را افزایش داد و شرایط مالی مردم را واقعا تضعیف کرد. در گذشته گفته می‌شد در ایران اقشاری وجود دارند که در سلسله مراتب فقر و غنای جامعه زیر خط فقر مطلق هستند و با اتفاقات اخیر تعداد این افراد حتما با افزایش معنا داری مواجه شده است. درنتیجه تعداد معترضان نیز افزایش پیدا کرد و تعداد افرادی که مستاصل شدند هم بیشتر شد. متاسفانه هنوز مشخص نیست خواسته و مطالبه اصلی این معترضان چیست.

البته دلیل این موضوع به ضعف یا قوت معترضان باز نمی‌گردد، مشکل آن‌جایی است که از به وجود آمدن تشکل‌ها و احزاب در کشور جلوگیری به عمل آمد و همین مساله سبب شد تا مشخص نباشد اعتراضات صنفی و سیاسی دقیقا چه اهداف و خواست‌هایی دارند. کشور نیازمند تشکل‌ها و پویایی است.

هیچ دولتی در جهان بدون تغییر باقی نمی‌ماند و همه دولت مجبور هستند به فراخور حال و شرایط اجتماعی تغییراتی را در امور خود به وجود آورند. متاسفانه در ایران مکانیزمی که بتواند نیازهای جامعه را مطرح کند وجود ندارند و این مساله موجب یک به هم ریختگی بزرگ در سراسر اعتراضات شده است.

این مسائل نیز نیازمند کار علمی هستند و همین طوری و با آرزوهای خوب نمی‌توان توقع داشت برطرف شوند. متاسفانه فعلا سیاستمداران ایرانی میان سکون و پویایی، اولی را انتخاب کردند حال آنکه سکون رکود می‌آورد و پویایی توسعه.