چرا آمریکا از نزدیکی اروپا و روسیه ناراحت است
نشست سالیانه سران کشورهای عضو سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) اخیراً در بروکسل برگزار شد. به نظر میرسد در تاریخ این سازمان، اختلاف آمریکا با اعضای ناتو تا این سطح بروز و ظهور نداشته است. رئیسجمهور آمریکا پیش از برگزاری نشست سران، احداث خط لوله گاز بین روسیه و آلمان را یک «تراژدی» و بدترین کار ارزیابی کرد و گفت که به آنگلا مرکل در این زمینه هشدار داده است. در ضمن او بارها متحدان اروپایی عضو ناتو را به بدحسابی و عدم مشارکت در هزینههای دفاعی ناتو متهم کرده است و تهدید کرده است اگر کشورهای عضو این سازمان سهم بودجه خود را افزایش ندهند، آمریکا ممکن است «بهزودی» در باقی ماندن در این اتحاد نظامی تجدیدنظر کند. پرسش اینجاست که در روابط یوروآتلانتیکی چه چیزی بدیع و نوظهور است؟ به نظر میرسد نه ابراز نگرانی از وابستگی انرژی اروپا به روسیه و نه مطالبه مشارکت بیشتر اروپا در برسازی نظام امنیتی مشترک، بلکه تهدید اصول بنیادین روابط امنیتی یوروآتلانتیکی و احتمال برسازی «سیاست غربی پساآتلانتیکی» است که امری بدیع و نوظهور است.
چارچوب دکترینی مطالبه افزایش هزینههای دفاعی اروپا
آمریکا از منظری دکترینی، برای مدتی طولانی به دنبال جلب مشارکت بیشتر متحدان خود در تأمین هزینههای ناتو بوده است و این امر به دوران زمامداری ترامپ محدود نمیشود. عامل اصلی این دغدغه و حساسیت آن است که در چارچوب دکترین نظامی آمریکا ضروری است که این کشور توانایی جنگ همزمان در چند جبهه را داشته باشد. در این چارچوب، ناتو به آمریکا این اجازه را میدهد که با استقرار نیروها و تجهیزات در اروپا، بهصورت همزمان امکان عملیات درون خاک اروپا (بهویژه در مواجهه با روسیه)؛ خاورمیانه و آفریقا را داشته باشد.
نگرانی آمریکا از وابستگی بیشتر اروپا به روسیه در حوزه انرژی
نگرانی آمریکا از وابستگی بیشتر اروپا به روسیه در حوزه انرژی نیز واقعیت جدیدی نیست. در سال 1982 نیز ریگان تحریمهایی را علیه شرکتهای اروپایی ازجمله شرکتهای آلمانی وضع کرد که در پروژه انتقال گاز طبیعی شوروی به اروپای غربی مشارکت کرده بودند. استدلال آمریکا در آن زمان نیز آن بود که اجازه فروش نفت شوروی به متحدان آمریکا، امنیت آنها را تضعیف میکند و اتحاد آنها را متزلزل میسازد. این استدلال اصولاً مبتنی بر روندی قابلردیابی در عرصه اقتصاد سیاسی نظام بینالملل، یعنی افزایش توانایی آمریکا برای مقاومت در برابر کاهش عرضه بینالمللی برخی منابع طبیعی حیاتی بهویژه انرژی و مواد غذایی از یکسو و آسیبپذیری زیاد و انعطافپذیری کم اروپا در این حوزه از دیگر سو است. به نظر میرسد آسیبپذیری بیشتر اروپا بهویژه در حوزه امنیت انرژی، برخی پیامدهای سیاسی و ژئوپلیتیک به همراه خواهد داشت. بهعنوانمثال، با توجه به نیاز شدید اروپا به انرژی روسیه و منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، در آینده، همراستایی راهبردی اروپا و آمریکا در مورد مسائل روسیه و منطقه منا دشوارتر خواهد شد. مسئلهای که میتواند واگرایی ساختاری دو سوی آتلانتیک را افزایش دهد.
تهدید اصول بنیادین روابط امنیتی یورو آتلانتیکی
قرینههای فراوانی در خصوص سست شدن پیوندهای یورو آتلانتیکی چه در حوزه امنیتی و چه در حوزه تجاری وجود دارد. چالش تجاری جاری در خصوص تعرفههای آلومینیوم و فولاد یکی از این قرینههاست. سه اصل بنیادین در روابط یورو آتلانتیکی 1- مواجهه با ناامنی از طریق درگیر شدن فعال 2- این نگاه که سیاست درگیر شدن با مشارکت اروپا و آمریکا بهتر کار میکند و 3- این تفکر بوده است که هیچ متحدی بهتر از اعضاء ناتو برای خودشان وجود ندارد. باوجوداین، این سه اصل در عصر ترامپ با چالش مواجه شده است. در نگاه ترامپ، سیاست خارجی، عرصهای برای بازی با حاصل جمع صفر است که هرگونه کنش در راستای افزایش امنیت دیگران، زیان خالصی برای آمریکا به همراه دارد.البته در آمریکا نهادهایی وجود دارند که برخلاف ترامپ معتقدند سیاست درگیر شدن جهانی یک کنش خیرخواهانه نیست، بلکه دربرگیرنده منافع گستردهتر آمریکاست. در این چارچوب، این نهادها تلاش کردهاند تا گرایش و احساس دوری گزینی ترامپ از درگیر شدن فعال در اروپا را به مطالباتی چون لزوم افزایش سهم امور دفاعی در هزینههای ملی کشورهای اروپایی و لزوم تمرکز بر تروریسم تبدیل و ترجمه کنند. مطالباتی که با سهولت بیشتری توسط متحدان اروپایی به رسمیت شناخته میشود. باوجوداین، با توجه به اهمیت نقش و جایگاه رئیسجمهور آمریکا در ساختار حکمرانی آمریکا، این نگرانی همواره برای اروپا باقی خواهد ماند که در زمان بحران، بارأی ترامپ، آمریکا ممکن است خود را از درگیری فعال اروپا ازجمله با روسیه به دور نگاه دارد.امروزه پرسش اساسی برای اروپا آن است که آیا گرایش جدید کاخ سفید، یک ناهنجاری زودگذر و یا نشانهای از تغییری بلندمدت از نگرش آمریکا به اروپا است. در اروپا برخی بر این اعتقادند که باوجود نگاه و سیاست خاص گروه جدید حکمرانی کاخ سفید، بخشهای مهمی از ساختار حکمرانی آمریکا، گرایشهای یورو آتلانتیکی دارند؛ نظم هنجاری نظام بینالملل، بدون آمریکا وجود نخواهد داشت و هیچ قدرتی نمیتواند بهمانند آمریکا چتر امنیتی برای اروپا مهیا سازد. در این چارچوب، یک سیاست آمریکای اتحادیه اروپا که درازمدت است و پلی به دوران پسا ترامپ میسازد و فراتر از یک دوره استثنایی از شک و تردید نسبت به تعهدات آمریکا به چندجانبه گرایی است، بهترین راهبرد ممکن است. در نگاه این گروه، البته شرایط بهپیش از عصر ترامپ نیز بازنخواهد گشت و چندین روند سیاسی ازجمله تقاضای مشارکت بیشتر در هزینهای ناتو، پس از ترامپ نیز ادامه خواهد یافت.
دیدگاه دوم بر این پایه استوار است که یک تغییر ساختاری بسیار طولانیمدت تر در سیاست خارجی آمریکا به وقوع پیوسته است و بحران در روابط یورو آتلانتیکی با ترامپ آغاز نشده است و با ترامپ نیز پایان نمییابد. در این نگاه، آمریکا دیگر نمیتواند و نمیخواهد که ثباتبخش و محافظ اروپا باشد و اروپا چارهای جز پیگیری «سیاست غربی پساآتلانتیکی» ندارد. یکی از جنبههای این تغییر، تمرکز بیشتر آمریکا بر آسیا است و درنتیجه آمریکا کمتر درگیر اروپا و حوزه پیرامونی آن خواهد شد و در بلندمدت شکیبایی کمتری در مواجهه با انفعال اروپا خواهد داشت. در این نگاه، مدتها پیش از ترامپ نیز آمریکا بهصورت فزاینده تمایل کمتری نسبت به ایفای نقش فراهم آورنده امنیت اروپا نشان داده است.
سیاست اروپا در مواجهه با ترامپ
به نظر میرسد با توجه به آنچه در خصوص جنبههای دکترینی نیاز آمریکا به ناتو گفته شد، باوجود قدرتمند بودن دیدگاه مبتنی بر تغییر ساختاری بسیار طولانیمدت تر در سیاست خارجی آمریکا در حوزه روابط یورو آتلانتیکی، نیاز متقابل آمریکا و ناتو به یکدیگر استمرار خواهد داشت. در این چارچوب، به نظر میرسد اروپا در عصر ترامپ به دنبال پیگیری سیاست «بخشبندی کردن» است. به این معنا که درحالیکه همچنان به دنبال استفاده از چتر امنیتی آمریکا خواهد بود، در حوزههایی چون رژیمهای اقلیمی؛ تجارت و برجام، سیاست خودمختارانهتری را دنبال خواهد کرد و مناقشهای کنترلشده با آمریکا خواهد داشت. بااینوجود با توجه به وابستگی دفاعی و امنیتی اروپا به آمریکا، پیگیری سیاست «بخشبندی کردن» آسان نخواهد بود. بهعنوانمثال واکنش شدید تجاری به کنشهای تجاری آمریکا میتواند پاسخ آمریکا را در تضعیف تضمینهای امنیتی اروپا به همراه داشته باشد. اروپا درواقع در مخمصه انتخابی سخت قرار دارد. حرکت به سمت خوداتکایی امنیتی بیشتر ممکن است آمریکا را به این نتیجه برساند که اروپاییها راه خود را در پیشگرفتهاند و درنتیجه تعهد آمریکا به اروپا تضعیف شود. در ضمن باید به این نکته توجه کرد که گرچه تأثیر غیرقابلانکار ایالاتمتحده بر نظام مدیریت غیررسمی اتحادیه اروپا موجب انسداد برخی از ابتکارات ارزشمند اروپایی شده است، بااینوجود، نفوذ آمریکا در اروپا بر کاهش اختلافات داخلی بین اعضای اتحادیه اروپا و هموار کردن کار اعضای اتحادیه اروپا با قدرتمندترین بازیگران جهانی و درنتیجه کاهش نگرانی اعضا در ریسکپذیری کنشهای خارجی مؤثر بوده است. در این نگاه، تضعیف بیشتر درگیری آمریکا در مناطق همسایگی اروپا ممکن است تمایل و توانایی اتحادیه اروپا را برای مقابله با چالشهای دشوار خارجی کاهش دهد.
منبع: شمس