آیا اَبَرشرکتها اقتصاد را شکل میدهند؟
گروه جهان
اَبَرشرکتها میتوانند در اقتصاد خیلی چیزها را تغییر دهند از تورم گرفته تا دستمزدها؛ آنها میتوانند به اندازه بانکهای مرکزی قدرت داشته باشند. واقعیتهای بزرگ اقتصادی چند دهه اخیر این است که شرکتهای موفق و بزرگ بیش از هر زمانی بر صنایع تسلط پیدا کردهاند در حالی که دستمزدها، تورم و نرخ رشد تقریبا به همان کندی گذشته است. امروزه بسیاری از قدرتمندترین سیاستگذاران اقتصادی جهان بطور جدی این مساله را در نظر میگیرند که عامل حقیقت اول (تسلط روزافزون شرکتهای بزرگ بر صنایع) عامل حقیقت دوم (افزایش آهسته دستمزد، تورم و نرخ رشد) است و اینکه تمرکز روزافزون قدرت شرکتهای بزرگ باعث شده تا تلاش بانکهای مرکزی برای حفظ اقتصاد سالم متزلزل شود.
نیویورکتایمز مینویسد: بحث امروز اقتصاددانها پاسخ به این پرسش است که آیا انحصارگرایی و قدرت بیش از اندازه چند کارفرما میتواند بخشی از مشکل افزایش نیافتن دستمزدها باشد یا خیر. اقتصاددانها بهدنبال این هستند که آیا شرکتهای بزرگ که در بسیاری از صنایع پیشرو هستند، مسوول کاهش هزینههای سرمایهگذاری هستند یا خیر؟ آنها همچنین در حال بررسی این مساله هستند که آیا فرایند قیمتگذاری شرکتهایی آنلاینی چون آمازون میتواند تاثیری بر تغییرات تورمی داشته باشد یا خیر.
گرچه هنوز پاسخ این پرسشها کاملا مشخص نشده اما نظریههای قابل توجهی در این باره مطرح شده، ایدههایی که درست پیش از گردهمایی سالانه روسای بانک مرکزی در جکسون هول مورد بررسی قرار گرفته است. جیسون فورمن اقتصاددان دانشکده کندی دانشگاه هاروارد، میگوید: «تا همین چند سال پیش نظریههای مربوط به انحصارگرایی چندان جدی گرفته نمیشد و حتی برخی طرح و مطالعه چنین نظریاتی را بدبینانه میخوانند که ارتباطی با سیاستهای کلان اقتصادی ندارد. اما در سالهای اخیر یک انفجار تحقیقاتی اتفاق افتاده و دیوارهای گذشته را خراب کرده است.»
نیویورکتایمز مینویسد: بانکهای مرکزی هیچ تمایلی ندارند که اظهارات کارشناسانی چون فورمن را تایید کنند اما واقعیت این است که آنها نیز با اطلاعات مربوط به چگونگی رقابت شرکتهای بزرگ با بانکهای مرکزی برای شکل دادن به اقتصاد موردنظر خود درگیر هستند. در حالی که این مباحث بطور گستردهای در نشستهای مربوط به سیاستهای ضدتراست یا چگونگی تنظیم بازار مطرح میشود، اما میتواند نتایج مثبت و کارآمدی برای بانکهای مرکزی داشته باشد. به عنوان مثال، اگر قدرت متمرکز یک شرکت باعث کاهش رشد دستمزدها شود، بانک مرکزی ایالات متحده شاید بتواند نرخ بهره را برای زمان بیشتری پایین نگهدارد، بدون اینکه تغییری در تورم ایجاد شود. استر جورج رییس بانک مرکزی کانزاس که بهدلیل حمایت از کسب و کارهای خرد و متوسط و کمک به بهبود اقتصادی در سالهای اخیر مورد تقدیر قرار گرفته، در حال بررسی این مساله هستند که شاید این بهبود شرایط کسب و کارهای خرد نتیجه افزایش تمرکز صنعت بانکداری بوده است. استر جورج در این باره گفته: «مساله اصلی اینجا نگاه به اندازه و ردپای شرکتها نیست بلکه به نظر میرسد مسائل جدی وجود دارد که باید با جدیت بیشتری مورد بررسی قرار گیرند.» برای مثال، بیشتر سرمایه شرکتهای مدرن بهشکل ناملموس مانند نرمافزارهاست تا ماشینآلات و سایر کالاهای فیزیکی. به گفته نیکلاس کروزت و جانیس اریلی از دانشگاه نورث وسترن، شاید یکی از دلایل سیاست نرخ پایین بانکهای مرکزی در چند دهه گذشته باشد. در واقع نوع سرمایه شرکتها باعث شده که بانکهای مرکزی هزینه کردن بیشتر سرمایه را تشویق نکنند.
بانکها اغلب تمایلی ندارند تا داراییهای معنوی یا سایر اقلام نامشهود را به عنوان وثیقه در برابر وام بپذیرند و این بدان معناست که نرخ بهرهای که بانک مرکزی کاهش میدهد قدرت کمتری برای تولید هزینه افزوده سرمایهگذاری دارد. آلن کروگر اقتصاددان دانشگاه پرینستون، ادعا میکرده که قدرت انحصارگرایی احتمالا بخش بزرگی از پازل دلایل رشد اندک دستمزد است. با این ارزیابیها، دستمزدها باید با توجه به سطح تورم و نرخ بیکاری یک تا 1.5 درصد سریعتر از آنچه امروز افزایش داشته، رشد میداشت.
کروگر میگوید: زمانی که کارگران در انتخاب کارفرما گزینههای محدودی دارند، قدرت کمتری نیز برای درخواست افزایش حقوق دارند و بههمین دلیل برای کارفرمایان راحتتر خواهد بود که پرداختها را محدود کنند حال یا از طریق مخالفت آشکار یا توافقهای ظریف پشت پرده. البته این احتمال هم وجود دارد که سیاست انحصار بتواند تاثیرات دیگری را داشته باشد. مثلا اینکه با پایین نگه داشتن نرخ بهره و تقویت بازار کار، کارفرمایان سرانجام متوجه شوند که هیچ راهی جز افزایش پرداختها به کارگران ندارند.
گرچه مباحث مربوط به دخالت پیدا و پنهان شرکتهای بزرگ در شکل دادن دوباره اقتصاد تازگی دارد اما برای بسیاری از کسانی که سالهاست معتقدند قدرت متمرکز این شرکت عامل اصلی بسیاری از مشکلات اقتصادی است، بانکهای مرکزی همین حالا هم زمان زیادی را برای به دست گرفتن کنترل شرایط از دست دادهاند. مارشال اسینبوام کارشناس موسسه روزولت که در نشست سالانه اخیر روسای بانکهای مرکزی نیز حضور داشته، میگوید: «رکود دستمزد معمای پیچیدهای نیست. تحقیقات ما نشان میدهد که چه اتفاقی میافتد اما این برای اولینبار است که فدرال رزرو تصمیم گرفته تا بطور جدی به این مساله بپردازد.»
نیویورکتایمز در پایان نوشته: «فدرال رزرو تلاش دارد تا سلامت اقتصاد امریکا را حفظ کند آنهم در شرایطی که هنوز نتوانسته مساله پرداخت و دستمزد خوب را برای میلیونها نفر حل کند. کسانی که در نشست اخیر روسای بانکهای مرکزی در جکسون هول دور هم آمده بودند همگی درباره این مساله اتفاقنظر دارند که نگاه کردن به اقتصاد فقط از دریچه ارقام و دادههای آماری کافی نیست.»