سرانجام کار ناتمام «ناصر چشمآذر»
همسر ناصر چشمآذر فقید، از کار ناتمام این هنرمند میگوید و اینکه قرار بود این اثر برای هفت میدان شهر ساخته شود. آنها قصد دارند این قطعات را در روز تولد ناصر چشمآذر به صورت آلبوم عرضه کنند.
شب چهارم جشنواره بینالمللی فیلم کودک و نوجوان، به نکوداشت زندهیاد، ناصر چشمآذر گذشت. این برنامه با صحبتهای شاهد احمدلو، برادر همسر ناصر چشمآذر آغاز شد. شاهد، به دوران کودکی خود نگاه میکند و سکانسهایی از اولین دیدارهای ناصر چشم آذر، که در دوران کودکی، نه یک انسان، که برایش بتی نمود میکرد؛ بتی که کودکیهایش را به رنگ موسیقی آمیخته بود و با اولین نگاههایشان به هم، مرید و مراد گشته بودند. شاهد در سکانس دوم کودکیهایش با ناصر، به استودیو برای ضبط «ای ایران» فیلم «ناصر تقوایی» میرود و با «بخوان» ناصر میخواند. سکانس سوم دیدارها، در غمگینی حال گوینده تعریف میشود، جایی که بازیگر نوجوان، غرق در خود، به دنبال ستارهای برای در آغوش کشیده شدن، در پشت صحنه فیلم دره شاپرکها، ناگهان ناجی خود را مییابد، ناصر جوان میآید، از کائنات، خدا، ماه و ستارهها برایش میگوید. در ادامه این مراسم همسر ناصر چشمآذر درباره این هنرمند چنین میگوید: «ناصر، نماد مهربانی و مهرورزی بود، انسانی پر از انرژی و هنر، مردم دوست و مردمدار. نوآور بود و با زبان انسانیت با مردم حرف میزد. او از خودش بیرون آمده بود، به عشق رسیده بود... و چشم شیرین نم باران عشق میگیرد، حرفهایش در سالن چشمه میشود و همه دلتنگ شور نواز، ناصر چشم آذر میشوند. شیرین احمدلو ادامه میدهد، ناصر عاشقانه برای مردم و به ویژه کودکان کار کرد و موسیقی استاندارد از خود به جا گذاشت، ناصر به واسطه عشقش به کودکان اولین کنسرت خود را چهار سال پیش، پس از چهل سال دوری از صحنه، در مهرماه و همزمان با آغاز مدارس اجرا کرد. همسر چشمآذر در پاسخ به پرسش «آیا کار ناتمامی از این هنرمند وجود دارد و کسی متولی اتمامش شده » به ایسنا گفت: »آقای چشم آذر یک کار ناتمام دارد به نام «هفت میدان » که به سفارش شهرداری تهران برای هفت میدان شهر ساخته شده و تمام کارها انجام شده بود و ما در تلاشیم تا روز تولد ایشان، ۱۰ دی ماه، این اثر به صورت آلبوم رونمایی شود، همچنین کارهای دیگری هم دوست داریم انجام بدهیم، مثل کتاب نت کارهای خاطره انگیزش.»
او با افسوس بسیار عنوان کرد: آثار زیادی از ناصر چشمآذر به جای مانده که سالیان زیادی گردآوری آنها به طول میانجامد و ما شاید ۵۰ سال دیگر متوجه فقدان این اسطوره شویم. رعنا، فرزند ناصر چشمآذر با صدایی بغضآلود مرثیهای برای پدر خواند و ابراز غم کرد از اینکه «پدرم چنین جمعی را تا وقتی که زنده بود ندید و اگر بود، ترجیح میداد با ساز زدنش با شما حرف بزند.»