گمشدهای به نام زبان جهانی
منصور بیطرف|
سردبیر|
در 14 سپتامبر سال 1960، سازمانی شکل گرفت که در ابتدا قدرتهای بزرگ باورشان نمیشد که این سازمان بتواند طی حیات خود نقش مهمی در تجارت جهانی ایفا بکند. اوپک یا سازمان کشورهای صادرکننده نفت، سازمانی بود که در ابتدا با همکاری کشورهای عراق، ونزوئلا، عربستان سعودی، ایران و کویت شکل گرفت. هدف از تاسیس این سازمان، آن طور که در نامههای فواد روحانی، قائم مقام وقت شرکت ملی نفت ایران و اولین دبیرکل اوپک، آمده است، «ترویج سهمیهبندی تولید بین کشورهای صادرکننده نفت» بود تا از رقابت این کشورها در بازارهای نفتی دنیا جلوگیری شود.
در ابتدا هیچ یک از قدرتهای بزرگ تصورش را نمیکردند که این کشورها بتوانند با یکدیگر همکاری کنند چه برسد به آنکه سازمانی را شکل دهند و مبنای توافقشان از دل یک سازمان بیرون بیاید. برای مثال، سر جفری هریسن، سفیر وقت انگلستان در تهران به صراحت اظهار کرده بود، «اوپک سازمان قابل ملاحظهای نیست و کارش پیشرفت نخواهد داشت.» (یادداشتهای فواد روحانی) یا آنکه شرکت بیپی موریسن بریجمن در گفتوگویی که در همان اوایل پیدایش اوپک با فواد روحانی داشت به صورتی نیمه شوخی و نیمه جدی و با لحنی تقریبا پدرانه به او توصیه کرده بود که، «بهتر است هر چه زودتر پای خودش را از اوپک بیرون بکشد ..» (ایضا) اما اوپک پایدار ماند و همچنان به کار خودش ادامه داد و میدهد . دلیل پایداری اوپک جدا از منافع ملی که کشورهای صادرکننده در محاسبات جدی خود داشتند، برخورداری از یک «زبان جهانی» بود. زبانی که جهان آن را در نماد «اوپک» میدید .
آیزیا برلین در کتاب «مجوس شمال» که تحلیل آثار و زندگی «یوهان گئورک هامان» - عقل ستیز دوران روشنگری - میپردازد، از «زبان» تعریف و برداشت جالبی دارد . به اعتقاد او که برداشت از نوشتههای هامان است، زبان با نمادها سروکار دارد . هر زبانی برای توسعه خودش باید «نماد» داشته باشد، بدون نماد هیچ زبانی کاربرد ندارد. او از هامان نقل میکند که، «زبان اولین و آخرین وسیله و معیار عقل است .» تاریخ دنیای مدرن هم نشان داده است که توسعه هر زبانی با توسعه نمادها رابطه مستقیم دارد و هر زبانی هم تنها با اندیشه، توسعه نمییابد بلکه با اقتصاد که عینیترین نماد را در خود دارد راه به جلو میبرد. لذا در پارادایم اقتصاد، آنچه مهم است زبان جهانی است. یعنی با زبانی صحبت بشود که نه تنها جهان ما را درک کند بلکه بتواند با ما هم عجین شود . این «زبان» را ما میتوانیم به راحتی در کشورهایی که پارادایم سیاستگذاریهایشان نه سیاست بلکه اقتصاد است، پیدا کنیم. عضویت در سازمانهای منطقهای و فرامنطقهای، عضویت در نهادهای جهانی و برگزاری سمینارهای جهانی، حداقل رفتاری است که بخش مهم آن را «زبان جهانی» ایفا میکند . بدون داشتن این زبان، نه میتوان وارد اقتصاد جهانی شد و نه میتوان اقتصاد جهانی را وابسته به خود کرد. از همین رو «نداشتن زبان جهانی» یکی از مهمترین ضعفهای اقتصاد ایران است که نمیتوان آن را در سیاست یافت . اینکه چرا اقتصاد ایران «زبان جهانی» ندارد را باید در همان پارادایمهایی که هفته پیش از آن سخن گفتیم جست. در پارادایم سیاست، نمیتوان دنبال زبان جهانی گشت زیرا زبان سیاست، بر خلاف زبان اقتصاد که باید زبان دراز مدت و دایمی باشد، زبان موقت است و از بدو خلقت تاکنون آنچه اقوام و کشورها را به هم پیوند داده نه سیاست که اقتصاد بوده است . در همین خصوص همین بس که در یک دهه پیش بحران قحطی که در سودان رخ داد و هزاران نفر را به کام مرگ فرستاد، حس بشردوستی هیچ کشوری نجنبید زیرا سودان هیچ نقشی در اقتصاد جهانی نداشت. سهم صفر درصدی و شاید منفی این کشور – زیرا از کشورهای دیگر کمک میگرفت و خودش هیج چیز نمیداد – از اقتصاد جهانی باعث شده بود که عملا هیچکس بلایای آن کشور را به حساب نیاورد و اگر نبود بیماریهای مسری آن شاید هیچ کشوری سراغ آن نمیرفت. یا زیاد هم دور نریم، یمن را نگاه کنیم . فقط ژئوپلیتیک این منطقه بهدرد جهان میخورد و با وجود همین مورد باز میبینیم که با گذشت چهار سال از جنگ داخلی و حملههای وحشیانه ائتلاف عربی به رهبری عربستان، باز هیچ رگ جهانی نمیجنبد و این را با تجاوز عراق به کویت در 28 سال پیش مقایسه کنید که به دو ماه نرسید که ائتلاف غرب علیه عراق شکل گرفت و صدام حسین را شدیدا مجازات کردند، زیرا کویت هم سهم جهانی در اقتصاد داشت و همزبان جهانی.
واقعیت آن است که ما در ایران، زبان جهانی نداریم و همین موضوع ما را نه تنها به جلو نرانده بلکه به عقب هم رانده است . تحریمهایی که امریکا به تنهایی علیه ایران اعمال میکند و شرکتهای بینالمللی را بهدنبال خود میکشاند ناشی از همین نداشتن زبان جهانی است. فیالواقع بدون زبان جهانی نمیتوانیم از بحرانهای موجود خلاصی یابیم و این هم میسر نمیشود مگر با تغییر پارادایم از سیاست به اقتصاد.