مهاجرت برای ادامه زندگی

۱۳۹۷/۰۸/۱۴ - ۰۰:۰۰:۰۰
کد خبر: ۱۳۳۱۰۵
مهاجرت برای ادامه  زندگی

خشکسالی، ریزگردها و کمبود شدید آب ممکن است کشور را با مهاجرت‌های گسترده در اقصی نقاط و حتی از نیمه جنوبی به نیمه شمالی روبه رو کند و در صورتی که تمهیداتی برای مقابله با این امور اندیشیده نشود، به بحران‌های متعدد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی منجر خواهد شد.

به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش‌های خبری ایرنا، بحران‌های متعدد زیست محیطی در سطح جهان، منطقه و همچنین در داخل کشور می‌تواند موجب پیدایش بحران در سایر حوزه‌های زندگی اقتصادی و اجتماعی شده و بدین‌ترتیب کشور را با چالش‌های جدی مواجه سازد.

نظر به اهمیت موضوع و جهت روشن شدن ابعاد و لایه‌های مختلف آن پژوهشگر خبرگزاری ایرنا گفت‌وگویی با دکتر «اسدالله نقدی» استاد دانشگاه و متخصص مسائل توسعه و مطالعات شهری انجام داده است.

  باز گشت ریشه‌های تاریخی مهاجرت

 به اواسط دوران قاجار و پیدایش مشروطه

دکتر نقدی در ارتباط با تاریخ مهاجرت گفت: بحث مهاجرت در ایران تا حدود زیادی مشابه این تجربه در بسیاری از دیگر کشورهاست و به تفاوت و فاصله منابع مربوط به کار و اشتغال، شرایط و کیفیت زیست و زندگی در دو نقطه مهاجر پذیر و مهاجر فرست مربوط می‌شود. در واقع داستان مهاجرت‌های ارادی تاکنون در همه جای دنیا تا حدود زیادی مشابه بوده و اقلا در تئوری عامل انگیزاننده 'امکان زیست بهتر' مطرح است. البته بحث مهاجرت اجباری از این قاعده تا حدودی مستثنی است. با این حال حتی در این مورد نیز ممکن است موضوع بهبود شرایط و متغیر اقتصاد دخیل باشد در هر صورت صحبت من در مورد مهاجرت‌های ارادی است.

' در ایران موج آرام مهاجرت دقیقاً از دوران ناصری متولد و از فردای انقلاب مشروطه و اوایل قرن حاضر شمسی به صورت ملموس اما آرام شروع می‌شود اما روند آن خیلی کند بوده است. از دهه پنجاه با ورود مکانیزاسیون به روستاها و کشاورزی و نیز گسترش ارتباطات و توسعه بهداشت و تزریق دلارهای نفتی به قطب‌های شهری، شهرنشینی وارد مرحله جدیدی می‌شود و رشد می‌کند و موازنه شهری روستایی به هم می‌خورد. اما به نظرم خیلی کنکاش تاریخی در اینجا ضرورت ندارد و به همین خاطر خیلی سریع بر می‌گردم به موضوع مهاجرت در شرایط فعلی. '

  مقایسه تفاوت‌های زندگی در مبدأ و مقصد علت مهاجرت است

وی در ادامه اظهار داشت: در دهه‌های گذشته دلیل اصلی و عمده مهاجرت در ایران ارزیابی و مقایسه تفاوت سطح زندگی در مبدأ و مقصد ولی نه به معنای صرف درآمد و اقتصاد بلکه فراتر از آن بوده است. جریان آن عمدتاً از مناطق روستایی به شهرهای کوچک و از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ به شکل پلکانی و تابعی یا به شکل مستقیم از روستا به شهرهای بزرگ خاصه تهران بوده است. برای مثال از روستاهای اردبیل، زنجان، میانه، همدان و درود یا خراسان و ...کثیری به تهران و قطب‌های صنعتی کشور، به دلایلی همچون نبود زمین کافی، فرصت‌های شغلی، اختلافات طایفه‌ای و سراب یا رویای زندگی بهتر و بهبود فردای فرزندان و غیره مهاجرت می‌کردند. در موارد استثنایی هم از گذشته بحث عوامل طبیعی دخیل بوده است، مانند مهاجرت زابلی‌ها به دشت گرگان و گنبد. ولی عامل اقتصادی و مقایسه امتیازات مبدأ و مقصد و آن هم به شکل گزینش عقلانی عامل مهم تبیین مهاجرت در ایران یک قرن گذشته است.

این استاد دانشگاه اضافه کرد: ولی در سال‌های اخیر داستان مقداری متفاوت و پیچیدگی آن بیشتر شده است. آن هم به خاطر ظهور تغییرات اقلیمی، خشکسالی و کاهش بارندگی است. من حدود چهار سال پیش در یک مصاحبه‌ای بحثی را مطرح کردم که بعدها نام مهاجرت‌های اکولوژیک به خود گرفت. با توجه به مطالعات میدانی که در حاشیه نشینی همدان و تهران، و ساوه، کرمانشاه، ایلام و مناطق یا شهرهای دیگری مانند اسدآباد، فامنین، نهاوند و بر اساس برخی مشاهدات میدانی در بعضی از روستاهای آذربایجان به پدیده سونامی مهاجرت در صورت استمرار خشکسالی‌ها در نقاط مختلف (تاکید می‌کنم در صورت ادامه روند فعلی کاهش بارش ها) اشاره کردم.

طبیعی است وقوع این سونامی بسته به استمرار شرایط اقلیمی سال‌های اخیر است و اگر روند ترسالی‌ها رخ دهد این بحث از بین نخواهد رفت اما با سرعت کندتری رخ خواهد داد. اگر این اتفاق رخ دهد، دیگر موضوع تفاوت زندگی مثل نیم قرن گذشته مطرح نیست بلکه موضوع بقا است و کمبود آب کشاورزی یا دام نیست بلکه تامین آب شرب برای ساکنان نقاط روستایی مطرح است. قبلاً موضوع تفاوت کیفیت و مواهب زندگی بود و تفاوت درآمد اما در این شرایط مورد بحث خود زندگی مطرح است. برای مثال در روستاهای زنجان و میانه و اردبیل و درود و کبودرآهنگ چون فرصت‌های شغلی کم بود و زمین پاسخگویی همه اعضای روستا نبود گروهی راهی شهرهای مختلف به ویژه به باقرآبادها یا شادآباد‌های تهران برای فرصت‌های شغلی بهتر مهاجرت می‌کردند. '

وی گفت: اتفاقی که در سال‌های اخیر یعنی در حداکثر در 10 سال گذشته رخ داده این است که اساسا، برخلاف موج قبلی مهاجرت که فرد امکان بقا در روستا را داشت اما با درآمد و کیفیت پایین و دنبال بهبود بود مهاجرت می‌کرد، اکنون جبر و ضرورت بقای روستاییان موجد و موجب رانده شدن است.

مطالعات میدانی من در بسیاری از شهرها در 20 سال گذشته نشان می‌دهد که یکی از شاه بیت‌های مهاجرین روستا-شهری این بوده است که من به خاطر آینده بچه هایم مهاجرت کردم. این جمله تکراری مهاجرین در بیشتر نقاط کشور است. ممکن است در چین یا در مهاجرت‌های اروپا و امریکا چنین تلقی به عنوان دلیل یا عامل مهاجرت وجود نداشته باشد یا به اهمیت و شدت ما نباشد اما در ایران با توجه به مسوولیتی که خانواده نسبت به آینده فرزندان احساس می‌کند این امر معمول بوده است. اما الآن به خاطر بقای بچه‌ها است که مهاجرت می‌کنند. به خاطر این است که روستا یا روستاییان آب ندارند. در شهرستان‌هایی مثل اسدآباد، فامنین روستاهایی هستند که برخلاف ظاهر استان که پر آب و پر بارندگی به نظر می‌رسد، آب ندارند. روستاهایی هستند که حتی برای تأمین آب آشامیدنی از طریق بخشداری‌ها با تانکر در تابستان‌ها آب رسانی می‌شوند. بنابر این اینجا دیگر موضوع محاسبه منافع مبدأ و مقصد نیست. موضوع تفاوت کیفیت زندگی نیست. موضوع خود زندگی است، موضوع بقا است. این اتفاقی است که افتاده است از آن به عنوان مهاجرت اکولوژیک یاد می‌شود.'

  تغییرات اکولوژیکی کیفیت زندگی در نیمه جنوبی را با چالش مواجه کرده است

وی در پاسخ به 'فرضیه جابه‌جایی جنوب شمال' ضمن اشاره به تفاوت‌های نیمه شمالی و نیمه جنوبی کشور بیان داشت: ما از تهران به پایین یک سری شهرها مثل قم، اصفهان، شیراز را داریم یا بندرعباس و بوشهر و تا حدودی یزد که هر کدام از آنها به یک نوعی قطب صنعتی و جمعیتی به شمار می‌روند. شهرهایی مانند اصفهان که قطب صنایع مادر است، اهواز که قطب صنعت نفت است یا سواحلی مانند بندر امام، بوشهر و بندر عباس که به دلایل تجاری و اقتصادی و شیراز که به خاطر شرایط خاص خودش مهم هستند. در حالت عادی این شهرها باید جاذب جمعیت باشند که در گذشته این طور بوده است. مثلاً اصفهان، اراک، ساوه و اهواز جاذب جمعیت زیادی بودند. اما اتفاقات اکولوژیکی و اقلیمی به ویژه در استانی مثل خوزستان که از نظر جمعیتی و اقتصادی به ویژه صنعت نفت مهم بوده، کیفیت زندگی را پایین آورده است. ممکن است این تغییرات اکولوژیکی باعث شود که افراد در مورد ماندن یا رفتن تجدید نظر بکنند. به ویژه بخش غیر بومی جمعیت در اولویت اول و حتی ممکن است در اولویت‌های بعدی این گزینه برای جوامع و جمعیت‌های محلی نیز مطرح شود.

وی گفت: اگر چنین امری مطرح شود، گزینه‌های زیادی هم برای جابه‌جایی وجود ندارد. در نیمه شمالی کشور از آذربایجان تا خراسان، محدوده بینابینی تهران، به علاوه استان‌های گیلان و مازندران و گلستان وجود دارد. اگر از زاویه تحمل اکولوژیکی و توسعه پایدار به این مناطق نگاه کنیم، خواهیم دید که به آستانه تحمل شان رسیده‌اند. خود آنها نیز هم به دلایل اقلیمی و اکولوژیکی و هم به لحاظ ساختار و بافت فعالیت‌های اقتصادی دیگر خیلی پتانسیل مهاجرپذیری بالایی ندارد. درست است به خاطر بحث گردشگری این استان‌ها در مقطع عید یا تابستان پذیرای جمعیت زیادی هستند. ولی باید توجه کرد که این جمعیت ساکن نیست. بنابر این نمی‌توان گفت که ظرفیت مهاجرتی بالایی دارند. و از آن مهم‌تر پذیرش اجتماعی هم باید به جد مورد بحث و مطالعه قرار گیرد

دکتر نقدی افزود: با فرض چنین ایده و گزینه‌ای که ما رانش جمعیتی از جنوب به سمت مرکز یا نیمه شمالی را تصور کنیم، در مرکز نیز ظرفیت زیادی برای پذیرش مهاجر نداریم. همین الآن تهران به عنوان یک کلان‌شهر خودش با مشکلات عدیده‌ای مانند آلودگی، گرانی مسکن و غیره مواجه و در مرز اشباع است. در همسایگی آن کرج نیز به همین شکل. به علاوه مناطق شمال غرب نیز تراکم جمعیتی بالایی دارند، و بطور سنتی خیلی مهاجر پذیر نبوده‌اند و عمدتاً مهاجرت‌هایشان درون منطقه‌ای بوده، استان‌های شمال غرب همواره جزو استان‌های مهاجر فرست بوده‌اند. همچنین دشت گنبد و گرگان از قبل مهاجرین سیستانی آمده‌اند و غیر از این پتانسیل و استعداد پذیرش جمعیت مهاجر وجود ندارد.

   تعارض‌های فرهنگی و اجتماعی در ذات مهاجرت نهفته است

وی افزود: هر مهاجرتی در نفس خودش امکان بروز تفاوت‌ها و تعارض‌های فرهنگی و اجتماعی را دارد. یعنی از همان ابتدا حتی اگر از روستایی به شهر همجوارش مهاجرت صورت بگیرد این تضاد رخ می‌دهد. برای همین اصلا از عبارت روستا شهری شدن فرهنگ شهرهای مهاجر پذیر یا از تنوع فرهنگی شهرهای مهاجر پذیر در همه جای دنیا بحث می‌شود. این امر چه در مهاجرت‌های ملی و چه در مهاجرت‌های بین‌المللی مشابه است. الآن شهرهایی مثل لندن یا پاریس یا برلین با این تفاوت‌ها و تعارض‌های فرهنگی درگیر هستند. این امر در سطح خیلی خرد نیز مانند مهاجرت روستاهای تابع یک شهرستان به مرکز آن نیز رخ می‌دهد.

' پیش فرض من این است که امر مهاجرت با خودش تداخل‌های فرهنگی و تزاحم‌های اجتماعی را به همراه دارد. منتها در برخی از این موارد تفاوت‌هایی وجود دارد. برای مثال مهاجرت در آذربایجان داخلی است. یعنی مهاجرت از روستاهای خود این مناطق به مراکز شهری و به ویژه شهرهای بزرگ مانند تبریز و ارومیه و دیگر شهرها است. و خیلی مهاجرین فرامنطقه‌ای در این مجموعه نداریم. بنابر این نوع تفاوت‌ها متفاوت است. همچنین در مناطق دیگر، مثلا در کردستان مهاجرپذیری کم است. اگر مهاجرت‌های به کردستان را با مهاجرت به اصفهان مقایسه بکنید متوجه می‌شوید که کردستان بیشتر مهاجر فرست است تا مهاجرپذیر و استان‌هایی مانند لرستان هم داستان خاص خودشان را دارند '

این استاد دانشگاه معتقد است: خود مهاجرین هم به عنوان یک قاعده مقاصد را بررسی می‌کنند و به جایی می‌روند که دو ویژگی داشته باشد. یک فرصت کار و زندگی بیشتر و بهتر از مبدا مهاجرت باشد. کار و شغل و مسکن امکان کسب درآمد وجود داشته باشد. دوم این است که پذیرش اجتماعی وجود داشته باشد. یعنی یکی از قواعد مهاجرت‌های برنامه‌ریزی شده و اختیاری است که افراد بررسی می‌کنند که چقدر امکان و پتانسیل پذیرش مهاجرین وجود دارد چرا اغلب جنگ زده‌های خاورمیانه به اروپای غربی و شمالی می‌روند و نه چین و روسیه و .‌‌.، به همین خاطر است که مهاجرین بیشتر پایتخت‌ها را انتخاب می‌کنند. در پایتخت یا کلانشهر‌ها فرصت‌های کار و شغل حتی در بخش خدمات و در مشاغل فرودست اجتماعی مانند کارگری ساختمان و دست فروشی تا فرصت‌های بالاتر وجود دارد. به‌علاوه در کلانشهرها یک فرصت اجتماعی هم وجود دارد و آن امکان پذیرش اجتماعی بالاتر است.

دکتر نقدی ضمن اشاره به فاکتورهای جدید در انتخاب مقصد می‌گوید: در مهاجرت‌های احتمالی آینده موضوع ظرفیت و تحمل اکولوژیکی مقاصد هم مد نظر قرار می‌گیرد. مثلاکسی که از اهواز مهاجرت می‌کند قاعدتاً نمی‌آید به شهری مثل ایلام که خود آن شهر هم در آستانه مشکلات محیط زیستی مانند کم آبی و ریزگرد قرار دارد. در ضمن مدیران و برنامه‌ریزان نیز باید به این امر توجه و دقت داشته باشند که ما موضوع حفره‌های جمعیتی از اهمیت زیادی برخوردار است. یعنی به عنوان آمایش سرزمین و برنامه‌های مبتنی بر توسعه پایدار باید با ملاحظات بسیار متنوع امکان استقرار و حضور و پخشایش جمعیت در سراسرکشور، به ویژه در کناره‌های پیرامونی و مرزی همچنان و با وجود همه مشکلات در اولویت قرار گیرد. زیرا موج‌های مهاجرتی از آن مناطق به مناطق مرکزی خیلی در راستای منافع بلندمدت ملی کشور نیست.

  سه علت اصلی مشکلات و راهکارهای همسو با آنها

استاد دانشگاه بوعلی همدان در مورد راه‌حل‌های احتمالی می‌گوید: در درجه اول در موضوع بحران‌های اکولوژیکی فارغ از بحث‌های منطقه‌ای می‌توان یکی از تقسیم‌بندی سه گانه از علل پیدایش خشکسالی و تغییرات اقلیمی و مهاجرت در ایران وسپس بر اساس این تقسیم‌بندی راهکارها نیز در سه حوزه قابل تقسیم‌بندی است.

'بنابراین یکی از عوامل تغییرات جهانی آب و هوایی است و مخصوص ایران نیز نیست و پیامدهایش در همه جای دنیا که به عنوان گرم شدن زمین از آن یاد می‌شود قابل لمس است. دوم اینکه از نظر سازمان‌های متولی ما مدیریت مناسبی روی منابع آبی اعمال نکردیم. و سوم الگوی غلط مصرف در میان مردم است. یعنی عامل طبیعت، عامل مدیریت و عامل مصرف‌کنندگان و بهره‌برداران در کنار یکدیگر باعث تشدید بحرانی به نام تغییرات اکولوژیکی شده و در موضوع حل مساله و چه باید کرد نیز باید به همین سه مورد برگردیم. در بخش تغییرات کلان جهانی ممکن است خیلی در اختیار ما نباشد. اما در دو مورد بعدی نتیجه‌گیری کلی باید این باشد که جهت مهاجرت نباید به سمت تهران و کلان‌شهرها باشد.

وی اظهار داشت: اگر هم چنین موج‌های مهاجرتی راه بیفتد باید در ایستگاه‌هایی در مسیر تهران و آن هم حتی نه در شهرهای‌های همجوار تهران، باید امکان‌های توقف و اسکان وجود داشته باشد، که کار سختی است. مثلا از خوزستان به سمت تهران می‌توان اسکان در استان لرستان را مثال زد. ولی خود این نیز جای بحث دارد که آیا چنین امکانی وجود دارد یا خیر. ولی در هر حال باید به اصطلاح با یک سری امکانات و امتیازات و برنامه‌ریزی‌ها موج گیر ایجاد شود.

دکتر نقدی در ادامه می‌گوید: از این مهم‌تر اینکه تا حد امکان باید از این رانش‌های جدید و بیشتر، کم بشود. مثلا اگر موضوع ریزگردها مطرح است باید ریزگردها مدیریت بشود. موضوع بهره‌برداری مناسب از منابع آبی این استان‌ها مدیریت شود. یا مساله استقرار صنایع باید به عنوان یک سیاست اساسی مورد بازنگری قرار بگیرد.

'ما اگر در استانی مانند یزد که امکان استحصال آب نداریم یا به این راحتی نداریم، یا در اصفهان که می‌بینیم زاینده رود خشک شده است و کشاورزان اصفهانی دسترسی به منابع آب ندارند نباید همچنان اصرار داشته باشیم که صنایع را در آنجا پیش ببریم، منطقی به نظر نمی‌رسد. البته موضوع صنایع هوشمند و صنایع سازگار باید به عنوان یک اصل ساختاری مد نظر باشد که این مساله از حوزه تخصص من خارج است اما قابل تأمل و توجه است. اساساً صنایعی که آلایندگی کمتری داشته باشند، سازگاری بیشتری داشته باشند و دارای پیوستگی زیست محیطی باشند یک مطلب مهم و مورد توجه است. '

وی افزود: ولی مدیریت منابع آب توجه به توسعه پایدار، حل بحران‌های زیست محیطی با مشارکت مردم و سازمان‌های متولی و حتی سازمان‌ها و نهادهای تخصصی بین‌المللی کمک می‌کند تا این رانش را تا حد زیادی مدیریت کنیم. به خصوص توسعه روستایی ناوابسته به زمین و آب مثل تجربه خوشه‌های تولیدی و صنعتی خود بسنده کارآفرین در روستاهای همدان به عنوان جایگزین مد نظر توسعه گران باشد مانند روستای رباط تولید کفش، روستای زاغه بهار تولید سراجی و تریلر‌سازی یا دستجرد لالجین تولید پوشاک (جین) یا اشترمل تویسرکان، تولید مبل و نگارخاتون فامنین و نیز گردشگری روستای و....مد نظر باشد.

 وی همچنین ضمن اشاره به موضوع جابه‌جایی جمعیتی می‌گوید: تجربه مهاجرت‌های ما نشان می‌دهد که این امر به شکل ادغام طبیعی اتفاق نمی‌افتد و به پدیده حاشیه نشینی ختم می‌شود. شهرهای بزرگ ما از نظر سهم جمعیت حاشیه نشین همین الآن اشباع هستند. یعنی در شهرهای بزگ ما فرقی نمی‌کند. حداقل در 100 شهر بزرگ ایران از نظر حاشیه نشینی با اشباع رو به رو هستیم. چه رسد به شهرهای بزرگ مانند تهران و کرج.

'در واقع ظرفیت مهاجر‌پذیری شهرهای ما اشباع شده است. برای اینکه قاعده‌ای در موضوع جمعیت‌پذیری شهرها وجود دارد و می‌گوید به ازای هر یک درصد افزایش جمعیت شهری باید سه تا چهار درصد رشد اقتصادی داشته باشد تا آن شهر بتواند این جمعیت را از نظر پاسخگویی به نیازها جذب و هضم کند. بنابر این، باید خیلی با دقت و درایت و احتیاط با موضوع مهاجرت، چه به خاطر اضطرارهای طبیعی و چه در نتیجه الگوی نابرابر توسعه رخ داده باشد، رو به رو شویم.'