پس از 20 سال خط کش محاسبه خط فقر به کار گرفته شد
پس از 20 سال که مرکز آمار ایران ،خط فقر را در کشور محاسبه کرد اکنون مرکز پژوهشهای مجلس در حالی در گزارشی نرخ فقر و دادههای مربوط به این مساله را منتشر کرده که این گزارش به دو سال پیش مربوط است. با این همه در این گزارش نرخ فقر مناطق شهری در سال 95 برابر با 14.9 درصد و برای مناطق روستایی 11.6 درصد اعلام شده است. در مقابل بررسیها نشان میدهد که حداقل مزد در آن سال نیازهای حداقلی هیچ خانواده شهری را در کشور پوشش نمیداد و روستاهای استانهای تهران و البرز هم نمیتوانستند با این درآمد بالای خط فقر قرار بگیرند. این ارقام به نظر میرسد در سال جاری رشدی چشمگیر داشتند و کار برای فقرزدایی دولتمردان نسبت به دو سال گذشته به مراتب سختتر است.
به گزارش تعادل، نهادهای رسمی در ایران، همواره از اعلام خط فقر خودداری میکنند؛ وزارت کار به عنوان متولی این کار، البته محاسبات دورهای خود برای خط فقر را دارد اما همواره از رسانهای کردن آن جلوگیری کرده و به همین دلیل هیچگاه شاخص عمومی و مشخصی برای میزان فقرا در کشور وجود نداشته است. با این همه مرکز پژوهشهای مجلس، در حالی به بررسی خط فقر مطلق در سال 1395 دست میزند که ظرف این دو سال و به ویژه از آغاز سال جاری، جهشهای تورمی گوناگون سبب شدند تا میزان فقرا در کشور افزایش یابد.
خط فقر به دو شکل مطلق و نسبی محاسبه میشود؛ در کشورهایی که سرانه رفاه در آنها بالا است و حتی بیکاران و افراد کم توان با کمکهای دولتی زندگی نستبا مناسبی دارند، محاسبه خط فقر مطلق صورت نمیگیرد چرا که یا هیچ فردی در این شرایط زندگی نمیکند یا تعداد آنها به اندازهای ناچیز است که محاسبات فوق نتواند به جهتگیری اقتصادی در آنها کمک کنند. در محاسبه خط فقر نسبی، نسبت درآمد اقشار مختلف بررسی میشود و پایینترین لایهها در قیاس با لایههای دیگر به عنوان فقرا مطرح میشوند؛ اما در مقابل کشورهایی وجود دارند که تعداد فقرا در آنها بالا است و به همین دلیل به جای محاسبه خط فقر نسبی، خط فقر مطلق را حساب میکنند. فقر مطلق را میتوان ناتوانی در کسب حداقل استاندارد زندگی تعریف کرد. فقر مطلق عدم دسترسی به حداقلهای معیشت در جامعه را بررسی کرده و تحت تاثیر مباحث مربوط به سطح توزیع درآمد نیست؛ به بیان دیگر در بررسی فقر مطلق شرایط دیگر افراد جامعه اهمیتی ندارد و تمایز این بررسی، با خط فقر نسبی در همین است.
کسانی زیر خط فقر مطلق قرار دارند که در تامین حداقلهای یک زندگی ناکام هستند یا مسکن کافی ندارند، یا غذای مورد نیاز خود را نمیتوانند تهیه کنند و در برخی اقشار نیز در هر دو بخش دچار مشکل هستند. در مطالعه اخیر، برای رسیدن به اعدادی دقیقتر 9 خط فقر از مجموع چهار خط فقر شهری و پنج خط فقر روستایی محاسبه شده تا از این راه آمارها دقیقتر باشند. بر این مبنا در سال 1395 و در شهر تهران، خط فقر سرانه برای هر نفر معادل ماهیانه حدود 770 هزار تومان بوده است. این رقم برای یک خانوار چهار نفره به رقم دو میلیون و 79 هزار تومان میرسد. این در حالی است که حداقل دستمزد در آن سال چیزی حدود 812 هزار تومان بود، یعنی با این رقم برای یک خانواده چهار نفری سه کارکن با حداقل مزد باید کار میکردند تا خانواده زیر خط فقر نباشد. جالبتر آنکه اگر دستمزد امسال را یعنی رقم یک میلیون و 111 هزار تومان را هم ملاک قرار دهیم، یک خانواده با فرض اینکه قیمتها از سال 95 تغییر نکردند باید دو حقوق بگیر داشته باشند تا شرایطی بهتر از رقم خط فقر دو سال پیش داشته باشند. نرخ فقر در شهر تهران 12 درصد بود. این رقم برای خوشه دیگری که شهرستانهای پر جمعیت و بیش از یک میلیون نفر را شامل میشود به رقم 500 هزار تومان برای هر نفر بالغ میشود که نشانگر زیر نرخ فقر بودن 14.5 درصد از جمعیت این مناطق بود. دو خوشه دیگر شهرنشینان نیز به ترتیب برای تامین نیازهای خود به ازای هر نفر به ترتیب به 360 و 410 هزار تومان درآمد نیاز داشتند که بر این اساس نرخ فقر این دو بخش هم به 15.4 درصد رسید. بطور کلی نرخ فقر تمام مناطق شهری در تهران به رقم 14.9 درصد رسیده بود.
کمترین مقدار خط فقر در خوشههای روستایی به استانهای سیستان و بلوچستان، ایلام و کهگیلویه و بویر احمد تعلق گرفت که هزینه زندگی در آنها نفری 200 هزار تومان بوده ولی با این وجود نرخ فقر این مناطق معادل 13.5 درصد اعلام شد. خوشه مربوط به خط فقر روستاهای استان تهران و البرز گرانترین هزینههای زندگی را برای هر نفر از آن خود کردند چرا که روستاییان در این مناطق باید ماهانه 430 هزار تومان درآمد کسب میکردند و نرخ فقر در این مناطق هم بالغ بر 14.5 درصد شد. مابقی سه خوشه دیگر هم ارقامی میان این دو را به دست آوردند. مجموع نرخ خط فقر در کل مناطق روستایی کشور هم 11.6 درصد برآورد شد.
بیشترین نرخ فقر به استان سیستان و بلوچستان تعلق گرفت؛ در این استان نرخ فقر به رقم چشمگیر 38.31 درصد رسید و پس از این استان، کرمان با نرخ 32.9 و گلستان با نرخ 30.68 درصد قرار دارند. جالب آنکه کمترین نرخ فقر هم به استان چهارمحال و بختیاری با نرخ 1.87 درصد و کهگیلویه و بویر احمد با 2.49 درصد تعلق گرفته است.
گرچه سیستان و بلوچستان بالاترین نرخ فقر را داراست، بیشترین تعداد فقیر در شهر تهران قرار دارند و کمترین تعداد و فقرا هم در استان کهگیلویه و بویر احمد حضور دارند. تعداد فقرای مناطق شهری در تهران 545 هزار و 834 نفر اعلام شده که بیشترین رقم را در میان کل مناطق کشور از آن خود کرده است.
پرواضح است که این مساله قبل از هرچیز به جمعیت زیاد تهران مرتبط است، چرا که تهران به تنهایی نزدیک 10 میلیون نفر ساکن در مناطق شهری داشته که نسبت به تمام شهرها و مناطق پر جمعیت کشور رقمی چندین برابر بالاتر است. با این همه نرخ فقر در مناطق شهری تهران به 12.5 درصد میرسد که در قیاس با نرخ میانگین فقر برای کل مناطق شهری که 14.9 درصد است، رقمی معقولتر و کمتر به حساب میآید.
حداقل مزد یعنی زندگی زیر خط فقر
از مهمترین مسائلی که در این بررسی میتوان آن را مورد ارزیابی قرار داد، زیر خط فقر مطلق قرار گرفتن کسانی است که خود جزو شاغلان محسوب میشوند. به بیان دیگر فاصله زیادی که میان نرخ مزد و هزینههای معیشتی وجود دارد، سبب شده تا صرف کار کردن در ایران نتواند موجب فراهم آمدن حداقل استانداردهای زندگی باشد. این امر علاوه بر اینکه بهره وری از نیروی کار را کاهش میدهد، با افزایش تعداد افراد دو و چند شغله امکان اشتغال جوانان و فارغالتحصیلان دانشگاهی را بهشدت پایین آورده است، به گونهای که آخرین آمارهای مرکز آمار ایران از نرخ بیکاری در کشور نشان میدهد نرخ بیکاری برای جوانان زیر 30 سال 25 درصد است. همچنین گزارشهای مرکز پژوهشهای مجلس نیز حاکی از آن است که نرخ بیکاری برای فارغالتحصیلان دانشگاهی در فاصله سالهای 84 تا 94 دوبرابر شده و به رقم 40 درصد رسیده که البته این رقم همچنان در حال افزایش است و گمانهزنیها نشان میدهد رقم مربوط به بیکاری دانشگاه رفتهها تا مرز 50 درصد در سال گذشته هم افزایش یافته است.
برای فهم بهتر فاصله میان مزد و معیشت میتوان به جدولهای در گزارش مراجعه کرد. همانطوری که مشاهده میشود تمام مناطق شهری کشور هزینههای زندگی بیشتری از حداقل مزد دارند و در تهران حداقل مزد در سال 95 حدود 35 درصد استانداردهای یک زندگی را شامل میشد. در مناطق روستایی البته این رقم به درجهای بهبود یافته است و تنها در روستاهای استان البرز و تهران هزینههای زندگی یک خانواده کمتر از رقم حداقل مزد در سال 95 بوده است. حال آنکه براساس قانون کار حداقل مزد باید جدا از شدت کار توانایی تامین نیازهای یک خانواده را براساس ارقام نهادهای رسمی داشته باشد. عدم توجه به این ماده در تمام سالهای بعد از تصویب قانون کار سبب تبدیل یک شکاف به گسلی عمیق شده است.
افزایش حدود دوبرابری فقرا در سال جاری
هر چند به نظر نمیرسد به زودی و ظرف چند ماه آینده ارقام مربوط به امسال منتشر شوند، اما تنها کافی است به اظهارات رسمی مقامهای مسوول مراجعه کرد تا از افزایش میزان خط فقر برای امسال باخبر شویم. چندی پیش احمد میدری، معاون رفاه اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی که تنها وزارتخانه امور مربوط به کارگران و فرودستان است در نشستی گفته بود: در دورههای گذشته بین ۱۴ تا ۱۸ درصد مردم زیر خط فقر بودند که این میزان امروزه به ۱۸ تا ۳۵ درصد رسیده است، زمانی که رابطه دولت و حاکمیت تغییر نکند شاهد تغییری در سیاستگذاریها نخواهیم بود و نباید انتظار داشته باشیم نرخ فقر کاهش یابد.
به بیان دیگر میدری از رشد چشمگیر و تا 35 درصدی تعداد افراد زیر خط فقر در جامعه ایران و در سال 97 خبر میدهد. کاهش 40 درصدی قدرت خرید مردم در سال جاری حتما میزان فقرا را افزایش میدهد و با این وصف میتوان ادعا کرد نسبت به سال 95 اکنون کار سختتری برای فقرزدایی بر دوش دولتمردان قرار دارد. هر چند که میزان فشارها بر اقتصاد کشور در سال جاری و آینده هم ادامه خواهد داشت و پیشبینیها از نرخ منفی رشد اقتصادی برای 97 و 98 در کنار تورم حدود
30 درصدی در این دو سال خبر میدهد.