صنایع بالادستی: وسیله یا هدف توسعه
احسان سلطانی |
تحلیلگر اقتصادی|
در سه دهه گذشته، به نام توسعه اقتصادی و تولید، تمرکز دولتها روی رشد و گسترش صنایع بزرگ بالادستی (اغلب شبهدولتی) بوده و در روند مستمری صنایع پایین دستی تضعیف و تحدید شدهاند. در ماههای اخیر، در خصوص تحریمهای صادراتی صنایع بالادستی مانند فولاد بزرگنمایی شد، هر چند که این تحریمها میتواند برای اقتصاد کشور و به ویژه صنایع پایین دستی یک فرصت باشد. فرصت پیش رو این است که به جای صادرات محمولههای بزرگ آهن و فولاد خام (کم ارزش) به بازارهای معدود، این مواد خام و اولیه به کالاهای نهایی پر ارزش تبدیل شده و به بازارهای متعددی صادر گردد. هماکنون تولیدکنندگان بزرگ فولاد جهان مانند چین (با سهم صادرات آهن و فولاد ۸.۸ درصد از کل تولید) و هند (۱۵.۶ درصد) سهم کمی از تولید فولاد خود را صادر میکنند. پرسش کلیدی این است که چرا هیچ اقتصادی در پی صادرات مواد خام و اولیه مانند آهن و فولاد نیست؟
1= این صنایع آب بر و آلودهکننده هستند و دوستدار محیط زیست نیستند.
0- این صنایع خیلی سرمایه بر هستند و به سرمایهگذاری زیادی هم در صنعت و هم در زیرساختها (مانند نیروگاههای برق و تامین آب) نیاز دارند.
1- ۳- این صنایع اشتغالزا نیستند.
2- ۴- این صنایع ارزش افزوده کمی ایجاد میکنند.
3- ۵- محصولات صادراتی آنها کم ارزش هستند (بهای واحد صادراتی پایین) و منجر به قدرت و توان صادراتی جهانی بالا نمیشوند.
4- ۶- این محصولات صادراتی راهبردی نیستند و به سادگی تحریم میشوند (مانند تحریم امریکا بر روی صادرات آهن و فولاد)
اگر صنایع بالادستی مانند آهن و فولاد (مثلا در چین یا هند) توسعه پیدا میکند، به این دلیل است که:
۱- زیرساختهای کشور ایجاد و طرحهای عمرانی و صنعتی اجرا شود.
۲- صنایع پایین دستی ایجاد شوند که با سرمایهگذاری به مراتب کمتر، ارزش افزوده و اشتغال به مراتب بالاتر ایجاد کنند.
۳- با صادرات صنایع پایین دستی پر ارزش (با بهای واحد صادراتی بالا)، قدرت و توان صادراتی جهانی بالا ایجاد شود.
۴- با تولید محصولات راهبردی و مشارکت در زنجیرههای ارزش جهانی، نفوذ و حضور اقتصادی ایجاد گردد.
یکی از معضلات بزرگی که تولیدکنندگان پایین دستی کشور (و به ویژه صنایع کوچک و متوسط) با آن روبرو هستند، گران فروشی، کم فروشی و اختلال در عرضه توسط بنگاههای بزرگ بالادستی است. در همین شرایط دولت با اعمال تعرفههای وارداتی (معمولا بالاتر از کشورهای دیگر) و همچنین اخذ مالیات ارزش افزوده و اعمال هزینهها و موانع دیگر، قیمت تمام شده مواد اولیه وارداتی را بالا برده و غیر رقابتی میکند. نظر به اینکه بنگاههای بزرگ صنایع بالادستی اصولا شبه دولتی (خصولتی) و بنگاههای معمولا کوچک و متوسط صنایع پایین دستی خصوصی هستند، در نتیجه معمولا دولتها از صنایع بالادستی (به زیان صنایع پایین دستی) حمایت میکنند. در اقتصاد رانتیر نفتی ایران که مزیت طبیعی آن وجود منابع خام و اولیه و انرژی است، همه منافع و رانت ناشی از این منابع نصیب صنایع بالادستی میشود و به تناسب ایجاد اشتغال و خلق ارزش افزوده اقتصادی در طول زنجیرههای عرضه صنعتی توزیع نمیگردد. در نتیجه با توجه به تولید مواد کم ارزش و اشتغالزایی و ارزش افزوده پایین، اقتصاد صنعتی ایران دچار مشکلات ساختاری (۱) رشد پایین و کم کیفیت، (۲) سهم کم ایجاد اشتغال مولد و (۳) سهم پایین در زنجیرههای ارزش و تجارت جهانی شده است. نظر به تسلط صنایع بالادستی شبه دولتی (مانند فولاد و پتروشیمی) و رانتها و منافع عظیمی که ایجاد میشود، متاسفانه در ایران عامل توسعه (صنایع بالادستی) تبدیل به هدف توسعه شده است.