مسیر سخت تهدید، تحریم و کودتا برای ملی شدن صنعت نفت
گروه انرژی| فرداد احمدی|
سابقه طولانی و پرفراز و نشیب صنعت نفت ایران معرف خوبی برای ارزیابی تاریخ معاصر ایران است. در طول تاریخ معاصر ایران، یکی از متغیرهای ثابت قضاوت عمومی نسبت به حکومتها و دولتها همواره نفت بوده و هست. در بیش از یک قرن اخیر نوع رفتار سایر کشورها با ایران در حوزه نفت عامل تفکیک دوست از دشمن در ذهن مردم ایران بوده و این اصل حتی در جهان امروز نیز برقرار است و این حامل انرژی در صف اول رویارویی ایران با امریکا و برخی کشورهای منطقه قرار دارد. یکی از فرازهای خیرهکننده تاریخ نفت در ایران، در 29 اسفند سال 1329 رقم خورد؛ زمانی که به همت محمد مصدق لایحه ملی شدن صنعت نفت ایران در مجلس بیست و پنجم شورای ملی تصویب شد و سهم 16 درصدی ایران از سود استخراج نفت را به 50 درصد افزایش داد. با نزدیک شدن به سالگرد ملیشدن صنعت نفت، «روزنامه تعادل» نظر عباس ملکی، محقق ارشد در پروژه سیاستگذاری انرژی، مرکز مطالعات بینالمللی در موسسه تکنولوژی ماساچوست (امایتی) را درباره تحولات صنعت نفت ایران و تأثیر واقعه ملی شدن صنعت نفت بر آینده این صنعت در ایران جویا شد. ملکی ضمن بازگو کردن مختصری از آنچه در طول تاریخ صنعت نفت ایران گذشت، موقعیت امروز این صنعت را افتخارآفرین و در راستای همان دغدغههای عمومی ایرانیان نسبت به آن خواند و کاهش کنونی صادرات نفت ایران به واسطه تحریمهای امریکا را فرصتی برای کاهش وابستگی بودجه دولتی به این حامل انرژی دانست.
ایران یکی از کشورهایی است که حدود 130 سال تجربه اکتشاف، تولید و استخراج نفت را دارد و در طول این سالها مشتقات نفت و همچنین انرژیهای دیگر هیدروکربوری مانند زغالسنگ و گاز طبیعی نیز به این حامل انرژی افزوده شده است. رژیم حقوقی حاکم بر استخراج نفت خام ایران در طول این سالها دچار تحولات زیادی شد که البته یکی از مهمترین تحولات در سال 1329 رخ داد. عباس ملکی محقق ارشد در پروژه سیاستگذاری انرژی، مرکز مطالعات بینالمللی در موسسه تکنولوژی ماساچوست (امایتی) در رابطه با این رژیم حقوقی در ابتدای کشف و استخراج نفت در ایران بیان میکند: «در ابتدا رژیم حقوقی حاکم بر استخراج نفت خام ایران رژیم امتیازی بود. دولت ایران قبول کرده بود که کل امتیاز منابع معدنی و گمرک ایران را به خارجیها واگذار کند. رژیم امتیازی به این حالت بود که پیمانکار همه مراحل کار نفت را انجام میداد و مقداری پول (یا به صورت ثابت در ابتدا یا درصدی از تولید) به کشور یا دولت مالک معادن نفت خام پرداخت میکرد.»
ملکی میافزاید: «در ابتدا و در دوره حکومت مظفرالدینشاه، پرداخت پول به صورت ثابت انجام میشد و سپس قرارداد تغییر کرد به صورت 11 درصد از سود خالص در آمد. دولت انگلستان ابتدا ادعا میکرد که شرکت مختلط نفت ایران و انگلیس یک شرکت خصوصی است و باید مالیات بپردازد. شرکت مختلط نفت ایران و انگلیس مالیات زیادی را به دولت انگلستان میپرداخت و سپس از سود خالص به ایران 15 درصد پرداخت میشد.»
وی با بیان اینکه در جریان لایحه استیفای حقوق ملت ایران که در سال 1312 توسط رضاشاه به مجلس ارایه شد، سهم ایران به 16 درصد افزایش پیدا کرد، میافزاید: «ولی همچنان رژیم امتیازی حاکم بود و شرکت مختلط نفت ایران و انگلیس همه کارهای مطالعه، اکتشاف، حفاری، استخراج، انتقال و تبدیل به فراورده را انجام میداد و سهم ناچیزی از سود به ایران داده میشد. در سالهای 1327 تا 1329 وقتی آقای حسین مکی و آقای دکتر مصدق صورتحسابها را در مجلس اعلام کردند، مشخص شد که در دو سال متوالی هم قیمت نفت بالا رفته بود و هم هزینهها ثابت شده بود و هم تولید نفت ایران افزایش پیدا کرده بود، در حالی که مقدار عایدی ایران از نفت کمتر شده بود. مذاکرات زیادی در مجلس بیست و پنجم انجام شد تا بالاخره در 29 اسفند سال 1329 قانون ملی شدن صنعت نفت کشور از تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی گذشت.»
سهم احمد قوام در نفت ملی
ملکی درباره دلایل مطرح شدن طرح ملی شدن صنعت نفت اظهار میکند: «بعد از پایان جنگ جهانی دوم که نیروهای متفقین در ایران حضور داشتند، نیروهای انگلستان به عراق عقبنشینی کردند و اکثر نیروهای امریکایی از خلیج فارس خارج شدند. ولی نیروهای ارتش سرخ از نواحی آذربایجان تا زنجان بیرون نمیرفتند و ادعا میکردند که حکومت مبتنی بر تسلط حزب دموکرات آذربایجان با مردم صحبت کرده است و مردم مایل هستند که این مناطق زیرنظر حزب دموکرات آذربایجان اداره شود. وقتی ایران فشار بیشتری را برای بازپسگیری شمال و شمال غرب از نیروهای تحت نفوذ شوروی وارد کرد، مشخص شد که حکومت شوروی مایل است که امتیاز نفت شمال را همانند امتیاز نفت جنوب که در اختیار شرکت مختلط نفت ایران و انگلیس قرار داشت، در اختیار خود بگیرد. استالین، رهبر وقت اتحاد جماهیر شوروی اعلام کرد که مایل است امتیاز نفت شمال، نواحی مربوط به دریای خزر و استانهای ساحلی به یک شرکت روسی داده شود.»
محقق ارشد در پروژه سیاستگذاری انرژی، مرکز مطالعات بینالمللی در موسسه تکنولوژی ماساچوست (امایتی) در ادامه گفت: «احمد قوام به عنوان نخستوزیر وقت ایران مذاکرات زیادی با ساتشیکف، سفیر اتحاد جماهیر شوروی در تهران انجام داد و موفق شد موافقتنامهای را به امضا برساند که به ازای دادن نفت شمال به اتحاد جماهیر شوری، نیروهای ارتش سرخ از نواحی آذربایجان ایران خارج شوند. شاید به سبب هوشیاری قوام بود که مادهای در توافقنامه لحاظ شد و در آن ذکر شده بود که به دلیل آنکه رژیم حکومتی ایران یک مشروطه-پادشاهی است، همه تعهدات خارجی باید از تصویب مجلس شورای ملی بگذرد. زمانی که این توافق برای امضا به مجلس رفت، گروه دکتر مصدق و دوستانشان بحثهای زیادی کردند و آیتالله کاشانی نیز حمایت کرد و مسیر ملی شدن صنعت نفت ایران طی شد.»
مصدق در همراهی خواست عمومی
عباس ملکی درباره سهم محمد مصدق به عنوان پرچمدار ملی شدن صنعت نفت بیان میکند: «هیچ تردیدی نیست که در هر جنبش اجتماعی نقش رهبری غیرقابل کتمان است. ولی در ماجرای ملی شدن صنعت نفت، عوامل مختلفی نقش داشتند. ملی شدن نفت ایران یک خواست عمومی بود و به تجربه تاریخی مردم ایران از دخالتهای متعدد و متناوب انگلستان و روسیه و سپس انگلستان و شوروی در امور ایران برمیگردد. در آن سالها ایرانیها احساس میکردند که در هر موضوعی دخالت این دو نیرو کارها را برایشان مشکل میکند و مجبور بودند برای هر کاری با این دو نیرو مشورت کنند. برخی از پادشاهان طرفدار انگلستان و برخی طرفدار روسیه بودند، تا حدی که پرچم این دو کشور بر سردر منازل برخی از بزرگان ایران نصب بود.»
وی میافزاید: «این حافظه تاریخی و نارضایتی آن سالها به اقدامات متعددی انجامید که یکی از آنها روی خوش نشان دادن ایرانیها به برنامههای امریکا چه در چارچوب اصل 4 ترومن و چه در چارچوب طرح مارشال برای اروپا بود. پس از پایان جنگ جهانی دوم مقدار اندکی از نیروهای امریکایی که فعالیت غیرنظامی میکردند، تحت عنوان سپاه صلح در ایران ماندند. حضور آنان نتایج خوبی در بخش کشاورزی و آموزشی برای ایران داشت. همچنین اصلاح گمرکات کشور و اصلاح مالیه توسط امریکاییها مواردی بودند که مردم ایران نسبت به آن روی خوش نشان دادند. شاید دلیل اصلی آن این بود که به قدری دو نیروی انگلستان و روسیه در آسیای جنوب غربی، آسیای مرکزی و آسیای جنوبی دخالت کردند (اصطلاح بازی بزرگ درباره دوره آن دخالتها به کار برده میشد) که مردم از آنان عاصی شده بودند.»
ملکی ادامه میدهد: «در چنین موقعیتی، نقشی که یک گروه کوچک در مجلس برای تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت ایفاکرد را نباید از یاد برد. اما باید نقش کلی را برای مردم قائل شد، ولی در عینحال هیچ تردیدی نیست که دکتر مصدق خدمات شایانی در راستای ملی شدن صنعت نفت انجام دادند و در این راه پشتکار و تلاش فراوانی انجام دادند و بعد از آنکه در کمال بهت و شگفتی شاه که شاه فکر نمیکرد دکتر مصدق مقام نخستوزیری را قبول کند و سپس فکر نمیکرد که بتواند آن را اداره کند، دکتر مصدق از اردیبهشت سال 1330 نخستوزیری را قبول کرد و آن را اداره کرد تا اینکه در 28 مرداد سال 1332 با فشار نیروهای نظامی و غوغاسالاری اراذل و اوباش طی یک کودتا از کار برکنار شد و دستگیر شد.»
حرکت امریکا از تجارت به استعمار
ملکی با بیان اینکه سال 1885 ابتدای روابط ایران و امریکا بود و روابطی سالم و کاملأ تجاری میان دو کشور برقرار بود، تصریح کرد: «امریکاییها برخی از اصلاحات مثبت مانند ترویج کشاورزی نوین، ترویج آموزش ابتدایی و متوسطه و انتشارات کتاب را در ایران انجام دادند که کاملأ جنبه انساندوستانه داشت و حتی کمپانی سینکلر امریکایی در حدود سالهای 1300 شمسی پیشنهاد داد که استخراج منابع نفتی شمال ایران را به صورت رژیم حقوقی امتیازی با در نظر گرفتن سهم 50 درصدی برای ایران شروع کنند.»
وی ادامه داد: «در آن زمان انقلاب اتحاد جماهیر شوروی تازه پیروز شده بود و هنوز ضعیف بود و اقدامی علیه این پیشنهاد امریکاییها نکرد. اما آن پیشنهاد به مرحله عمل نرسید. بعد از جنگ جهانی دوم روسها ناراحتی خود از آن پیشنهاد را نشان دادند و مایل بودند که تمام امتیاز نفت شمال را خودشان در اختیار بگیرند. امریکا نیز به تدریج از حالت دوستی و رابطه تجاری منصفانه با ایران خارج شد و به این نتیجه رسید که شاید خود بتواند به عنوان یک نیروی استعمارگر در ایران ایفای نقش کند. به خصوص که در همان سالهای بعد از جنگ جهانی دوم که ترومن از حزب دموکرات رییسجمهور امریکا بود، در انتخابات سال 1952 شکست خورد و صحنه سیاسی را به یک ژنرال جمهوریخواه به نام آیزنهاور واگذار کرد.»
ملکی در خصوص نقش انگلستان در ترغیب امریکا به کودتا در ایران گفت: «مقامات انگلستان با مقامات امریکا صحبت کردند که اگر صحنه سیاسی را در ایران رها کنند، ایران به سمت کمونیزم حرکت خواهد کرد. مقامات انگلیس نشانههایی برای این ادعا ارایه دادند که یکی از آنها تظاهرات حزب توده در تهران بود. در همین راستا، در فاصله بین 30 تیر سال 1331 تا 28 مرداد سال 1332 دکتر مصدق ممنوعیت حزب توده که توسط رضاشاه تصویب شده بود و بر اساس آن انتشار و تبلیغ هر گونه مرام اشتراکی ممنوع شده بود را نادیده گرفت و فکر میکرد که با این کار میتواند توازن بین مذهبیها به رهبری آیتالله کاشانی با چپها به رهبری حزب توده را حفظ کند. ولی نمیدانست افرادی که پشت سر تظاهرات حزب توده بودند، خود امریکاییها بودند. این گزاره در اسناد سیآیای منتشر شده است که شخصی به نام دکتر ویلبرت پول میداد که حزب توده در خیابان فردوسی تظاهرات کند. از آن طرف عکسها و تصاویر این تظاهرات برای ترغیب مقامات امریکایی برای انجام کودتا در ایران مورد استفاده قرار میگرفت. بالاخره آیزنهاور موافقت کرد و برنامه آژاکس که برای سرنگونی دکتر مصدق طراحی شده بود در 25 مرداد سال 1332 به نتیجه نرسید، اما سه روز بعد، در 28 مرداد به نتیجه رسید.»
اگر نفت نبود...
ملکی اظهار میکند: «بر خلاف نظر برخی که میگویند ما وابسته به نفت هستیم یا از اصطلاح بلای نفت سخن میگویند، از نظر من سابقه ایران در حوزه نفت سابقه درخشانی است. خداوند اینطور خواسته است که ایران دارای نعمتهای متعددی باشد. اولین نعمت آن نیروی انسانی 82 میلیون نفری است. در ایران شاید خیلی مشخص نشود که نیروی انسانی ایران چقدر کارآمد است، اما به محض آنکه یک ایرانی به کشور دیگری میرود، مشخص میشود که از لحاظ کارایی و کار گروهی کردن توانایی دارد. دومین نعمت منابع طبیعی سرشار ایران است. ایران 1 درصد جمعیت و 1 درصد مساحت کل خشکیهای جهان را دارد، ولی 17 درصد کل گاز دنیا و 11 درصد کل منابع ثابتشده نفت خام دنیا را در خود جای داده است. برخی معتقدند که شاید اگر ایران منابع نفت و گاز نداشت، اکنون همتراز کشور ژاپن بود. اما من معتقدم اگر ایران نفت و گاز نداشت، اکنون همتراز جمهوری آفریقای مرکزی بود، یعنی کشوری بسیار کمتر توسعهیافته.»
این کارشناس انرژی امکانات کنونی صنعت نفت ایران را قابل قبول میداند و بیان میکند: «ایران مهندسان بسیار ماهری در این حوزه دارد که علاوه بر گرداندن صنعت نفت و گاز ایران، به هر کشور دیگری هم که رفتند، توانستند کارها را به خوبی جلو ببرند و موفق بودند. در حال حاضر پالایشگاههای ایران به راحتی و به خوبی کار میکنند. درست است که از لحاظ بازده مصرف انرژی یکی از بدترین کشورهای جهان هستیم، اما همه این مسائل راهحل دارد. باید با مردم صحبت شود تا کمتر انرژی اتلاف کنند. تولید موتورسیکلتها و اتوموبیلهای با موتورهای با راندمان کم باید متوقف شود و مصالح و طراحی ساختمانها باید از نظر اتلاف انرژی مورد بازنگری قرار گیرد. البته در این زمینه کارهایی انجام شده است. زمانی متوجه میشوید که در ایران کارهای زیادی انجام شده است که بروید خارج و چند وقت که نباشید، متوجه میشوید که چقدر در این کشور کار شده است. البته نواقص هم زیاد است.»
گذر از رژیم امتیازدهی به بیعمتقابل
ملکی با بیان اینکه تا زمان ملی شدن صنعت نفت رژیم حاکم بر قراردادهای نفتی ایران مبتنی بر امتیاز بود، اظهار کرد: «از آن زمان به بعد نیز این رژیم مبتنی بر امتیاز ادامه یافت، اما منافع ایران 50 درصد در نظر گرفته میشد و یک کنسرسیومی ساخته شد که نسبت به قبل بهتر بود. این کنسرسیوم یکی از نتایج کار بزرگ دکتر مصدق و مردم ایران به حساب میآید. از سال 1332 تا سال 1357، حجم وسیعی از منابع مالی ایران به خاطر ملی شدن صنعت نفت و بالا رفتن سهمی بود که ایران میگرفت و همچنین برخی از قراردادهایی که به صورت سرویس، خدمت یا مشارکت در تولید بود. اما از ابتدای انقلاب اسلامی، هر دو روش مبتنی بر امتیاز و مشارکت در تولید کنار گذاشته شد و فقط روشهای مبتنی بر خدمت که یکی از آنها بیعمتقابل است انجام شد. ایران از ابتدا تمایل همکاری با همه شرکتها را داشت، حتی با بریتیشپترولیوم که خلف شرکت مختلط نفت ایران و انگلستان بود کار میکردیم. بیپی در ایران حضور داشت و حتی روغن موتور کاسترول در جزیره قشم ایران تولید میشد. دلیل تمایل ایران به همکاری با شرکتهای نفتی بینالمللی و بزرگ، آن است که این شرکتها منابع مالی زیادی در اختیار دارند و پروژههای نفت و گاز نیاز بالایی به سرمایه دارند. به عنوان مثال، توسعه هر فاز پارس جنوبی بطور متوسط 5 میلیارد دلار هزینه در بر دارد. دوم اینکه شرکتهای بینالمللی نفتی تکنولوژی دارند که برخی از آن تکنولوژیها انحصاری است. سوم اینکه این شرکتها مدیریت خوبی دارند. به عنوان مثال ما از همکاری با توتال در فاز 3 پارس جنوبی یا با استاتاویل در فازهای 7و8 و9 پارس جنوبی یا با شرکت شیل در میدانهای سروش و نوروز راضی هستیم. اما باید در نظر بگیریم که اکنون بازار جهانی نفت و صنایع وابسته به آن به قدری گسترش پیدا کرده است که تعداد شرکتها از فقط 7 غول نفتی در جهان به چند میلیون شرکت رسیده است. بنابراین میشود با شرکتهای متوسط و کوچک کار کرد و از همه مهمتر، در داخل کشور ایران، برخی شرکتها توانایی انجام برخی پروژهها را دارند.»
وی در پایان گفت: «در مجموع برخلاف آنچه تبلیغ میشود مبنی بر توقف کامل صنایع نفت و گاز ایران، به نظر من صنعت نفت ایران به فعالیت خود مشغول است و اتفاقأ اینکه صادرات نفت ایران کمتر شده است، یکی از فرصتهایی است که باید از آن در راستای کاهش وابستگی بودجه دولت به منابع مالی به نفت و گاز استفاده کرد. نفت و گاز دو موهبت الهی است و از این مواهب استفاده شده است تا کشور به این سطح از توسعه رسیده است و اگر بهتر کار کنیم و کمتر مصرف کنیم و نوآوری به خرج دهیم، اوضاع بهتر خواهد شد.»