نقش اروپا در تنشزدایی
مجید اعزازی|
دبیر گروه راه و شهرسازی|
طی روزهای گذشته، دور تحولات در حوزه سیاست خارجی ایران شتاب گرفته است. صبح چهارشنبه حسن روحانی، رییسجمهور از مهلت 60 روزه به اروپا برای تامین منافع ایران و کاهش تعهدات ایران در برجام خبر داد. به فاصله چند ساعت دولت امریکا اعلام کرد که از 90 روز آینده فلزات سنگین ایران را نیز تحریم خواهد کرد، اما روز پنجشنبه دونالد ترامپ، رییسجمهور امریکا از تمایل خود به تماس تلفنی با مقامهای ایرانی سخن گفت و حتی دیپلماتهای امریکایی شماره مستقیم او را به سوییس، حافظ منافع امریکا در ایران، اعلام کردند تا به مقامهای تهران ارایه شود! در این چند روز، البته رویدادهای دیگری را نیز شاهد بودیم، از واکنش نامناسب اتحادیه اروپا به تصمیم تازه تهران تا تقویت آرایش نظامی امریکا در خلیج فارس. ابتکار عمل ایران پس از یک سال صبوری در برابر بدعهدی امریکا به عنوان سرآغاز این تحولات پرشتاب، از سوی ناظران تلنگری مناسب و محکم به اروپا ارزیابی شده است که میتواند دو مسیر را پیش روی ایران و جهان ترسیم کند. مسیر اول، با تلاش بیشتر اتحادیه اروپا برای استقرار یک ساز و کار مالی توانمند و پرقدرت که منافع ایران را تامین کند، تحقق خواهد یافت. اما فارغ از اینکه اروپا هر گونه ضرب الاجل را رد کرده است، تحقق چنین مکانیسمی بعید به نظر میرسد؛ چرا که اروپا بر خلاف داشتن اراده سیاسی برای مقابله با یکه تازی امریکا در برابر توافقنامه چند جانبه موسوم به «برجام»، نه تنها از توان اقتصادی لازم برخوردار نیست، بلکه حتی تصور ایجاد چنین کاری را- دستکم در فضای کنونی بینالملل- در خود نمیبیند. مسیر دوم، نیز گامهای بعدی ایران است که در نامه رییسجمهور ایران به سران کشورهای 1+4 (انگلیس، فرانسه، روسیه، چین و آلمان) تشریح شده است که به نظر میرسد، در صورت عملی شدن این گامها که در زمره حقوق مسلم ایران به شمار میرود، تنش میان تهران- واشنگتن تشدید شود. اما اینک، سئوال این است که آیا مسیر سومی را هم میتوان برای سرنوشت تحولات اخیر ترسیم کرد؟ پاسخ کوتاه به این سئوال، «بله» است و این مساله میتواند راهحلهای متعددی داشته باشد. یکی از راهحلهای احتمالی میتواند دپیلماسی فعالانه و مسوولانهتر سایر طرفهای برجام و به ویژه اروپا باشد. تاکنون اتحادیه اروپا در برابر بدعهدی امریکا تنها به ابراز «تاسف» بسنده کرده است و هیچگاه، نه تنها برای احقاق حق ایران که برای احقاق حق خود در توافقنامه برجام نیز تلاش موثری نکرده است. این رویکرد، با توجه به تلنگر دیپلماتیک ایران از یک سو، و تمایل صریح و البته غیردیپلماتیک ترامپ برای مذاکره با مقامهای تهران از سوی دیگر، قابلیت تغییر و تحول لازم را دارد. در واقع، اروپا به واسطه دخیل بودن در شکلگیری «برجام»، در جایگاه مناسبی برای میانجی شدن میان تهران- واشنگتن قرار دارد. فراموش نکردهایم که مذاکره تروئیکای اروپا (انگلیس، فرانسه و آلمان) با مقامهای تهران به توافقنامه موسوم به سعدآباد در اوایل دوران ریاستجمهوری بوش پسر انجامید. فارغ از سرنوشت این توافقنامه، همین تروئیکای اروپایی بار دیگر، مذاکرات هستهای با ایران را پی گرفتند و در اواخر دور دوم ریاستجمهوری بوش پسر، زمینههای ورود ویلیام برنز، معاون وزیر خارجه امریکا به مذاکرات هستهای را فراهم آورند و پس از سالها قطع رابطه میان تهران- واشنگتن، تابوی دیدار نمایندگان دو کشور شکسته شد. از آن پس بود که همواره نماینده امریکا در مذاکرات هستهای حضور مییافت و همگان شاهد بودند که این پیشینه منجر به نخستین دیدار دو جانبه جواد ظریف و جان کری، وزیران خارجه دو کشور در نخستین ماههای فعالیت دولت اول حسن روحانی در سال 1392 در حاشیه مجمع سازمان ملل شد. از این رو، اروپا به واسطه دارا بودن چنین پیشینهای و با اتکا به روابط مستحکم با امریکای قبل از ترامپ، میتواند فارغ از تمام اختلافها با دولت کنونی امریکا، از لاک محافظهکاری خود بیرون آید و به جای موکول کردن امور به امریکای بدون ترامپ، از حق خود و ایران در چهارچوب برجام دفاع کند. بیگمان، یکی از دلایلی که ایران نمیخواهد از برجام بیرون آید، تلاش برای حفظ دستاورد مجموعه از مذاکرات 12 ساله به کشورهای اروپایی است، از این رو، این کشورها باید برای اینکه نقش آنها در تحولات آتی، با خروج ایران از برجام کمرنگتر از شرایط کنونی نشود و همچنین برای حفظ منافع مختلف این توافقنامه برای خود در مواردی همچون ممانعت از سیل مهاجرت از کشورهای جنگ زده اطراف ایران به سوی قاره سبز، رویکرد فعالانهتر و مسوولانهتری را در حوزه سیاست خارجی خود به عهده بگیرند.