«داده» برای اقتصاد ایران مهمتر از نفت است
تعادل|
حمیدرضا احمدیان مدیرکل دفتر نوآوری و حمایت از سرمایهگذاری وزارت ارتباطات، میگوید باید برای تولید محصولات هوشمند و مبتنی بر تکنولوژی برنامههای راهبردی و اجرایی تدوین کنیم و این برنامه باید مبتنی بر یک اولویتبندی منطبق بر نیازها و سطح آمادگی باشد.
احمدیان در خصوص واردات تکنولوژی و محصولات هوشمند عنوان داشت: در مقوله واردات محصولات هوشمند اگر نگاه به توسعه تکنولوژی و استفاده از زیرساخت و محصولات های-تک برای ایجاد محصولات های-تکتر باشد، موثر و مفید است زیرا میتواند زمینه حضور محصولات و دانش تولیدی ما در بازارهای دیگر باشد و این موضوع پارامتری مهم برای توسعه صادرات و به تبع آن توسعه اقتصاد نوین است. اما نکته بسیار مهم در این مساله این است که نباید انتظار از واردات، بهکارگیری ابزار فنی نظیر استفاده از پلتفرمهای خارجی باشد. زیرا در این صورت نهتنها کمکی به توسعه فضای کسب و کار و بهبود اقتصادی نمیشود بلکه در فضای رقابت همچنین باعث عدم پیشرفت خواهد شد. در فضای رقابتی امروز، نزاع بر سر تصاحب حجم بیشتری از دادهها است و نبایدداده و اطلاعات از اختیار ما خارج شود. جنگ امروز، جنگ بر سر تصاحب داده و منطبق بر آن است و داده برای اقتصاد ما از نفت مهمتر است. کسب و کارها بهشدت داده محور شدهاند و توسعه اقتصادی اتفاق نمیافتد مگر موارد مرتبط با دادهها از منظرهای مختلف اجرایی و حاکمیتی مشخص شده و گردش صحیح اطلاعات رخ دهد.
در ادامه مشروح گفتوگوی « تعادل» با حمیدرضا احمدیان را مطالعه میکنید:
اگر به نحوه ورود بخش خصوصی به محصولات هوشمند نگاه کنیم، متوجه میشویم که بیشتر در قالب واردات تجهیزات صورت گرفته است. عرصهای که در آن نه نوآوری وجود دارد و نه تولید میتواند مانند سایر بخشخاص اقتصاد کشور که واردکننده بودهایم ما را در همین سطح نگه دارد. شما چه تحلیلی دارید؟
نگاه به واردات از زوایای مختلف وجود دارد. واردات مواد اولیه، واردات تکنولوژی، واردات ماشین آلات و ... اولین موضوع این است که هدف از واردات چیست؟ به هر حال در بخشهای مختلف و بر اساس نیاز، به واردات نیازمندیم. اما اگر برنامه و آینده نگری درستی نباشد، واردات میتواند منجر به نابودی صنعت گردد و قطعاً تبعات اقتصادی بعدی دارد. در حوزه تکنولوژی هم گروهی از واردات برای ما اهمیت دارد و آن هم واردات هدفمندی که نتیجه آن توسعه اقتصادی است که منجر به خودکفایی یا توسعه صادرات میشود. باید در راهبردهای اقتصادی کاری کنیم که از «هایتک» به «هایتکتر» برسیم. یعنی اگر کالا و تکنولوژی را که وارد کردهایم، بتوانیم دانش آن را هم به دست بیاوریم. میتوانیم با یک مسیر و همت درست، یک کالای «های-تکتر» بسازیم و با همین کالای جدیدمیتوانیم به بازار دیگر وصل شویم. البته این مسیر نیاز به برنامهریزی، تحقیق، مدلهای تعاملی و فرآیندی بین بخشی دارد و قطعاً مدلهای حمایتی خود را میطلبد.
خیلی از کشورها چنین رفتارهایی را برای توسعه بازار و اقتصاد اجرا کردهاند و قطعاً ما هم میتوانیم در این مسیر گامبرداریم. مثال ساده کشور چین که در بسیاری موارد در ابتدا یک واردکننده است. مثلا تکنولوژی را وارد و بعد آن محصول مشابه یا تکنولوژی پیشرفتهتر را صادر میکند. ما برای تحول اقتصادی باید به بازارهای منطقهای و بینالمللی توجه کنیم و از سوی دیگر توسعه فضای کسب و کار مبتنی بر دانش و داده از پویایی و مرزهای بزرگی برخوردار است.
اگر به بخش خصوصی برای تحقیق و توسعه، تولید مجدد، پایداری در بازار و نظایر آن کمک کنیم قطعاً راغب به تولید میشود. البته نباید فراموش کنیم که از مرحله ایده تا بازار ما با یک اکوسیستم کامل مواجه هستیم که بازیگران و کنشگران مختلفی دارد. موضوع مهم در وهله اول تعامل و اعتماد در ترسیم این اکوسیستم و نقشپذیری مبتنی بر برنامه و زمان است.
این روزها بسیاری از شرکتهای وارداتی از جمله ساختمانی، برای ارایه محصولات هوشمند ساختمانی در بازار جولان میدهند. برخی نگرانیهای امنیتی را در این باره مطرح کردهاند. چه برنامهای برای مدیریت میتوان داشت؟
البته در بخشهای مختلف این تجهیزات وارد کشور میشوند. باید عرض کنم که نیازمند قانونگذاری، تعیین ضوابط فنی، تدوین فرآیندهای مرتبط با استانداردسازی ملی و کنترل کیفیت داخلی هستیم. دنیا به سرعت به سمت اینترنت اشیا حرکت میکند و این پارادایم جدید، تاثیر مستقیم در بخشهای مختلف و از جمله اقتصاد دارد. قطعاً جامعه انتظار دارد که «حاکمیت اینترنت اشیا» معین باشد. این حاکمیت با هدف کنترل توسعه و بهکارگیری هدفمند تکنولوژی است و از سوی دیگر همه تکنولوژیهای جدید مبتنی بر دادهها توسعه مییابند. پس «حاکمیت داده» موضوع بسیار مهم و ملی است که باید تبیین شود. روشن شدن این موضوعات به نفع کسب و کارها است. زیرا مبتنی بر شرایط و ضوابط میتوانند به توسعه خدمات و سرویسهای خود فکر کنند و نگرانی بابت موضوعات دولتی و سیاستگذاری ندارند و باید اضافه کنم که این مسیر در تمامی کشورهای دارای تکنولوژی در حال رعایت و پیادهسازی است.
در خصوص شرکتهایی که در حوزه هوشمندسازی از جمله ساختمان فعالیت میکنند، باید عنوان کنم که متاسفانه مشکلاتی وجود دارد و این مشکلات حداقل ناشی از عدم آگاهی، آشنایی، عدم وجود ضوابط مدیریت فضای کسب و کار و نظایر آن است. در نظر بگیرید که در همین ساختمان هوشمند، ما چه چیزهایی داریم: اطلاعات یعنی رفتار خانواده؛ پلتفرمی که اطلاعات روی آن حرکت میکند؛ سنسورها و دستگاههای هوشمند.
مهمترین موضوع در همه این ابعاد، «داده» و سپس پلتفرم است. دادهها چگونه جمعآوری میشوند؟ دسترسی به آن چگونه است؟ امنیت پلتفرمها چگونه تضمین شده است؟ توصیه جدی داریم که دادهها در مراکز دادهای خارج از کشور نگهداری نشود و حتما از پلتفرمهای ایرانی استفاده شود. دادهها مهمترین سرمایه هر بخش در نظام اقتصادی و اجتماعی ما است و اگر از آن غافل شویم حتما در فضای رقابتی بینالمللی دچار مشکلات جدی در توسعه اقتصاد و کسب و کار خواهیم شد. معتقدم در دنیای جدید «داده» از نفت برای ما مهمتر است. وقتی من «دادههای» شما را داشته باشم و بتوانم رفتارهای شما را پیشبینی کنم همیشه یک گام از شما جلوترم. متاسفانه برخی سازمانها و همچنین شرکتهای ما از روی عدم آگاهی و هیجان فضای داده و پلتفرم را جدی نمیگیرند.
سود شخصی هم در میان است. به هر حال واردات این محصولات و فروششان برایشان سود دارد. اینجا حاکمیت چطور میتواند مانع از تصمیم عدهای در جهت سود شخصی ولی زیان کشور شود؟
به این مساله از چند منظر باید توجه کرد. مساله آموزش و فرهنگسازی و نشر واقعیت با هدف افزایش
برخوردهای سلبی و بازدارنده حاکمیتی همیشه در همه جا هست. شما اکنون میخواهید به بخش خصوصی بگویید اینکار را نکن ولی آیا راهحل هم برایش دارید؟
نگاه حاکمیت صرفاً، نگاهی بازدارنده نیست، در تمام کشورها شما قوانین و سیاستگذاریهای حاکمیتی را میبینید. اگر میزان شفافیت را ارتقاء دهیم و متناسب با آن قوانین و سازوکار اجرایی را داشته باشیم حتما کسب و کار واقعی خود را با شرایط تطبیق میدهد. منتها باید در تدوین راهبردها و سیاستها کسب و کار واقعی دیده شود. نباید قوانین دست و پا گیر و بازدارنده باشد. یکی از انتظارات ما در مسیر اقتصاد دیجیتال و در ادامه اقتصاد هوشمند، همین افزایش شفافیت است. فضای اقتصاد نوین، یک فضای شیشهای است و اقتصاد شیشهای باید چابکی لازم را در فرآیندها، رویهها، قوانین و سایر پارامترها داشته باشد. نکته بعدی در قابلیت پویایی و رقابت بخش خصوصی قراردارد. روند استفاده از تکنولوژیهای روز در بخشهای خصوصی دانش بنیان مرتب در حال ارتقا و بهبود است و خیلی ساده میتوان در توسعه سرویسها، خدمات و حتیتوسعه سکوهای نرمافزاری مشاهده کرد. اساساً تفکر در فضای اقتصادی مدرن همراهی دولت و بخش خصوصی است و وقتی صحبت از اقتصاد هوشمند میکنیم یعنی به دنبال الگوهای جدید در این همراهی با توجه به سطح تکنولوژی جدید هستیم.
در بحث توسعه تکنولوژی چه افقی برای بخش خصوصی ترسیم شده؟
قرار نیست دولت افق بخش خصوصی را ایجاد کند. بخش خصوصی در تعامل با جامعه، بازارهای هدف و مخاطبین خود، همواره به سراغ تکنولوژیهای جدید میرود و نقش دولت همراستایی و ایجاد سازوکارهای لازم برای تحقق ابعاد مورد نیاز در حاکمیت است. تاکید میکنم کلمه حاکمیت، ایجاد سازوکارهای لازم برای سیاستگذاری و حفظ توازن و افزایش رقابتپذیری و اعتماد در فضای کسب و کار است. برنامهای داریم که امیدواریم تکمیل شده تا در چند ماه آینده اعلام شود و آن افق توسعه تکنولوژی 2025 است. البته باید برای فرهنگسازی و کمک به ایجاد ترندهای لازم دولت در بخشهای تحقیق و توسعه، آموزش، تسهیلگری کسب و کار برنامههایی را تدوین کند.
دولت برای خود چه افقی ترسیم کرده؟
نکته اول، توجه به این موضوع است که وقتی دولت بتواند در خصوص تکنولوژیهای روز به درستی صحبت کند، آنگاه شاهد ایجاد کسب و کار در آن حوزه خواهیم بود. اگر میخواهیم در مسیرهای تازه مانند اقتصاد هوشمند ورود پیدا کنیم حتما باید نگاه درستی از فضای تکنولوژی در دنیا داشته باشیم. نمیتوان به انتظار بازار نشست زیرا در این صورت ممکن است تصمیمات بازدارنده باشد. بنابراین در گام نخست باید یک آینده نگری نزدیک وجود داشته باشد به عنوان مثال سیاستهای «کلان داده» در کشور مشخص باشد و متناسب با آن با عدم رعایت آن در بخشهای دولتی و خصوصی برخورد شود. البته تاکید میکنم که سیاستها باید با مشارکت همه ذینفعان تهیه شود. موضوع بعدی ایجاد اهداف راهبردی معین و دست یافتنی است. به عنوان مثال میخواهیم تا 2025 بازار IoT منطقهای را داشته باشیم. قطعاً این هدف نیازمند برنامههای راهبردی، اجرایی و حمایتی لازم است. برای اینکه کار بخش خصوصی در آینده به دستانداز نیفتد باید تکلیف وظایفی که حاکمیت در این حوزه دارد مشخص شود.
شکافی بین برخی مردم و حاکمیت وجود دارد. همانطور که درباره استقبال از شبکههای مجازی اجتماعی تولید داخل دیدیم که موفق نبود و در عوض سیل مخاطبان شبکههای اجتماعی تولید خارج در ایران شکل گرفت. فکر نمیکنید که وسایل هوشمند تولیدداخل نیز با این توجیه که نخواهند کنترل شوند با وضعیت مشابهی روبهرو شوند؟
استدعا و تقاضای ما کمک به توسعه فضای اعتماد است. قطعاً اعتماد یک دفعه به وجود نمیآید. ما نمیتوانیم بگوییم امروز شروع میکنیم و مردم هفته بعد اعتماد میکنند. در حوزه فضای مرتبط با تکنولوژی نیز اتفاقاتی پیش آمده که برخی مردم بیاعتماد شدهاند. اما واقعیت این است که همه مسائل مطرح شده به خصوص در فضای مجازی درست نیست. دلیل عمده این اتفاق احساس عدم شفافیت در اقدامات و عملکرد بوده است. نتوانستیم تعامل خوبی با مخاطبین داشته باشیم و البته سوءاستفادهگران هم نابخردانه فضای بیاعتمادی را تشدید و با استفاده از فضای مجازی و با توسعه اخبار غلط به بیشتر شدن بیاعتمادی کمک کردند.
اعتقاد دارم باید خیلی شفاف در هر حوزهای لیست مشکلات را احصا کنیم و به جامعه هم بگوییم این لیست مشکلات است اگر چیزی بیشتر تشخیص میدهید بگویید. شفاف هم بگوییم که چه تعدادی را میتوانید حل کنید؟ موضوع بعدی تدوین راهکارهای حمایتی لازم است. در حوزه تکنولوژی ما سند «پیوست فناوری» را داریم که این سند با رویکرد حمایت از تولید داخل است. اتفاقا معتقدم مفهوم حمایت از استفاده از تجهیزات داخل در ادارات میتواند شتاب بهتری بگیرد. باید کمک کنیم امکانات ارزیابی و تست بیشتری به وجود آید.
یکی از آغازین کارها، شناخت درست وضعیت کسب و کارها در جامعه است. وزارت صنعت، معدن و تجارت و وزارت اقتصاد با همکاری سایر بخشهای خصوصی و دولتی باید مکانیسم معین و حمایتی دقیق را برای ثبت توانمندیهای کسب و کار ایجاد کنند. وقتی ما صحبت از اقتصاد هوشمند میکنیم قطعاً یکی از مولفههای جدی ما این است که فضای اقتصادی جدید به توسعه بازار و محصول کمک کند.
برگردیم به بحث توان تولید داخلی. جدا از بحث واردات کالای های-تک و تولید کالای های-تکتر، بسیاری معتقدند تولید محصولات هوشمند اساسا برای ما امکانپذیر نیست چون دانش آن را نداریم. تحلیل شما چیست؟
این نگاه یأس به توان تولید داخل اساساً اشتباهاست. ما در بسیاری از زمینههای دانش بنیان حتی در سطح بینالمللی در شرایط خوبی هستیم. در حوزه تکنولوژی و فناوری اطلاعات و ارتباطات ما با سه سطح تکنولوژی مواجه هستیم. دسته اول تکنولوژیهایی است که توان تولید آن را داریم و میتوانیم در کشور به صورت بومی تولید کنیم. گروه دوم آن دسته از محصولاتی هستند که با اندک زمان و هزینه میتوانیم به آن برسیم و گروه سوم آن دسته از تکنولوژیهایی هستند که صاحبان تکنولوژی محدودند و نیاز به صرف زمان و تحقیق و توسعه است. ما به عنوان یک تصمیمگیر باید اولویت را بر دسته اول و بعد دسته دوم بگذاریم.
نظر من این است که بخش خصوصی اگر مسیر کلان تکنولوژی کشور را بداند و “داده “ در اختیارش باشد خودش را با آن تطبیق میدهد و مطابق آن برنامهریزی میکند ولی اگر این دو را نداشته باشد مجبور میشود خود را با شرایط جامعه و خارج از کشور وفق بدهد. بنابراین ما برای اینکه دچار چالش نشویم ابتدا باید مسیر تکنولوژی به کسب و کار بدهیم و بعد هم داده در اختیارش قرار دهیم.
بخش خصوصی ما بسیار سنتی به نظر میرسد. آنطور که از فعالیتهای بخش خصوصی فعال نظیر آنچه در اتاق بازرگانی میبینیم بر میآید، کمتر میتوان امید داشت که در افق حتی میانمدت خود را با شرایط نو تطبیق دهد شما چه افقی را متصور هستید؟
فضای کسب و کارهای نوپا، نه تنها تحول گرا بلکه به نوعی برانداز تفکرهای سنتی است. پارادایم شیفت لازم در اکثر کسب و کارهای سنتی ایجاد شده است. حداقل استفاده این کسب و کار را میتوان در فضای دیجیتال مارکتینگ دید. شاهدفعالیت جوانانی هستیم که از مسیرهای «های-تک» وارد عرصه میشوند اینها اساسا چابک هستند و اتفاقا افق کار برای اینها بسیار روشن است در خصوص کسب و کارهای سنتی نیازمند اطلاعرسانی و آموزش هستیم. کسب و کارهای مکمل به صورت فعالیتهای استارتآپی موتور محرک کسب و کارهای سنتی هستند. باید روی تعامل و آگاهی بخشی بیشتر تمرکز داشت. از سوی دیگر بسیاری از کسب و کارهای سنتی ما از لحاظ تکنولوژی و بازار دارای مشکلات جدی هستند که همین فضای نوآورانه میتواند تحول اساسی را در بخشهای مختلف برای آنها ایجاد کند. در بخشی از برنامههای اقتصاد هوشمند باید محرکهای لازم را برای اینگونه کسب و کارها پیشبینی کنیم. در مقوله ایجاد کسب و کارهای پایدار، ایجاد مدلهای بهینه بر اساس کسب و کارهای سنتی از اهمیت بالایی برخوردار است.
یکی از موضوعاتی که کمک میکند اقتصاد ما در این راستای هوشمند شدن گام بردارد، سرمایهگذاری است. در زمان برجام امید به سرمایهگذاری خارجی بهویژه در همین بخشهای نو وجود داشت ولی حالا وضعیت فرق کرده است. از سوی دیگر در ایران نیز به گفته بسیاری از کارشناسان ظرفیت ورود سرمایهگذار داخلی به بحث اقتصاد هوشمند وجود ندارد. چه نظری دارید؟
در زمان برجام ورودی خوبی در بخش آیتی در حال شکل گرفتن بود و امروزه وضعیت فرق کرده و مشکلاتی به وجود آمده است. همچنانکه میدانید در فضای جدید بینالمللی ورود سرمایهگذار سخت و چالشی شده است ولی این به معنای رهاکردن موضوع نیست.
باید در دو بعد به موضوع سرمایهگذار توجه کنیم. یک بعد آن این است که ما فرصتهای سرمایهگذاری داخلی را احصاء کنیم و به درستی به سرمایهگذاران داخلی معرفی کنیم. ما سرمایههای بلااستفاده در کشور زیاد داریم که میتواند در این حوزه وارد شود. برای مدیریت سرمایهگذاری داخلی کار جدی انجام ندادیم و لازم است یک اتحاد درست در این حوزه شکل بگیرد.
موضوع راهبری سرمایهگذاری یک موضوع دولتی نیست و نبایستی انتظارات به سمت دولت باشد. دولت وظیفه حمایتی و تسهیلگری دارد. باید کمک کنیم تا بخش خصوصی توان مذاکره و جذب سرمایهگذار را پیدا کند.
در بحث جذب سرمایه از طریق دولت
در عرصه بینالملل چه باید کرد؟
دولت مسوول آمادهسازی بستر سرمایهگذاری مطمئن و تضمین اصل سرمایه است. یکی از مهمترین اقدامات شناسایی و معرفی فرصتهای سرمایهگذاری از طریق سفارتخانهها و رایزنان بازرگانی است. بایستی ظرفیتها به درستی معرفی شود. البته نکته بعدی آموزشهای لازم با هدف تدوین فرصتهای سرمایهگذاری برای صاحبان کسب و کار است که با تقویت نهادهای تسهیلگری ممکن خواهد بود. دقت داشته باشیم که قرار نیست دولت عامل یا مجری پروسه سرمایهگذاری باشد. برگزاری همایشها و نشستهای فرصتهای سرمایهگذاری، ارایه تسهیلات و خدمات مطمئن و کاهش بروکراسی اداری میتواند از حداقل اقدامات نهادهای دولتی باشد. فراموش نکنیم که توسعه اقتصادی در تعامل با پارامترهایی همچون سرمایهگذاری قرار دارد و زمانی که به اقتصاد هوشمند میاندیشیم، بایستی به هوشمندی سایر پارامترها نیز اندیشیده و برنامه داشته باشیم.
ظرفیت علمی ورود دانشگاهها به موضوع اقتصاد هوشمند را چطور ارزیابی میکنید؟ در حوزه اقتصادی تا جایی که میدانیم بسیاری از آنها چندان به این مباحث ورود نکردهاند. آیا دانشگاه میتواند زمینه ورود به اقتصاد هوشمند را فراهم کند؟
در نسل دوم نظام آموزشی، تفکر بر دانشگاه آموزش محور بوده و برای بسیاری از اساتید، صرفا واحد درسی که در طول یک ترم ارایه میشود اهمیت دارد. اما در دانشگاه نسل سوم و چهارم، موضوع دانشگاه کارآفرین مطرح میشود و تمرکز دانشگاه به سمت و سوی کسب و کار است. امروز شما مشاهده میکنید که برخی از دانشگاههای ما دارای مراکز نوآوری، شتاب دهنده و امکانات توسعه فضای کسب و کاری هستند. فضای کسب و کار دانشگاهها مدرن و مبتنی بر دانش است و قطعا نتیجه آن میتواند تاثیر مستقیم بر پارامترهای تحقق اقتصاد هوشمند باشد. موضوع بعدی مفهومسازی و توسعه ادبیات اقتصاد نوین است که دانشگاههای فعال در حوزه اقتصادی و کسب و کار میتوانند در نشر و اطلاعرسانی آن کمک شایانی داشته باشند.
موضوع بعدی، تدوین نظامهای بهینه در برخی زیرساختهای دانشگاه است. به عنوان مثال در هر دانشگاه دفتر ارتباط با صنعت وجود داردکه میتوان از این ظرفیت در بخشهای مرتبط با اقتصاد هوشمند بهره گرفت. اساساً انتظار ما از دانشگاه کمک به مدلسازی اقتصاد هوشمند، تسری علمی و آگاهسازی آن در دانشگاه و حتی نظارت در اجرای برنامههای مدنظر است.
فارغ از پروژه دولت الکترونیک که وزارت اقتصاد در پیش گرفته، چرا الکترونیک کردن پروسهها در دولت به کندی صورت میگیرد؟ اکنون برخی دستگاهها در دولت هستندکه هنوز فرآیند آنها با کاغذ است. چه ارگانی متولی تغییر آن است و شما چه افقی دارید؟ انتظار میرود حکمران این پروژه را با جدیت بیشتری پیگیری کند.
موضوع تحقق و تکمیل دولت الکترونیکی چندین سال اولویت اول بخش اجرایی در دولت بوده است که متاسفانه به دلیل برخی مشکلات با کندی همراه بوده است. مهمترین مشکلات عدم آمادگی زیرساختی و محتوایی دستگاهها، عدم وجود بلوغ لازم، تصور تملک بیش از حد به سیستمها و دادهها میتوان نام برد. تکمیل این پروژه میتواند نقش موثری در موفقیت سایر پروژهها از جمله تحقق برنامههای دیجیتالسازی باشد. متولی الکترونیکی کردن پروسهها در دولت، سازمان امور اداری و استخدامی است. این سازمان وظیفه دارد با تعامل و پیگیری از سایر سازمانهای دولتی، الکترونیکی شدن را بخواهد و برخورد کند تا فرآیندها به درستی الکترونیکی شود. وزارت ارتباطات صرفا مسوول است که زیر ساختها و ابزارهای لازم را در اختیار دستگاهها بگذارد و در این مسیر تلاش هم میکند. به هر حال انتظار جامعه، الکترونیکی شدن فرآیند با هدف دسترسی آسان و ارتقای پاسخگویی است
به نظر میرسد همه دستگاههای دولتی به صورت یکسان خود را ملزم به شفافسازی نمیدانند. عملکرد دستگاهها متفاوت است. چرا؟
مقوله عدم الزام به الکترونیکی شدن نیست. مشکلات در برداشت اشتباه در ابعاد دولت الکترونیکی، بهینه نبودن فرآیندها، عدم باور به پاسخگویی و نگرانی بابت ساختار داده و اطلاعات است. توسعه دولت الکترونیکی زمانی مطلوبیت دارد که با توسعه شفافیت و ارایه خدمت راحتتر به جامعه باشد. موضوع مهم توجه به ارتقاء بلوغ و چابکی در سازمانها است.دستگاههای متولی مانند، سازمان امور اداری و استخدامی باید برای ارتقای سطح بلوغ و دانش در ادارات دولتی کمک کنند. توجه به احصا و اصلاح فرآیندها موضوع روزانه و مستمر در سازمانها است.
دستگاهی که متولی اقتصاد هوشمند شده باید چه الزاماتی را در اولویت قرار دهد؟
فضای کسب و کار امروز فضای داده محور شده است و اگر میخواهیم در مسیر اقتصادهوشمند و کسب و کارهای جدید حرکت کنیم مساله اول ما «داده» است. داده باید در فضای کسب و کار گردش داشته باشد. دستگاههای دولتی باید در فضای دادههای باز فعالیت کنند. باید ساختار و دادههایی که میتواند در اختیار بخش خصوصی قرار بدهد را مشخص و به طرق مختلف دادهها را به کسب و کار برساند. از طرفی دیگر فراموش نکنیم گرچه داده خیلی مهم و حیاتی است ولی آن را لزوما به عنوان ابزار محرمانه نبینیم که منجر شود داده به کسب و کار نرسد. داده باید به کسب و کار برسد. من معتقدم در مسیر اقتصاد هوشمند، دستگاههایی که متولی این حوزه میشوند برای اینکه به جامعه این اعتماد را بدهند که واقعا دنبال هوشمندسازی هستند باید بگویند چه دادههایی دارند که میتوان آنها را در اختیار کسب و کارها گذاشت و کسب و کارها هم چگونه میتوانند از آن استفاده کنند؟ در گام دوم هم باید بهبود فضای کسب و کار با جدیت و فراتر از مساله حذف مجوزهای زاید و... در دستور کار قرار گیرد.
اقتصاد هوشمند نیاز به تدوین یک زیست بوم کامل دارد. در گام اول باید فرهنگسازی اتفاق بیفتد، باید برنامه داشته باشیم و بدانیم که در چند سطح میخواهیم به هوشمندی برسیم و حتما یک تعریف و هدفگذاری معین داشته باشیم. منظورمان از هوشمندی مثل یک گوشی هوشمند است؟ یا نظام فرآیندی هوشمندی؟ نظام فرآیندی هوشمند وابسته به داده است. داده اگر در مسیر اقتصادی بگردد شما میتوانید هوشمندی را به آن اضافه کنید.
دستگاههای متولی باید در نظر داشته باشند که اقتصاد هوشمند حتما باید در یک اکوسیستم ایجاد شود و برای آن هم باید فرآیند و بازیگر مشخص کرد. باید ورودی و خروجی مشخص شود. باید به جامعه بگوییم اگر به سمت اقتصاد هوشمند میرویم خروجی ما چیست؟ و به تحقق خروجی پیشبینی شده تعهد داشته باشیم. اگر خروجی این است که سامانه هوشمند داشته باشیم کی، کجا و به چه صورت انجام خواهد شد؟ اینها مسائلی است که باید دستگاه متولی با جزییات درباره آن بحث کند و انشاءالله این اتفاق میافتد.