استیضاح مستوفی الممالک
بیست و یکم خرداد 1302، آیتالله سیدحسن مدرس، دولت مستوفیالممالک را استیضاح کرد؛ این استیضاح به دلیل قصور در سیاست خارجی انجام شد که به استعفای مستوفیالممالک از رییسالوزرایی و سقوط دولت او انجامید. سخنرانی مستوفیالممالک در پاسخ مدرس، معروفترین نطق اوست: «همه میدانند که در تمام عمر هیچوقت قبول زمامداری نکردم مگر به امر اعلیحضرت همایونی و تمایل مجلس. هر وقت که بیحرمتی از طرف اعلیحضرت (فوری جمله خود را اصلاح کرد و گفت: اگرچه چنین چیزی هیچوقت رخ نداد) یا بیمیلی از جانب مجلسیان احساس کردم، فوری از کار کناره نمودم. اگر این دفعه در مقام خود باقی ماندم نه از این جهت است که زعم عدهای عوض شده باشم و این مستوفی آن مستوفی قدیم نباشد، بلکه صلاح کشور را در آن تشخیص دادم و میخواستم اگر ایرادی بر دولت من وارد باشد مجال جواب داشته باشم. از اظهارات آقای مدرس معلوم شد ایرادی نیست بلکه نسبت به شخص من بیلطفند (مدرس فریاد زد: خیر. به آقا ارادت دارم) میدانم فترت در پیش است و ایام فترت دوره برهکشی است و داوطلب صدارت زیاد. آقایان میدانند معده ضعیف من تحمل خوردن گوشت ندارد. وانگهی در این ایام کسی باید سرکار بیاید که آجیل بگیرد و آجیل بدهد. من که آجیلگیر نیستم ناچار به کسی آجیل نمیدهم....» مستوفی در پایان اظهارات خود گفت: «هر چند هنوز بر من مسلم نیست که دولتم در مجلس اکثریت نداشته باشد ولی به جهاتی که گفتم عتبه را میبوسم و از اینجا به حضور اعلیحضرت همایونی میروم و استعفای خود را تقدیم میکنم.» این را گفت و از کرسی خطابه پایین آمد و بیاینکه به جایگاه وزیران برگردد و منتظر جوابی از طرف مجلسیان بشود رو به همکاران خود کرد و گفت: آقایان وزیران بفرمایید، و از تالار مجلس خارج شد. میرزا حسنخان مستوفیالممالک سرانجام در ششم شهریور ۱۳۱۱ در خانه یکی از بستگان خود در نزدیکی امامزاده قاسم دچار عارضه سکته قلبی شد و در ۵۹ سالگی درگذشت. او در طول زندگی خود چندین بار ازدواج کرد و به هنگام مرگ ۲۳ فرزند از وی باقی ماند.