فقر آموزش در مناطق مرزی
آموزش و پرورش در ایران با کمبود، پیوند خورده است. گاه بودجه کم است، گاه فضای آموزشی و گاه معلم اما در مناطق مرزی همه این کمبودها به هم پیوند میخورند؛ مناطقی که هم بودجه کمی دارند هم فضای آموزشی به اندازه کافی نیست و هم به سبب پایین بودن دستمزد و مشکلات دیگر، کمتر معلمی حاضر به تحمل رنج تدریس در این مناطق میشود. آموزش و پرورش هم بیشتر، سرباز معلمها را که تجربه و آموزش کافی برای تدریس ندارند، به مناطق محروم و مرزی میفرستد. نتیجه این وضعیت کار را به آنجا کشانده که بر اساس آمارهای اعلام شده از سوی وزارت آموزش و پرورش، ضریب محرومیت مناطق مرزی با غیرمرزی در شاخصهای اجتماعی و فرهنگی، حدود 46 درصد باشد، یعنی مرزنشینان از نظر امکانات فرهنگی و اجتماعی که آموزش را هم شامل میشود 46 درصد از سایر مناطق کشور محرومترند که این آمار پاسخی است برای چرایی بالا بودن نرخ ترک تحصیل، ازدواج زودهنگام و ورود کودکان به بازار کار در استانهای مرزی کشور. این آمار در حالی است که در ماده 55 طرح جامع امنیت پایدار مناطق مرزی که مربوط به مسائل فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و آموزشی است تکلیف رسیدگی به وضعیت فرهنگی مناطق مرزی به عهده آموزش و پرورش گذاشته شده و در ماده 67 هم به تشکیل شورای سیاستگذاری و هماهنگی آموزش و پرورش مناطق مرزی اشاره شده است اما آموزش و پرورشیها معتقدند سایر نهادهای مرتبط در این زمینه با آنها همکاری نمیکنند. آخرین اقدام آموزش و پرورش برای رسیدگی به وضع آموزش در مناطق مرزی، تدوین آییننامه آموزشی مناطق مرزی است که برای بررسی و اعلام نظر به شورای عالی آموزش و پرورش ارسال شده اما کارشناسان آموزش بر این باورند که مشکلات آموزشی مناطق مرزی زمانی حل میشود که دستمزدهای معلمان عادلانه محاسبه شود، چرا که به فرض حل شدن مشکل فضای آموزشی و ساخت مدرسه، بدون معلم هیچ اتفاق خاصی رخ نمیدهد.
تدوین آییننامه برای آموزش مناطق مرزی
چندی پیش مجتبی زینیوند، رییس سازمان مدارس و مراکز غیردولتی وزارت آموزش و پرورش درباره مشکلات آموزش در مناطق مرزی اعلام کرد: یکی از عمدهترین شاخصهای فرهنگی بحث سواد، بهرهمندی و داشتن یک آموزش و پرورش با کیفیت و اثرگذاری آموزشی و تاثیر عمیقی است که شاخص آموزشی و فرهنگی بر سایر شاخصهای فرهنگی، اجتماعی، امنیتی و در یک کلام در فرایند توسعه کشور دارد. یکی از دلایل کمتر توسعه یافتگی آموزش و پرورش در مناطق کمتر توسعه یافته مرزی همین عدم توجه به شاخصهای فرهنگی و اجتماعی است، یعنی دستگاههایی که مسوولیت دارند، باید پاسخگو باشند و به آموزش و پرورش کمک کنند که کمک آموزش و پرورش نیامدند. او درباره فعالیتهای اولویتدار در مناطق مرزی گفت: با کمبود جدی فضاهای آموزشی در مناطق مرزی بهویژه مناطقی که در 8 سال دفاع مقدس زیرساختهای لازم را از دست دادند روبرو هستیم. کمبود امکانات و تجهیزات آموزشی و کمبود نیروی انسانی نیز وجود دارد و ما چند سال گذشته از طریق خرید خدمات آموزشی و سربازمعلم توانستیم بخشی از تامین نیرو را انجام دهیم اما با مشکل جدی مواجهیم. حالا با گذشت چندماه از این اظهارنظر آموزش و پرورش تصمیمهای تازهای برای مناطق مرزی گرفته است. روز گذشته مدیرکل امور شوراها و مناطق آزاد تجاری وزارت آموزش و پرورش با اشاره به آغاز بهکار شورای سیاستگذاری مناطق مرزی گفت: بر اساس اهداف و سیاستهای مدنظر، تعدادی از دستگاههای مرتبط با امور مناطق مرزی به عضویت شورا در آمدهاند و برای آنکه امور آموزش و پرورش قانونمند و با نظم و انسجام بیشتری پیش رود، آییننامه آموزشی مناطق مرزی را تدوین و به شورای عالی آموزش و پرورش ارایه کردیم. رسول پاپایی افزود: بر اساس اهداف و سیاستهای مدنظر، تعدادی از دستگاههای مرتبط با امور مناطق مرزی به عضویت شورا در آمدهاند و برای آنکه امور آموزش و پرورشی قانونمند و با نظم و انسجام بیشتری پیش رود، آییننامه آموزشی مناطق مرزی را تدوین کردیم.جلسات بررسی آییننامه در شورای عالی آموزش و پرورش برگزار شده است، او در یکی دو جلسه آتی آییننامه آموزش و پرورش مناطق مرزی توسط شورای عالی آموزش و پرورش نهایی و به استانها ابلاغ شود. بر اساس این آییننامه، یک شورای راهبردی ویژه این مناطق تشکیل خواهد شد که در آن با مشارکت و حضور سایر دستگاههای فرهنگی و اجتماعی راهکارها و تصمیمات اجرایی ویژه کیفیت بخشی و ارتقای آموزش وپرورش مناطق مرزی اتخاذ و اجرایی خواهد شد.
به جای تدوین آییننامه؛ برای معلمها مشوق ایجاد کنید
تدوین آییننامه از سوی وزارت آموزش و پرورش برای بهبود وضعیت مناطق مرزی در حالی است که کارشناسان آموزش معتقدند تا زمانی که برای معلمان توجیه منطقی برای حضور در مناطق مرزی وجود نداشته باشد، تدوین آییننامه عملا راه به جایی نمیبرد مگر آنکه در این آییننامهها به موضوع ارایه تسهیلات و خدمات به معلمان به عنوان مشوق برای حضور در مناطق مرزی پرداخته شده باشد. محمدرضا اسفندیاری، کارشناس آموزش درباره این موضوع به «تعادل» گفت: وقتی صحبت از تفاوت امکانات آموزشی در مناطق مرزی و محروم با مناطق دیگر میشود باید توجه کنیم که علت بهبود اوضاع در شهرها معمولا امکاناتی نیست که آموزش و پرورش ایجاد کرده باشد بلکه به سبب بهتر بودن شرایط اقتصادی خانوادهها امکان دریافت پول بیشتر است حال آنکه در مناطق مرزی و محروم کودکان به جای درس مجبورند به فعالیت اقتصادی بپردازند. از طرف دیگر معلمها هم در این مناطق وضع مناسبی ندارند و علاوه بر مشکلات اقتصادی باید با مشکلات فرهنگی هم روبهرو شوند. او افزود: معلمها مجبورند با امکانات بسیار محدود در مناطق محروم فعالیت کنند، علاوه بر امکانات محدود معلم با مشکلات فرهنگی هم روبروست. دانشآموزان مناطق محروم ریشههای فرهنگی و اجتماعی ضعیفی دارند و خانوادهها نمیتوانند از لحاظ آموزشی آنها را حمایت کنند اما در شهرها بخش زیادی از پوشش آموزشی بر دوش خانوادههاست. در شهرها معلم راهنماییهایی میکند و خانوادهها سواد رسیدگی به درس فرزندانشان را دارند. همین امر سبب شده که فشار کاری آموزشی یک معلم در مناطق محروم خیلی بیشتر از یک معلم در شهرها باشد. این کارشناس آموزش بیان کرد: معمولا معلمهایی به مناطق محروم میروند که حقالتدریسی هستند. آنها مصایب و محرومیت این مناطق را به جان میخرند تا رسمی شوند و به محض آنکه رسمی میشوند، درخواست انتقال خود را مینویسند و به شهرها بازمیگردند. مبلغی که به واسطه تدریس در مناطق مرزی به معلمها اضافه میشود آن قدر چشمگیر نیست. معلمهای رسمی که به مناطق محروم میروند از ۱۰۰تا ۲۰۰هزار تومان اضافهتر میگیرند؛ در صورتی که خیلیها فکر میکنند، حقوقشان دو برابر میشود. در مرزهای عراق، افغانستان، پاکستان و مناطق صعبالعبور نهایتا ۲۰۰هزار تومان به حقوق یک معلم رسمی اضافه میشود. بنابراین یک معلم دلیلی نمیبیند که خانوادهاش را در شرایط سخت زندگی قرار داده و به این مناطق منتقل شود. اسفندیاری بیان کرد: زمان وزارت آقای فانی طرحی اجرا شد که طبق آن پوشش آموزشی در مناطق کشور افزایش و هزینههای مالی آن کاهش مییابد. این طرح بر این مبنا بود که دولت بخشی از مدارس حاشیهای (که نمیتوانست برایشان امکانات آموزشی فراهم کند یا انگیزه مالی وجود ندارد) را به موسسات غیرانتفاعی واگذار کند و هزینه سالانهای که آموزش و پرورش باید به این مدرسه اختصاص دهد را به صاحب موسسات غیرانتفاعی بپردازد. در مقابل صاحب موسسات، نیروهای انسانی و معلمها را تامین کنند و آموزش و پرورش مسوولیتی در قبال معلمها نداشته و فقط نقش نظارتی داشته باشد. طبق قرارداد به معلمهای مناطق محروم باید حداقل پرداختی داده شود، این حداقل هم حقوقی است که وزارت کار تعیین میکند. بنابراین معلم با چه توجیهی باید به آموزش در این مناطق بپردازد که چندین برابر مناطق دیگر نیاز به وقت و انرژی دارد؟ او بیان کرد: به جای تدوین هر آییننامهای بهتر است سیاستهای تشویقی برای حضور معلمها در مناطق مرزی و محروم تدوین شود چرا که مدرسه بدون معلم مدرسه نیست. چه فایده دارد اگر ساختمانی هم برای مدرسه ساخته شود وقتی معلمی برای تدریس وجود ندارد؟